در نگاه دیگران

مجموعه مقالات نگاشته شده توسط فعالان عرصه‌ی اندیشه، سیاست و شاگردان و دانشجویان حول «بینش، روش و منش» شهید هدی صابر

تلاش‎های هدی صابر برای تحقق جامعه مدنی

فیروزه صابر – مهندس سحابی در مقاله‌ای که تحت عنوان «پس از آزادی» در «ایران فردا»ی سال ۱۳۷۴ منتشر کرده است؛ چهار پیش‌فرض جامعه مدنی را مطرح می‎کند؛ اول اینکه، همه شهروندان مساوی هستند و هیچ کسی امتیاز خاصی بر دیگری ندارد، دوم، حق انتخاب دارند. سوم، حقوق ملی، برتری و تقوم دارد؛ چهارم، جامعه متکثر و متنوع مصالح و منافع مختلف دارد. مصداق‌ها و مثال‌هایی که این سیر را تحقق دادند در جامعه ما بسیارند که بخشی گمنام هستند. هدی صابر در این بین چه کرده است؛ او در سال‌های پایانی زندگی‌اش در استانی وارد شد که موقعیت‌اش خط ترانزیت مواد مخدر بود. مشکلات اجتماعی و شکاف و اختلاف در آن بسیار بود، پایین‌ترین شاخص توسعه انسانی در بین استان‌های کشور بود.

درنگی در تمهیدی برای آزادی ظرفیت در رویکرد تاریخی هدی صابر

ابوطالب آدینه وند – هدی صابر در درسگفتارهای تاریخ معاصر تحت عنوان ” هشت فراز، هزار نیاز” با صورت‌بندی و پرداختی چند ساحتی به تفسیر و تحلیل روایت ادوار مبارزات سیاسی و اجتماعی یکصد و بیست سال اخیر می پرداخت. او تاثیر معادلات سیاست جهانی و تبادلات اندیشه ای دوران  را در جغرافیای ملی با نگاهی چند ساحتی مطمح نظر قرار می داد. در متد تحلیلی او تحلیل زمینه ها و بسترهای داخلی برآمدن جنبش و توجه به کاتالیزورهای بین المللی اهمیت داشت، رخداد را روایت می نمود و وجوه سازماندهی، گفتمانی، استرتژی و خط مشی، رهبران و پیش برندگان، برد جغرافیایی و جهت گیری طبقاتی آن را بررسی و تحلیل می نمود، سپس به جمع بندی و تشریح دستاوردها و ناکامی ها و همچنین تحلیل فرایند و فرجام رخداد می پرداخت و در انتها به (( برگیری قاعده)) و (( کاربست امروزین)) تجربه های کارا و قواعد میدان عمل مبارزه اجتماعی می پرداخت تا آنها را چنان معاصر سازد که به کار حفره های امروزین بیاید.

اخلاق پهلوانی

محمد حیدرزاده – «منش» در اخلاق به خلق‌وخو، دیدگاه‌ها، انگیزه‌ها، خصائل و عادات رفتاری فرد دلالت دارد که در بین دو رویکرد کلی اخلاقی مشتمل بر اخلاق فضیلت‌محور و اخلاق مبتنی بر کردار (عمل)، در کانون مباحث اخلاق فضیلت‌محور جای می‌گیرد. رویکردی اخلاقی که بیشتر مربوط به دوره‌های باستانی و یا کهن محسوب می‌شود که با فرارسیدن عصر نوین بشری یا آغاز مدرنیته جای خود را به رویکرد دوم و نظریه‌های جدیدتر اخلاقی می‌سپارد و اگرچه در طی چند سده‌ گذشته تا میانه‌های قرن بیستم ، با قد برافراشتن رویکردهای مدرن اخلاقی ( از جمله قانون‌ پرستی، فایده‌ نگر ، طبیعت‌گرایی و غیره) بادی بر پرچم فضیلت‌گرایی نمی‌وزید اما رفته رفته با توجه به منازعات بی‌پایان در رویکردهای اخلاقی مزبور، بار دیگر نگاه‌ها بسوی اخلاق فضیلت‌محور دوخته شد.

قصه مرد ناهمگون

سعید شریعتی- ناهمگون بود. مثل همه زیبایی‌های دیگر. اصلاً «هنر»، کشف ناهمگونی‌هاست. زیبایی در «ناهمگون» بودن است. تصور کنید یک صدای همگونِ مستمر در اطرافتان جاری باشد شما هیچ زیبایی را نخواهید یافت. بلکه به مرور احساس عذاب می‌کنید از این همگونی. موسیقی از آنجا آغاز می‌شود که دو صدای ناهمگون کنار هم قرار گیرند. این ناهمگونی است که زیبایی را می‌آفریند. یک جور «ناهمگونی متناسب». آسمان یک دست با ته رنگی آبی، زیبا نیست. نه روی بوم با رنگ شماره فلان و نه حتی روی سنسور قوی دوربین هسلبلاد.زیبایی آسمان وقتی پدیدار می‌شود که ناهمگونی را با حضور «یک تکه ابر سفید» ، «یک تکه از خورشید که دارد غروب می‌کند» و یا «یک پرنده در اوج» به تصویر بکشی.

پروژه‌ی هدی صابر؛ امر سیاسی و مسئله‌ی ایمان

سیدهادی عظیمی – هدی صابر چهره‌ای خاص درمیان نیروهای ملی مذهبی است. سخت کوشی، ایمان و تلاش فراوان وی برای ارائه تصویری نو از تاریخ و قرآن وی را به چهره‌ای منحصر به فرد تبدیل می‌کند. هدی صابر در سال‌های انتهایی عمر خود جلساتی با نام «باب بگشا» برای ترسیم نسبت میان انسان و خدا برگزار کرد که آخرین بازمانده فکری است. پروژه فوق درمیان سایر پروژه‌های روشنفکران و نواندیشان مسلمان کمتر مورد توجه قرار گرفته است و به دلیل شخصیت سیاسی وی و نوع درگذشتش کمتر به رویکرد وی به متن قرآن پرداخته می‌شود. وی نیز مجال نیافت این پروژه را تکمیل و تتمیم کند. آیا می‌شود پروژه هدی صابر را بازفهم و نوسازی نمود وآن را ادامه داد؟ برای پاسخ به سوال فوق باید رویکرد وی را مورد بررسی و تحلیل نمود و تمایز رویکرد وی در مراجعه به متن را درک کرد.

بازاندیشی به یک میراث فکری

سارا شریعتی- عنوان بحث من “بازاندیشی به یک میراث فکری” ست و می‌خواهم در باب سه مساله، طرح بحث کنم که در زندگی، یا در دوره‌ای از زندگی مهندس سحابی، هاله سحابی و هدی صابر، برجسته شد و به پروژه‌های فکری- عملی- مبارزاتی بدل گردیدند. این سه مساله عبارتند از: مساله‌ی توسعه، مساله‌ی زنان و مساله‌ی جامعه. از عنوان بازاندیشی به میراث استفاده کرده‌ام و نه بازگشت، از آن رو که در این ۱۳ سالی که از رفتن این سه چهره می‌گذرد، جامعه‌ی ما وارد دوره‌ی جدیدی شده است که ضرورت بازاندیشی به این میراث فکری را ضروری می‌نماید. یکی از معروف‌ترین کاربردهای اصطلاح “بازگشت” در تاریخ اندیشه معاصر ما، “بازگشت به خویش” شریعتی است اما با رجوع به متن “بازگشت”، در می‌یابیم که شریعتی خود با صراحت اشاره می‌کند، مقصود وی از بازگشت، یک بازگشت ارتجاعی به گذشته نیست و مراد وی، نوعی “بازسازی” اقبالی یا “بازاندیشی” به خویش است. از این رو به جای اصطلاح “بازگشت” از “بازاندیشی” استفاده کرده‌ام.

«راه استقلال»؛ حزبی که تأسیس نشد

لطف الله میثمی – شروع جلسات جمع ذکرشده، اندکی قبل از فوت مرحوم مهندس بازرگان بود. هنوز جلسات ما به خوبی شکل نگرفته بود که مهندس بازرگان فوت کردند. صحبت این بود که ما ‌می‌خواهیم حزبی به نام «استقلال» تشکیل دهیم؛ با این تحلیل که استقلال ایران در معرض خطر است. بعدا هم در خلال این جلسات قرار شد ما اسم آن حزبی را که قرار بود تشکیل شود «استقلال» بگذاریم. اولین جلسه با دوستانی مثل مهندس سحابی و هدی صابر برگزار شد. هدی را از قبل می‌شناختم، هر سال برای سالگرد شهادت حنیف‌نژاد (۴ خرداد) مراسم می‌گرفت. با آقای اشکوری، کرم میرزایی و رضا رئیسی هم از قبل آشنا بودیم. در خلال این جلسات هر کدام تحلیلمان را از وضعیت ایران مطرح کردیم.

به سویِ لایروبیِ تاریخی

 حسین موسوی – معمولاً جریان‌های سیاسی، فکری و اجتماعی در خصوص نقد خود یا جریانی که به آن تعلق دارند، دست‌به‌عصا و محافظه‌کارند. کمتر پیش آمده که در تاریخ معاصر ما، جریانی توسط نیروهای خود خیلی صریح و به صورت عمومی در معرضِ نقدهای بنیادین قرار گیرد. عمده نقدها بیشتر خصلت و خصیصه تعارفی دارند و به شاکله‌ها و فونداسیون‌های اساسی جریانات نمی پردازند و در مدار سطحی طرح برخی ایرادات جزئی باقی می‌مانند. این بار اما هدی صابر در یک سخنرانی تاریخی و به غایت مهم، در حوالی نیمه نخستِ دهه هفتاد تلاش کرده تا آغازگر چنین نقدهایی باشد. نقد جریان مؤثری که او «جریان نوگرا» می‌خواند و خطی که در تاریخ معاصر ایران، به اصلاح‌گری دینی شناخته می‌شود و از سید جمال می‌آغازد و تا شریعتی، طالقانی، بازرگان و جریاناتی چند در پس از انقلاب ایران تداوم می‌یابد. 

نگاهی بر «ما و نقد نوگرا» از چشم‌اندازی متأخر

کمال رضوی- در این نوشته می‌کوشم بحث «ما و نقد نوگرا»ی هدی صابر را از زاویۀ دید ۱۵ سال بعد او بازسازی کنم؛ یعنی تلاش کنم به این پرسش پاسخ دهم که اگر هدی صابر قصد داشت در سال ۱۳۹۰-۱۳۸۹ (سال پایانی حیات دنیایی) به نقد جریان نوگرا بپردازد و ضرورت‌های تداوم آن را طرح کند، چه مولفه‌های دیگری را در بین می‌آورد و متأثر از تجارب اندوخته و دستاوردهای انباشتۀ خود در این سال‌ها، چه صورت‌بندی تازه‌ای ارائه می‌کرد؟ برای پاسخ دادن به این سوال، روش کار این خواهد بود که از دریچۀ شواهد برآمده از آثار و گفتارهای هدی صابر در دورۀ متأخر سیر فکری او به بحث «ما و نقد نوگرا» پرداخته شود.

یادنامه سیزدهمین سالگرد پرواز سحابی ها و صابر

یادنامۀ سیزدهمین سالگرد پرواز عزت‌الله و هاله سحابی و هدی صابر منتشر شد. این یادنامه حاوی پرونده‌ای در مورد جلسات فکری شش‌نفرۀ ابتدای دهۀ ۱۳۷۰ است که با محوریت زنده‌یاد عزت‌الله سحابی و با حضوری شهید هدی صابر تشکیل شده بود. تحلیل مهندس سحابی از وضعیت حاکمیت، جامعه، نیروهای جهانی و نیروهای سیاسی درون ایران و ارتباط میان اینها برآمده از دل جلسات مذکور به انضمام متن سخنرانی منتشرنشده‌ای از هدی صابر با عنوان «ما و نقد نوگرا» بخش‌هایی از این پرونده هستند. مصاحبه‌ای با لطف‌الله میثمی – از حاضران در جلسات مذکور – در مورد چندوچون و روند این جلسات و دو تحلیل بر سخنرانی «ما و نقد نوگرا»ی هدی صابر نیز در این پرونده گنجانده شده است. سخنرانی …

یادنامه سیزدهمین سالگرد پرواز سحابی ها و صابر ادامه مطلب

جواد نجم‌الدین: تفکیک مدار فعالیت حرفه‌ای از کنشگری سیاسی-اجتماعی

دوران فعالیت حرفه‌ای هدی صابر در گروه اقتصاد صداوسیما کمتر در شناخت سیر زندگی او تفصیل یافته و گشوده شده است. برای افکندن نگاهی نزدیک به این حلقۀ مغفول از حیات هدی صابر سراغ جواد (فاروق) نجم‌الدین رفتیم؛ همکاری سال‌های متمادی هدی صابر در گروه اقتصاد صدا و سیما و هم‌اتاقی و دوست او تا فراز پایانی عمر صابر. جواد نجم‌الدین، مترجم، مستندساز و تهیه‌کننده از دهۀ ۱۳۶۰ تا پایان دوست، همکار و هل مصاحبت با هدی صابر بوده است. جدیت و تلاش‌گری در فعالیت کاری، تفکیک حرفه از علایق سیاسی و کنشگری اجتماعی، تلاش بی‌وقفه برای ارتقای فکری، کم‌گویی و شنوندگی فعال و روابط مختصر اما عمیق اجتماعی برخی از ویژگی‌هایی است که نجم‌الدین در مراودۀ سه دهه‌ای با هدی صابر در وجود او متبلور دیده است. این گفتگو با ترسیم فضای گروه اقتصاد در دهۀ ۱۳۶۰ شروع شد و در ادامه بر تجراب مشترک دوستانه و کاری نجم‌الدین با هدی صابر متمرکز شد. مشروح آن را در ادامه می‌خوانیم.

پایداری بر سر قرار و زیست شهادت‌گونه

آخرین مرحله از حیات هدی صابر بیش از فرازهای قبلی زندگی او در پیوند و همراهی با نسل نو رقم خورد. او مبدع و پیش‌برندۀ سلسله مباحث تاریخ و قرآن با عنوان «هشت فراز، هزار نیاز» و «باب بگشا؛ ضرورت رابطۀ صاف‌دلانه، همه‌گاهی و استراتژیک با خدا» در حسینیۀ ارشاد در سال‌های ۱۳۸۹-۱۳۸۶ بود و در جریان این مباحث پیوند با نسلی از دانشجویان و جوانان در زمانۀ عسرت و سرخوردگی و انفعال مسلط، هدی صابر را به معلمی که زیست و مرگ شهادت‌گونه‌اش در ایران جاودان شد، برای نسل نو بدل ساخت. در میزگرد پیش رو تنی چند از کسانی که فرصت آن را داشتند که در دهۀ ۱۳۸۰ از موهبت وقت‌گذاری و آموزش هدی صابر در جلسات و حلقه‌های مطالعاتی یا کلاس‌های عمومی حسینیۀ ارشاد بهره‌مند شوند، به بیان تجربۀ زیستۀ خود با هدی صابر پرداخته‌اند و از خلال بیان خاطرات خود می‌کوشند رئوس منش و مرام الهام‌بخش هدی صابر را نیز مختصراً طرح کنند. این میزگرد با محوریت امیر طیرانی – دوست و همراه سال‌های دور کودکی تا شهادت هدی صابر – و در منزل پهلوان حسین شاه‌حسینی برگزار شده است.

امیر طیرانی: بازخوانی روبه‌جلو، استراتژیک و بن‌بست‌شکن از تاریخ

حدود ۱۵ سال از طرح مباحث تاریخی «هشت فراز، هزار نیاز» هدی صابر در حسینیۀ ارشاد سپری شده است. طی این ۱۵ سال و ۱۲ سال پس از شهادت هدی صابر، جامعۀ ایران سه موج اعتراضی را در سال‌های ۱۳۹۶، ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱ از سر گذرانده است؛ امواج اعتراضی که فقدان نگاه تاریخی و بلکه حافظۀ تاریخی دستکاری و گزینشی در کنشگران آن مشهود است. گفت وگو با امیر طیرانی از سابقه و سنت بازخوانی تاریخ در ایران در بین نیروهای سیاسی شروع شده و به نقد و بررسی رویکرد نظری و روش‌شناختی هدی صابر در مباحث «هشت‌ فراز، هزار نیاز» رسید؛ اما در این بین نقدهای ریشه‌ای از سوی طیرانی بر فقدان نگاه تاریخی کنشگران نسل جدید در آخرین حلقۀ اعتراضات ایرانیان مطرح شد. مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانیم.

نفی مطلقیت، استراتژی یا افق؟

کمال رضوی –  مضمون نفی مطلقیت، مضمونی پرپژواک در جمع‌بندی‌های کلان هدی صابر از هشت فراز تحولی ایران معاصر (از جنبش تنباکو تا جنبش دوم خرداد) است. در این یادداشت مختصر، این پرسش را پیش می‌نهیم که آیا نفی مطلقیت در کار هدی صابر در موضع مطالبۀ مشترک فرازهای تحول‌خواهی ایرانیان مطرح شده یا بخشی از استراتژی این فرازها قلمداد شده است؟ و چنانچه شق اخیر مدنظر باشد، نفی مطلقیت به مثابۀ جزء جدایی‌ناپذیر استراتژی تحولی برای امروز چه پیامدی در پی دارد؟

برای هدی صابر

الهام شهسوارزاده – دو سال پیش دستیار کلاسی بودم به نام انسان شناسی مرگ و نامیرایی. استاد کلاس که یکی از بهترین قصه گوهای دانشگاه هست با لحن میخکوب کننده‌ای تعریف می‌کرد که چطور در فرهنگ‌های مختلف بازماندگان تلاش می‌کنند تا باقی مانده‌های فرد متوفی را کنار هم بیارند. استاد با اشاره به تلاش‌ها، سرمایه‌گذاری‌های عظیم و حتی جنگ‌هایی که در طول تاریخ برای گردهم آوردن باقی ماندۀ پیکر سربازان شده، توضیح می‌داد که تا وقتی تکه‌های بدن پاره‌پاره شده سربازان در گور جا نگیرد، پروژه فراموشی کلید نمی‌خورد. تا پیش از قرارگیری در گور، روح ناآرام متوفی سرگردان به هر گوشه سرک می‌کشد و درحالیکه زبانی برای بیان روایت‌هایش ندارد، تخم ترس را در پستوی دل زنده‌ها می‌گذارد. تنها وقتی که پاره‌پاره‌های سرگردان پیکر سربازها جمع می‌شوند و در مزارهای در خور شأن و احترام قرار می‌گیرد، روایت‌های غرورآفرین از قهرمان‌های نترس متولد می‌شوند.

هدی صابر آنگونه من می‌شناختم

حسن طائی – آن روز که آن دانای یکتا و حکیم مطلق، بنای این گنبد مینا می‌کرد، عقل و عشق، علم و قلم، خواندن و حکمت را بر تارک آن نیکو نشانید و از انسان‌ها که در آفرینش ز یک گوهرند، بر محبت و دوستی، عدل و انصاف، صدق و صفا، مدارا و مروت پیمان گرفت تا از کسانی که فارغ از هیاهو به کار پرورش مداوم انسان‌ها و کشف اندیشه‌های ظریف بشری همت می‌گمارند، پاس داریم. بدون شک هدی صابر یکی از شخصیت‌هایی بود که دارای وجوه اندیشه‌ای در عرصه‌های گوناگون و از سوی دیگر کنشگری اجتماعی بود. او هنرمندانه و عاشقانه تلفیقی ناب از نظریه و عمل را در هم آمیخته و عمر و تلاش خود را صرف خوش‌زیستی آدمیان بویژه فرودستان جامعه خویش کرده بود.

هدی صابر و بازگشت به امر اجتماعی: سیاست‌زدایی یا خلق فضاهای کنشگری سازمان‌یافته؟

کمال رضوی – برای ناظر بیرونی که سیر متاخر حیات شهید هدی صابر را می‌نگرد، چنین به ذهن متبادر می‌شود که او از نیمۀ دهۀ ۱۳۸۰ از قلمرو سیاست به ساحت اجتماعی چرخش کرد و از جایگاه کنشگر ملی-مذهبی و فعال سیاسی به کنشگر مدنی- اجتماعی تغییر مکان داد. چنین درکی با ظواهر امر نیز همخوانی دارد؛ او که زمانی در نیمۀ اول دهۀ ۱۳۷۰ در کنار کسانی نظیر عزت‌الله سحابی، لطف‌الله میثمی، حسن یوسفی اشکوری، رضا رئیس‌طوسی و تنی چند از دیگر چهره‌های روشنفکری مذهبی دست‌اندرکار گفت‌وگوهایی چندساله برای تأسیس یک حزب یا جبهۀ سیاسی (با نام اولیۀ «راه» یا راه استقلال که البته هیچ‌گاه به مرحلۀ تأسیس نرسید) شده بود، چندی بعد در ستاد انتخاباتی مهندس سحابی برای انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۳۷۶ عمیقاً فعال شده و سپس با عضویت در شورای فعالان ملی-مذهبی و همکاری با ماهنامۀ ایران فردا به شکلی تمام‌عیار پا به عرصۀ سیاست نهاده بود …

روشنفکر پاشنه ورکشیده

فرهاد نوروزی –یکی از ویژگی‌های هدی صابر که در میان طبقه روشنفکر یا کنشگران سیاسی، نادر و کمیاب است، عمل‌گرایی یا به قول خودش پاشنه ورکشیده بودن بود. صابر اگر در حسینیه ارشاد سخنرانی می‌کرد، برای توسعه اقتصادی کشور هم پژوهش و نگارش می‌کرد. اهل کار جمعی و علاقه‌مند به نهادسازی مدنی بود که مشهورترینش را در سفر به سیستان و بلوچستان انجام داد. این ویژگی در نوع خود برای یک کنشگر سیاسی بسی غنمیت است. ما کم نداریم از اپوزیسیون «منبری» که جز حرف کار دیگر نمی‌تواند. البته مراد من کاستن از ارزش «حرف» نیست. به قول شریعتی حرف داریم تا حرف! یک حرف است که باد هواست و مولد هیچ حرکتی نمی‌شود  و یک حرف دیگر هم هست که چونان توپ و گلوله بر خیمه استبداد فرود می‌آید.

یادنامه دوزادهمین سالگرد پرواز سحابی‌ها و صابر

یادنامۀ دوزادهمین سالگرد درگذشت عزت الله سحابی و شهادت هاله سحابی و هدی صابر منتشر شد. این یادنامه حاوی مطالبی از حسن طایی، جواد نجم‌الدین، امیر طیرانی، کمال اطهاری، مهدی غنی، علیرضا رجایی، احمد زیدآبادی، فیروزه صابر، سعید درودی، سیدهادی عظیمی، سیدعبدالمجید الهامی، جلال یوسفی، ابوطالب آدینه‌وند، سمانه گلاب، احسان کاظم زاده، کمال رضوی، سید حسین موسوی، جواد ماهزاده، الهام شهسوارزاده و فرهاد نوروزی است. گفت‌وگو با جواد (فاروق نجم الدین) از همکاران و همراهان هدی صابر در فعالیت حرفه ای او در تلویزیون در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ یکی از بخش های این یادنامه است که نیم نگاهی به فعالیت‌ها و تجارب مشترک نجم‌الدین با هدی صابر از بدو آشنایی تا زمان شهادت هدی صابر دارد.

برای هدی صابر و کتاب‌‏های مجوزدارِ ممنوعه‏‏!

جواد ماهزاده – در آن ماه‌هایی که هم‌اتاقی هدی صابر بودم و ازدست‌دادن زودهنگام او به ذهن و تصورم نمی‌آمد، این احتمال نیز از سرم نمی‌گذشت که روزی برای ویراستاری و پیگیری انتشار کتاب‌های او مسئولیتی برعهده داشته باشم. ذکرِ منش و محاسن هدی صابر به‌راستی به قلم نمی‌آید و آنچه بنویسم شاید مصداق اسطوره‌سازی تلقی شود. چه آنکه از او جز نیک‌اندیشی و نیک‌کرداری ندیدم و چه‌بسا سرسخت‌ترین دشمنان عقیدتی‌اش نیز بر سلامت نفس و انسانیت بی‌بدیل او صحه بگذارند. در آن مدتِ همزیستی، هدی صابر برای من به نماد کار، حرکت، پویایی، تدین، عدالت، اعتماد و مهم‌تر از همه، امید بدل شده بود. در محیط محصوری که گاه ـ و درواقع اغلب اوقات ـ اسیر رخوت و نومیدی می‌شدیم، هدی صابر پیکره پولادینی از حرکت و امید بود.

اسکرول به بالا