فرانسه ۹۸؛ جام متوسطها
على صاحبى*
منبع: ماهنامه ایران فردا، شماره ۴۵ ، مرداد ۱۳۷۷
“دتانتوراکوپا جولس ریمه” مشهور به “ژول ریمه” در بهار سال ۱۹۳۰ میلادى تیمهاى شاخص اروپایى را در کشتى “کونت ورده” نشاند تا در مونته ویدئو اروگوئه به همراه تیمهاى قاره آمریکا، نخستین دوره مسابقات جام جهانى فوتبال را برگزار کنند. بانى فرانسوى مسابقات جام جهانى هیچ گاه تصور نمىکرد که تب و تاب این رقابتهاى جهانگیر و اخبار مربوط به آن به عنوان اخبار حساسترین رخداد بینالمللى قلمداد شود. از آن زمان قریب به ۷۰ سال مىگذرد. در طول این ۷ دهه ۱۶ بار برترین توپزنهاى جهان براى تصاحب جام رویاروى هم قرار گرفتهاند. ۳ دوره پیش از آغاز جنگ بینالملل دوم و ۱۳ دوره پس از پایان آن. در بهار ۱۹۳۰ نه شبکههاى تلویزیونى، سراسر جهان را با تصاویر خود پوشش مىدادند و نه بنگاههاى خبرپراکنى اخبار را به سرعت حرکت برق در کره ارض منتشر مىساختند. اما در آخرین روزهاى بهار و آغازین روزهاى تابستان ۳ ۱۹۹۸ میلیارد و ۸۰۰ میلیوننفر از مردم جهان به تماشاى پخش مستقیم تلویزیونىِ نبرد توپچىها در میدان فرانسه نشستند. همزمان با شکسته شدن حد نصاب تعداد بینندگان برنامههاى تلویزیونى در سطح جهان، برنامه خواب شهروندان بسیارى از کشورها در هم ریخت و تعدادى از قرارهاى ملاقات در سطوح عالى سیاسى به دلیل تقارن با ساعات پخش تلویزیونى بازیها تغییر یافت. در کشور ما نیز امتحانات پایان سال تحصیلى دانشآموزان قبل از افتتاح رقابتها به اتمام رسید. گرچه در دهههاى پس از جنگ دوم رسانههاى بینالمللى در همهگیر ساختن تب فوتبال مؤثر بودند اما مستقل از این تأثیر، عناصر شاخصى همچون تحرک و پویایى خاص این ورزش، روح جمعى حاکم بر آن و شباهت جدى افت و خیزهایش به فرود و فرازهاى زندگى نقش بسیار مهمى در محبوبیت جهانىاش ایفا نموده است و از دیگر سو در تمامى دهههاى پس از سفر دریایى ژول ریمه و اروپایىهابه مونتهویدئو، فوتبال دلخوشى و سرگرمى اصلى بچههاى بىامکان و فرودستِ جهان سومىهاى آن روز و جنوبىهاى امروز بوده و هست. ورزشى که در هر کوچه و پسکوچه با ۴ پارهآجر یا ۲ جفت کفش کهنه به عنوان دروازه و یک توپ کوچک و ارزان، دستیافتنى و همچون تنیس، سوارکارى، اسکى و اسکواش و دیگر ورزشهاى بچه پولدارها به “مایه” نیاز ندارد، بچههاى آلونکنشین ریودوژانیرو، حلبىنشینهاى بوئنوسآیرس، گرسنگان نیجریهاى و کامرونى و بچه کارگرهاى پابرهنه آبادانى و … را شیفته و جذب کرده است. اما جام شانزدهم نه متناسب با محبوبیت جهانى فوتبال و مجموعه اوقاتى که نسلهاى نو با آن سر مىکنند و نه هم عرض با ایجاد حساسیتهاى ویژه بینالمللى و برپا کردن التهابى بىنظیر در هفتههاى برگزارى بازیها، آموزشها و دستاوردهایى در خور عرضه نداشت.
جام متوسطها
آخرین دوره رقابتهاى جام جهانى فوتبال در سده بیستم میلادى نه بازیکن پدیدهاى به جهانیان معرفى کرد و نه تیم پدیدهاى. در شرایطى که در دورههاى پیشین چشم جهان به هنر و قابلیتهاى یک توپچى نوظهور خیره مىشد، در جام شانزدهم مردى از میان مردان حاضر در رقابتها، چشمى را خیره نساخت. از این منظر استابیل و لئونه آندراد ۱۹۳۰، فرارى و مهآزا سالهاى ۱۹۳۴ و ۱۹۳۸، شیافینو ۱۹۵۰،فریتز والتر و پوشکاش ۱۹۵۴، پهله نوجوان ۱۹۵۸، گارنیشا ۱۹۶۲، اوزهبیو ۱۹۶۶، بکنبائر ۱۹۷۰، نیسکنس و پریرا ۱۹۷۴، سوکراتس وزیکو ۱۹۸۲، مارادونا ۱۹۸۶،ماتهئوس ۱۹۹۰ و روماریو ۱۹۹۴ چهرهاى هم عرض خود در فرانسه نیافتند.
از منظر گروهى نیز تیمى همچون برزیل ۱۹۵۸، چکسلواکى ۱۹۶۲، کرهشمالى ۱۹۶۶، مراکش و پرو ۱۹۷۰، هلند و لهستان ۱۹۷۴، دانمارک ۱۹۸۲، کامرون ۱۹۹۰ و نیجریه ۱۹۹۴ در جام شانزدهم سربرنیاورد. بدینروى میدان فرانسه عرصه رقابت متوسطها بود و پدیده فردى یا تیمى از میان آن هویدا نشد. پدیدههایى که در ادوار پیشین آموزشهاى تکنیکى و تاکتیکى خاص خود را به جهان عرضه مىکردند.
خلأمردان طراح و مردان فکور
در طول حدود ۷۰ سال حیات جام جهانى فوتبال مردانى خلاق، مبدع و نوآور در کسوت مربى به طراحى سیستمهاى آرایشى دست یازیدند و نو به نو، ورزش جمعى فوتبال را تحول و تکامل بخشیدند. سپ هربرگر آلمانى، ژائو سالدانها برزیلى، هلموت شون آلمانى، رینوس میشل هلندى، میلیان میلیانیچ یوگسلاو، کازیمیر گورسکى لهستانى، کارلوس بیلاردو آرژانتینى، فرانتس بکن بائر آلمانى از جمله آموزگاران و هدایتکنندگان شاخصى بودند که در دورههاى مختلف با ابداع سیستمهاى جدید و تصحیح سیستمهاى موجود، به هر چه روانتر و زیباتر شدن فوتبال یارى رساندند. اما در فرانسه ۹۸ جاى چنین مردانى روى نیمکتها خالى بود. در جام اخیر همزمان با غیبت مردان طراح و سیستمساز، اثرى از مردان فکور و بازىگردان در درون میدان نیز دیده نمىشد. آنسان که فرانس پوشکاش در مجارستان ۱۹۵۴، دىدى در برزیل ۱۹۶۲، بابىچارلتون در انگلستان ۱۹۶۶، فرانتس بکن بائر و یوهان کرایف در آلمان و هلند ۱۹۷۴، ریوه لینو در برزیل ۱۹۷۸، سوکراتس و میشلپلاتینى در برزیل و فرانسه ۱۹۸۲، دیهگو مارادونا در آرژانتین ۱۹۸۶ و ماتهئوس در آلمان ۱۹۹۰ تیمهاى کشور خویش را در زمین رهبرى و سامان مىدادند. گرچه در دهه اخیر تعداد بازیکنان میانى افزایش یافته و قدرت مانور فردى محدودتر شده است، اما در همین شرایط نیز مردان جوهردار و برخوردار از خصلت رهبرى و گردانندگى عرض اندام مىکنند، همچنانکه در عرصه رقابتهاى باشگاهى این چنین است.
گویى خلأ مردان کشیدهقامت، طراح، بانى و فکور در عرصههاى تفکر، سیاست و سازماندهى در جهان امروز به فوتبال نیز سرایت کرده است.
سقوط اخلاق
در جام شانزدهم خشونت به عنوان بخشى جدایى ناپذیر از فوتبال، خود را ظاهر ساخت. اگر در گذشته خشونت روى توپ و بازى محکم امرى طبیعى و پذیرفته شده بود، هم امروز خشونت روى فرد کاملاً عادى به نظر مىرسد. در رقابتهاى فرانسه چنین شاهد بودیم که در نبردهاى تن به تن حساسیتى نسبت به سلامت و سرنوشت جسمانى بازیکن حریف وجود نداشت. مشاهده مکرر صحنههایى چون لگدکوبیدن بر سروروى حریف، نشانه رفتن ساقها به قصد از کار انداختن، پیراهن کشیدن و… حاکى از چنین تفکر و روحیهاى بود. جاى توجه است که در جام شانزدهم حد نصاب کارتهاى زرد و قرمز شکسته شد، اما این اهرم کنترلى نیز کاهش خشونت را در بر نداشت. در کنار این پدیده، درگیریهاى بدون توپ و خارج از جریان بازى نیز روحیه ورزشکارى و نبرد جوانمردانه را به دست فراموشى مىسپرد.
در شرایطى که در ادوار پیشین رقابتهاى جام جهانى پله برزیلى، بابى چارلتون انگلیسى، اوزهبیو پرتغالى، کازیمیردینا لهستانى، سوکراتس برزیلى و بارسى ایتالیایى خیل جوانان مشتاق را با بازى جوانمردانه و برخورد پدرانه در زمین، آموزش مىدادند، توپچىهاى این دوره آموزشى براى نسلهاى نو ارائه نداشتند.
در یک نگاه عمومى به جهان، چنین به نظر مىرسد که در آستانه سال ۲۰۰۰، دوران از مردان کبیر تهى است چه مردان متفکر، طراح و سازنده و چه مردان صاحب سیاق و صاحب منش. در آخرین جام سده بیستم یا جام متوسطها هم خلأ پدیده احساس شد، هم جاى خالى طراحان و گردانندگان ذهن را به خود معطوف ساخت و هم استحاله اخلاقى خودنمایى کرد.
* علی صاحبی نام مستعاری است که شهید هدی صابر برای نگاشتن برخی از مقالات خود در نشریهی ایران فردا (به ویژه مقالات حوزهی ورزش) از آن استفاده کرده است.