قصه مرد ناهمگون
سعید شریعتی- ناهمگون بود. مثل همه زیباییهای دیگر. اصلاً «هنر»، کشف ناهمگونیهاست. زیبایی در «ناهمگون» بودن است. تصور کنید یک صدای همگونِ مستمر در اطرافتان جاری باشد شما هیچ زیبایی را نخواهید یافت. بلکه به مرور احساس عذاب میکنید از این همگونی. موسیقی از آنجا آغاز میشود که دو صدای ناهمگون کنار هم قرار گیرند. این ناهمگونی است که زیبایی را میآفریند. یک جور «ناهمگونی متناسب». آسمان یک دست با ته رنگی آبی، زیبا نیست. نه روی بوم با رنگ شماره فلان و نه حتی روی سنسور قوی دوربین هسلبلاد.زیبایی آسمان وقتی پدیدار میشود که ناهمگونی را با حضور «یک تکه ابر سفید» ، «یک تکه از خورشید که دارد غروب میکند» و یا «یک پرنده در اوج» به تصویر بکشی.