پدر نسل‌کش، پدر توسعه، پدر مخلوع

 پدر نسل‌کش، پدر توسعه، پدر مخلوع

 

منبع: ماهنامه ایران فردا، شماره ۴۴، تیر ۱۳۷۷

 

 در سالهاى میانى دهه ۱۹۶۰ میلادى “زردها” هر کدام به نوعى توجه جهان را به خود معطوف ساخته بودند: ویت‌کنگها با ظفر قهرمانانه “دین‌بین‌فو”، نبوغ ژنرال “جیاپ” و عطوفت و پایدارى “عموهوشى‌مین”؛ چینیها با انقلاب فرهنگى و “صدگل” مائو و قمر مصنوعى؛ ژاپنیها با رشد سریع اقتصادى، خیز به قصد تسخیر بازار بین‌المللى کالاهاى سبک و برترى والیبالیستها و پینگ‌پنگ‌بازانشان در سطح جهان، و کره‌ایها – شمالى – با نمایش اعجاب‌انگیز در رقابتهاى فوتبال جام جهانى ۱۹۶۶ لندن و مغلوب کردن تیم ملى ایتالیا و قد علم کردن در برابر نامداران پرتقال. اما در میان همه رخدادهاى جهان زرد، “حمام خونِ” اندونزى رخداد ویژه‌اى بود که هم “توجه” را برانگیخت و هم “نفرت” را.

در سپتامبر ۱۹۶۵ دولت سوسیالیست احمد سوکارنو مورد تهاجم کودتایى بس خونین و وحشیانه قرار گرفت. در زمانى که احمد سوکارنو به عنوان یک رئیس دولت متشخص و برجسته در میان سران “غیرمتعهد” موقع و مکانى داشت و حزب کمونیست اندونزى نیز بزرگترین حزب کمونیست پس از چین محسوب مى‌شد، جریانى کودتایى به رهبرى سوهارتو، احمد سوکارنو را سرنگون و در یک نسل‌کشى بى‌مانند تاریخى بیش از ۵۰۰ هزار کمونیست را قتل عام کرد و رهبر کودتا زمام امور را به دست گرفت. پس از این جا به جایى سرخ و سبعانه، زمینِ از خون سیرابِ اندونزى به زیر کشت “توسعه وابسته” رفت. سوهارتو پس از مستقر شدن در اندونزىِ مبهوت، مرعوب و افسرده، به روى “چهارپایه”اى از اقتدار نظامى و سرکوب، پیوند تنگاتنگ سیاسى با آمریکا، سرمایه خارجى و استثمار نیروى کار به قصد توسعه خیز برداشت. عزم توسعه، نظم آمیخته به ارعاب، دست نوازشگر محافل پولى – مالى سرمایه‌دارى، جریان ورود سرمایه‌هاى آمریکایى و نگاه صادراتى به بازارهاى جهان مجموعاً سبب شد تا اندونزىِ سوهارتو روى مسیر دوّار توسعه بدود. اندونزى در گردش نخستِ روى مسیر دوّار توسعه به جمع کشورهاى در حال تحول پیوست، در دور بعد در میان نوصنعتى‌هاى صاحب دستاورد ظاهر شد و بالاخره در ردیف کشورهاى طراز اول صادرکننده قرار گرفت. مرحله‌اى که غربیها از آن به عنوان “معجزه اقتصادى” یاد کردند. در طول ربع قرنى که اندونزىِ تحت انقیاد سوهارتو مسیر رشد و توسعه را مى‌پیمود، قدرتهاى درجه اول سرمایه‌دارى بویژه ایالات متحده هم بر اوضاع اسفبار حقوق بشر در این کشور سرپوش مى‌گذاشتند و هم به فساد خانواده و طبقه حاکم بى‌اعتنایى مى‌کردند. در دورانى که چهره “پدر نسل‌کش” از تخته سیاه تاریخ پاک و به عنوان “پدر توسعه” به روى تخته سبز منتقل شده بود، با ستم و فساد خانواده سوهارتو و طیفهاى پیرامونشان کارى نبود. قدرت مانور وسیع سرمایه‌هاى آمریکایى، کارآیى اندونزى در چهارچوب وظایف محوله در تقسیم کار بین‌المللى، دافعه شدید ضدکمونیستى و موقعیت ژئواستراتژیک این کشور مجموعه عواملى بودند که زمامداران ایالات متحده را در مواجهه با سوهارتو و کارنامه سیاسى – مالى‌اش مجبور به “حسابگرى” مى‌کردند. زمانى که در نیمه دهه ۱۹۷۰ دموکراتهاى آمریکا به نمایندگى  جیمى کارتر پرچم “حقوق بشر” برافراشته و به پارک چونگ هى در کره جنوبى، پینوشه در شیلى، شاه در ایران، ویدلا در آرژانتین، مارکوس در فیلیپین و سرهنگان در یونان فرمان “خون بس” و “شکنجه بس” دادند، نامى از سوهارتو و پیشینه‌اش در میان نبود. در سال ۱۹۷۷ نمایندگان کمیسیون حقوق بشر مجلس آمریکا، کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل، صلیب سرخ جهانى و سازمان عفو بین‌الملل از زندانها و شکنجه‌گاههاى رژیمهاى “مشهور” بازدید به عمل آورده و گزارش وضعیت منتشر کردند، اما آنان را به قلمرو سوهارتو راهى نبود و در این برش زمانى کارتر را با اندونزى کارى نبود.

یک دهه بعد نیز هنگامى که دولتهاى ریگان و بوش در چهارچوب راهبرد “دموکراسى هدایت شده”، موج دوم برخورد با ساختارهاى استبداد سنتى را رهبرى مى‌کردند باز به قلمرو سوهارتو وارد نشدند. همچنان که در دهه ۱۹۹۰ در موج سوم تحت هدایت کلینتون نیز، رژیم سوهارتو از دیده به دور بود.

در طول تمام سالهایى که راه براى فعالیت آزادانه احزاب، مجامع و نهادهاى صنفى و مطبوعات مستقل بسته بود، مسیر انباشت ثروت و گسترش امپراتورى اقتصادى خانواده سوهارتو بى‌مانع و باز بود. در کنار سوهارتوى بزرگ، همسروفرزندان وى، به ویژه توتوت دختر بزرگش، فعالانه در بهره‌گیرى خصوصى از امکانات ملى مشارکت داشتند.امتیازخواهى هاى آشکار همسر دیکتاتور از پروژه‌ها و قراردادهاى بزرگ تا بدانجا پیش رفت که وى به “مادام ۱۰ درصد” شهرت یافت. گنجینه کفش ۵۰۰۰ جفتى بانویى که از قراردادهاى مهم، ۱۰ درصد سهم داشت، نمایى کوچک از زندگى پرطمطراق نزدیکان درجه اول رئیس جمهور بود. در همین حال فرزندان سوهارتو نیز حد و مرزى در قلمرو اقتصاد ملى براى خود قائل نبودند. در همان دورانى که پویایى اقتصادى ناشى از سرمایه خارجى، وام و اعتبار محافل مالى امپریالیستى، کارآیى فن سالاران و دیوانسالاران بومى و کارتوانفرساى نیروى کار، اندونزى را در ردیف کشورهاى بارشد شتابان قرار داد، بوى تند فسادِ “اقتصاد سوگلى‌ها” نیز به مشام مى‌رسید. بوى فسادى که در اقتصاد فرتوت کشور ما قبل و پس از انقلاب از عملکرد “نورچشمان” قابل استشمام بوده و هست. در آخرین روزهاى زمامدارى سوهارتو مجموع دارایى‌هاى خانواده وى را ۴۰ میلیارد دلار یعنى ۱۰ میلیارد دلار بیش از میزان کمکهایى که صندوق بین‌المللى پول براى خروج اقتصاد اندونزى از بحران نفس‌گیر اخیر در نظر گرفته است، تخمین زدند. به رغم آنکه در طول دهه‌هاى اخیر امکان اعتراض جدى و همه‌گیر به ساخت بسته استبدادى و فساد ناشى از عملکرد سوگلى‌ها فراهم نبود، اما در غوغاى برخاسته از بحران اخیر خروج سرمایه و پژواک سقوط آزاد روپیه از نرخ برابرى ۲۰۰۰ روپیه با ۱ دلار آمریکا به نرخ برابرى ۲۰۰۰۰ روپیه با ۱ دلار، نفرت اجتماعى نسبت به سرکوب و فساد بیرون زد و آواى مشترک بحران اقتصادى و قیام دانشجویى – مردمى اوضاع را براى سوهارتو به گونه‌اى دیگر رقم زد.

در آخرین روزهاى اردیبهشت ماه گذشته، سوهارتو پس از پشت سر نهادن چند ماه توفانى در عین ناباورى از مقام خود کناره گرفت. وى که در مواجهه با حادترین روزهاى تظاهرات دانشجویى و آشوبهاى شهرى، سفر خود به قاهره را نیمه‌کاره رها کرد، در بازگشت به جاکارتا به منظور تفوق بر بحران اقتصادى فرمان افزایش بهاى سوخت و برق را صادر نمود و همزمان با آن از “مى‌مانم” سخن گفت. اما به فاصله چند ساعت بعد، در روز “بیدارى” – نودمین سالروز جنبش ملى مردم اندونزى بر ضد استعمار هلند – مجبور به استعفا شد و قدرت را به دیگرى وانهاد. جریان جدا شدن چنگهاى چسبناک سوهارتو از قدرت ۳۲ ساله، نکته‌هایى در خور اعتنا و قابل تعمق را در برابر ذهن قرار مى‌دهد:

  •  ۱ – سوهارتو که در نیمه دهه ۶۰ قدرت را از میان خون بیرون کشید و پایه‌هاى آن را با سرکوب به تاریخ میخ کرد، از امواج حقوق بشر کارترى در دهه ۷۰ مصون ماند، در چهارچوب راهبرد دموکراسى هدایت شده ریگان و بوش در دهه ۸۰ قرار نگرفت و در ابتداى دهه ۹۰ نیز در سیبل حقوق بشر کلینتون واقع نشد. وى در دهه ۷۰ وداع هایله – سلاسى، شاه وسوموزا را با قدرت نظاره کرد و در دهه ۸۰ نیز کنار رفتن پینوشه، سرهنگان آرژانتین و مارکوس را شاهد بود و در آغاز دهه ۹۰ کنار رفتن خودکامگان آفریقایى را به چشم دید. سوهارتو که در طول سه دهه نه با تکانهاى بنیان کن داخلى مواجه بود و نه با فشارهاى جدى خارجى، در انتهاى دهه ۹۰ هم ابراز تنفر داخلى را مشاهده کرد و هم “فرمان” کناره‌گیرى خارجى را به گوش شنید. چند ساعت پس از اعلام “مى‌مانم” سوهارتو، وزیر خارجه آمریکا طى یک مصاحبه مطبوعاتى چنین عنوان داشت که “سوهارتو باید راه را براى یک انتقال قدرت دموکراتیک در اندونزى آماده سازد.” در پایان این مصاحبه یک مقام آمریکایى به خبرنگاران گفت: “این زبان دیپلماتیک براى گفتن جمله زمان رفتن فرا رسیده به یک دیکتاتور است.” سوهارتو ساعتهایى چند پس از درخواست آمریکا، استعفاى خود را اعلام داشت. مى‌توان به علل راهبردى درخواست آمریکا دقیقتر اندیشید.
  •  ۲ – محافل مالى سرمایه‌دارى که توصیه‌کننده و مشوق سیاست تعدیل ساختار اقتصادى در اندونزى بوده و برنامه پنج ساله ۱۹۹۱ – ۱۹۹۵ این کشور را طراحى نمودند )بانک جهانى( در اوج بحران اخیر، پشت سوهارتو را خالى کردند. در آخرین روزهاى زمامدارى سوهارتو، مقامات ارشد صندوق بین‌المللى پول و دولتمردان آمریکا متفقاً اعلام کردند “تا زمانى که نشانه‌هاى روشنى از اصلاحات سیاسى ظاهر نشود، کمکهاى‌شان را به اندونزى از سر نمى‌گیرند.”
  •  ۳ – سیر تحولات پس از استعفاى سوهارتو چنین مى‌نمایاند که “بنا نیست” در اندونزى تحولاتى بنیانى رخ دهد. دولتمردان ایالات متحده و همچنین جانشین سوهارتو و مردان قدرتمند ارتش مشترکاً در پى آنند تا بر تحولات اندونزى “سقف” زنند و خواسته‌هاى فراتر از کناره‌گیرى سوهارتو را مهار کنند. در شرایطى که “بررسى عمق فساد مالى خانواده سوهارتو” و “محاکمه وى” شعار روز دانشجویان در روزهاى پس از استعفاى سوهارتوست، ارتش اندونزى “تحقیق درباره ثروت خانواده سوهارتو را پراکندگى ملت و از دست رفتن یگانگى کشور خواند” و ژنرال ویرانتو فرمانده ارتش و وزیر دفاع یوسف حبیبى جانشین سوهارتو نیز این گونه بیان نمود که “این همه کوشش براى به محاکمه کشیدن سوهارتو وقت و انرژى ما را تلف مى‌کند و باید خاتمه یابد.” در طول سه دهه اخیر، همواره سوهارتو مؤید ارتش و ارتش حامى ساخت سیاسى بوده است. اینک چنین به نظر مى‌رسد که نقش زین پسِ سوهارتو هدایت ارتش در شرایط جدید است. همانند نقشى که پینوشه پس از برکنارى به عنوان فرمانده ارتش شیلى ایفا نمود. ارتش هم اکنون سوهارتو را در “زرورق ایمنى” پیچیده و از تندباد خواسته‌هاى رادیکال مصون نگاه داشته است. در همین حال یوسف حبیبى رئیس جمهور جدید اندونزى به رغم وعده اصلاحات سیاسى و شعار “ایجاد دولتى عارى از تنبلى، فساد، مخفى‌کارى و واسطه‌گرى” در ایجاد پوشش امنیتى براى سوهارتو مشارکت دارد. در دولت حبیبى ۳ وزیر از چهره‌هاى وابسته به توتوت دختر بزرگ سوهارتو عضویت دارند. حبیبى و بستگانش نیز در طول دوران ۲۰ ساله وزارت وى، در سرمایه‌گذارى در صنایع پتروشیمى، ساختمان، حمل و نقل، مخابرات و همچنین در پرورش تمساح فعال بوده و پسران حبیبى نیز در باشگاه “سوگلى”ها عضویت دارند. حفظ وضع موجود “منها”ى سوهارتو “به علاوه” اصلاحات سیاسى کنترل شده، جوهر تحولات اندونزىِ پس از سوهارتوست.
  •  ۴ – به رغم آنکه تندباد جنبش دانشجویى و اشغال ساختمان پارلمان از سوى ۱۲۰۰۰ دانشجو، ساخت سیاسى اندونزى را تکان داد، اما اختناق پایدار و مسدود بودن راه فعالیت و تحرک سیاسى و حزبى، مانع از ایجاد نیروى جایگزین در این کشور بوده است. در این بزنگاه مهم تاریخى، اندونزى با خلاء چهره و خلاء نیروى جانشین مواجه است.

 

* این مقاله‌ی شهید هدی صابر بدون ذکر نام در ایران فردا منتشر شده است.

اسکرول به بالا