نقدى بر عملکرد دفتر تحکیم وحدت
تحکیم وحدت؛ هویت، سبکبالى، کارورزى
هدى صابر
منبع: ماهنامه ایران فردا، شماره۶۳، آذر ۱۳۷۸ (۱)
ولاتظنوا بى استثقالاً فىحقً قیل لى، و لا التماسَ اعظامٍ لنفسى، فانه من استثقل الحق ان یقال له او العدل ان یعرض علیه، کان العمل بهما اثقل علیه، فلا تکفوا عن مقالهٍ بحق، او مشورهٍ بعدل
مرا چنان مپندارید که درباره حقى که به من گفته مىشود احساس سنگینى مىکنم، یا در بند آنم که مرا بزرگ شمارید، چه هر کسى که از حقى که به او گفته یا عدالتى که به او عرضه شود احساس سنگینى کند، عمل کردن به آنها براى او سنگینتر است بنابراین از گفتن سخن حق یا اظهار نظر عادلانه خوددارى نکنید.
در جامعهاى که نقد خویش به مفهوم خودزنى تلقى مىشود
کمتر فرد و جریانى به ضرورت نقد پى مىبرد
و معدود افرادى از شنیدن انتقاد چهره در هم نمىکشند
استقبال از نقد خود و برپایى همایشى براى طرح انتقاد، میمون و در خور تقدیر است. اما پذیرش نقد و کاربست آن بس مهمتر از برپایى همایش نقد است. چنانچه همایش نقد به پذیرش نقد و تصحیح پس از آن منجر شود، خود عین تعالى و زمینهساز ارتقا به مدارهاى بالاتر است.
در وارسى کلام و نوشتار امام على در نهجالبلاغه به دفعات به ضرورت نقد برمىخوریم. امام على همزمان با تأکید بر ضرورت نقد عریان حتى در مورد خویش، مضمون و روش نقد را نیز ارائه مىکند:
- – نقد به قصد حل مسئله صورت پذیرد
- – نقد با صراحت و شفافیت ارائه شود: و امحض اخاک النصیحهً کانت او قبیحهً
- – نقد شونده، نقد نقادان را با نظر خود درهم آمیزد:
“رأى و نظر را همچون شیرى که براى بیرون آوردن کره آن در میان مشک مىریزند و مىزنند، بزنید”.
- – پذیرش نقد، پله تکامل است.
من با تأسى به روش مورد توصیه على )ع( و به عنوان عضو کوچکى از جریان بزرگ ملى – مذهبى ایران و نیز فردى خارج از حاکمیت و بس مشکلدار با رخدادهاى دهه ۶۰ و گذشته دفتر تحکیم وحدت، نقد خویش را نه به قصد تحقیر، سرکوفت و سرکوب که به منظور ایجاد زمینهاى به سهم خود براى ایفاى نقش هرچه مسئولانهتر و دموکراتیکتر فعالان تحکیم و انجمنها در مرحله نوین حیات سیاسى – اجتماعى مردم ایران، مطرح مىکنم. نقدى صریح، روشن و به دور از تعارفهاى معمول:
در شهریورى که گذشت دفتر تحکیم ۲۰ ساله شد. ۲۰ سال خود یک عمر است؛ از تولد تا قدبرافراشتن یک جوان رعنا. ۲۰ سال دوره نسبتاً مناسبى براى طرح انداختن یک تحلیل روندى است. بر این اساس حیات ۲۰ ساله دفتر تحکیم وحدت به ۴ دوره قابل قسمت است:
۱ – شهریور ۱۳۵۸ تا تعطیل دانشگاه در تیر ۵۹.
۲ – تیر ۵۹ تا تغییر دولت در سال ۶۸.
۶۸ – ۳ تا دوم خرداد ۷۶.
۴ – دوم خرداد ۷۶ تاکنون.
به طور طبیعى هر یک از ادوار چهارگانه از روح، مضمون و ویژگیهاى مخصوص به خود برخوردار است.
دوره اول
در پى نقطه عطف تاریخى بهمن ۵۷ و آغاز ترم تحصیلى در اسفند ماه همان سال دانشجویان مسلمان دانشگاهها که نقش ویژهاى در دوران اوج انقلاب و فروپاشى رژیم شاه ایفا کردند در گسترهاى همهشمول و نه بر محور یک دیدگاه فکرى خاص، انجمنهاى اسلامى و سازمانهاى دانشجویان مسلمان را به منظور سامان دادن به فعالیتهاى خویش تأسیس یا احیا کردند. در ماههاى نخست فعالیت، انجمنها و سازمانها تمامى دانشجویان مسلمان را با گرایشهاى مختلف فکرى – سیاسى دربرمىگرفتند. اما به تناسب صفبندیهاى فکرى – سیاسى خارج از دانشگاه، در درون جنبش و نیز در بخش مذهبى آن مرزبندیهایى صورت گرفت و زمینه بروز و ظهور گرایشهاى متفاوت را پدید آورد. در پى این روند “انجمن دانشجویان مسلمان” )هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران( و “جنبش دانشجویان مسلمان” )هواداران جنبش مسلمانان مبارز( اعلام موجودیت کردند و به فعالیت پرداختند و بدین ترتیب بخش مذهبى جنبش دچار انشقاق و انفکاک طبیعى شد.
در شهریور ۵۸ نمایندگان انجمنهاى اسلامى و سازمانهاى دانشجویان مسلمان با احساس ضرورت همگرایى بیشتر به ایجاد “اتحادیه انجمنهاى اسلامى دانشجویان دانشگاهها” )دفترتحکیم وحدت( مبادرت ورزیدند. دست یازیدن به وحدت و تأسیس سازمان مابهازاى آن حق طبیعى فعالان انجمنها بود. فعالانى که از خطوط فکرى – سیاسى گروههاى مسلمانِ خارج از دانشگاه جدا و به تفکر روحانیت نزدیکتر شده بودند.
فعالان انجمنها یا اعضاى دفتر تحکیم در این مرحله هم درد دین داشتند و هم درد انقلاب. هم سادهزیست بودند و هم ضدامپریالیست و نافى استثمار. اما هم آنان به نسبت فزونى حس هم پیوندى با روحانیت از مختصات فکرى پیشین خویش که متأثر از امواج دهه ۵۰ شریعتى – مجاهدین بود، فاصله مىگرفتند. تحکیم از آغاز تأسیس همزمان با احساس شیفتگى نسبت به شخص رهبرى انقلاب و برقرارى رابطه مرید و مرادى با آن، “حق انحصارى” دفاع از انقلاب را براى خود مفروض و همه نیروهاى دانشجویى “غیرخود” را توطئهگر و برانداز و دشمن انقلاب و اسلام محسوب مىنمود. این احساس ویژه، “حقویژه”اى را در ذهن و عین به دنبال داشت. اقدام به تسخیر سفارت و تعطیل دانشگاه ذیل عنوان “انقلاب فرهنگى”، دو عمل مترتب بر چنین حس و تفکرى بود. در خصوص توجیه تصمیم و عمل سکتاریستى تعطیل دانشگاه، در مرامنامه تحکیم چنین آمده است:
»انبوه نارساییها و عمق انحرافات و خرابیها آن چنان زیاد بود که جز با توقف نظام دانشگاهى و پىریزى اساسى دانشگاه اسلامى درمان آن غیرممکن بود. از این رو حرکت انقلاب فرهنگى توسط انجمنهاى اسلامى دانشجویان آغاز گردید…«۲
فارغ از آن “حس” و “حق”، تحکیم در دوره نخست حیات خویش از سازمانى کارآمد و کممصرف برخوردار بود. اقدام به تسخیر سفارت و حرکت موسوم به انقلاب فرهنگى را مجزا از انگیزهها، محتوا و سرانجام آنها مىباید دو عمل بزرگ به حساب آورد. بویژه تسخیر سفارت را مىباید مهمترین و پربازتابترین عمل در کل دوران حیات جنبش دانشجویى قلمداد کرد.
دوره دوم
مترتب بر حرکت انحصارطلبانه، مکانیستى و تصفیهگرانه موسوم به انقلاب فرهنگى تحکیم و فعالان انجمنها با پسزمینهاى از غرور و تبختر ناشى از تسخیر سفارت، به کسب موقعیت انحصارى در دانشگاهها نائل آمدند. اعضاى انجمنها در دوران تعطیل دانشگاه )تیر ۵۹ تا مهر ۶۲) با برخوردارى از این موقعیت در تصفیه و پاکسازى دانشجویان و اساتید نقش بس فعالى ایفا کردند و پس از بازگشایى دانشگاهها با احساس رسالتِ پاسدارى از منافع نظام مستقر، در عمل به بازوى نظام در دانشگاه تبدیل شدند.
پس از تعطیل دانشگاه تحکیم با پذیرش عملى فرمول تاریخى “روشنفکر فرودستِ روحانى” و خودکمبینى تاریخى در قبال روحانیت، هم به اسلام رسمى تن داد و هم هر تصمیم و حرکت خود را مشروط به تصویب و تأیید ولایت فقیه و روحانیت ساخت. در مرامنامه تحکیم که پس از تعطیلى دانشگاه تنظیم و ابتدا به نظر آقایان جوادى آملى، صانعى و خامنهاى و سپس به تصویب نمایندگان آنها رسید،۳ در مورد اصول کلى دفتر تحکیم وحدت چنین تصریح شده است:
– »اعتقاد به اسلام فقاهت به عنوان اسلام راستین که در حوزههاى علمیه جارى است«…
– »اعتقاد به ولایت فقیه )با حدود و شرایطى که امام خمینى مد ظله العالى بیان کردهاند( به عنوان تبلور اسلام راستین…«۴
در مرامنامه در مورد مشى عقیدتى – سیاسى دفتر نیز چنین مىخوانیم:
– »ایجاد و حفظ ارتباط منظم و پیوسته با مقام ولایت فقیه از طریق تماس مستقیم و غیرمستقیم توسط رابط یا نماینده ولى فقیه در تشکیلات سراسرى اسلامى دانشجویى«.
– »اعتقاد به ارائه نتایج مطالعات و تحقیقات عقیدتى خود به فقها و اسلامشناسان معتقد و متعهد به ولایتفقیه جهت تصویب به منظور صیانت فکرى تشکیلات اسلامى دانشجویى«.۵
بانیان دفتر تحکیم جدا از آنکه در مشى، خود را به مقام ولایت موکول ساختند و نتایج مطالعات و تحقیقاتشان را به تصویب فقها مشروط و خویش را در کلیت اعتقادى محتاج به “صیانت” معرفى کردند، در مشى فرهنگى نیز “اعتقاد به نظام تعلیم و تربیت حوزههاى علمیه به عنوان سیستم اصیل تربیتى اسلامى و مبنا قرار گرفتن آن در تدوین نظام واحد تعلیم و تربیت کشور”۶ را پذیرفتند. از سویى در مشى تشکیلاتى نیز بر “اعتقاد بر ضرورت حضور فقها و اسلامشناسان مورد تأیید ولى فقیه در تشکیلات اسلامى دانشجویى جهت نظارت بر اسلامى بودن فعالیتهاى آن” و “وسیله بودن تشکیلات در طول ولایت فقیه” تأکید ورزیدند.۷
در این مرحله، تحکیم هم در حوزه اندیشه و تفکر و هم در عرصه عمل، استقلال و پویایى خاص سازمانهاى دانشجویى را از دست داد و طى فعل و انفعالاتى از نهضت به نظام تبدیل شد و به طور طبیعى “خصلت نقادى” خود را نیز در پى “موکول” شدن، تحت “صیانت” قرار گرفتن، از کف دادن پویایى و تبدیل از نهضت به نظام از دست داد. تحکیم پس از بازگشایى دانشگاهها به امکانات رسمى نیز “وابسته” شد و برخى از فعالان نیز خط بهرهمندى از “مواهب” را پیش گرفتند و ذائقه را با طعم رانت آشنا کردند. اما در همان حال بودند فعالانى که در پى آغاز جنگ با شهر و امکانات وداع گفته و به عرصه دفاع از میهن گام نهادند. مردان سادهزیست، بىچشمداشت، مردمگرا و آرمانخواهى که براى دفع تجاوز و آزادى سرزمین جان فشاندند و تعدادى نیز در فاجعه هویزه در دى ماه ۵۹ مظلومانه به شهادت رسیدند. ولى حاتمى دانشجوى خط امام شهید هویزه و محسن وزوایى فرمانده سپاه قبل از فتح خونینشهر از این جمله مردانند که مورد احترام و ستایش بوده، هستند و خواهند بود و ما به رغم اختلاف دیدگاههاى آن زمان همواره به یادشان قامت راست مىکنیم و فاتحه مىخوانیم. پدر و مادر سالخورده آذرى ولى حاتمى سالها پس از شهادت وى در یاخچىآباد تهران همچنان در یک خانه چهل مترى شبیه به آغل زندگى مىکردند. این نمونهها نه به دلیل شهادت که افزون بر آن به خاطر پایبندى به نوعى منش و مرام و زیست آرمانى از احترام ویژهاى برخوردارند.
در دوره دوم حیات تحکیم بخشى از فعالان نیز در بدنه، مدیریتهاى میانى و فوقانى دستگاهها و نهادها جذب شدند.
دوره دوم حیات تحکیم را مىتوان دوران طور به طور شدن و از کف دادن خصائل پیشین، عنوان داد.
دوره سوم
به دنبال خاتمه جنگ، فوت رهبر انقلاب، تغییر دولت و آغاز جریان استحاله و دگرگونى در شعارهاى اقتصادى نظام، دفتر تحکیم با واقع شدن در فضایى ممیز با فضاى دهه اول انقلاب، به نقطه مرزبندى با شرایط جدید رسید و در ردیف منتقدان درون نظام قرار گرفت.
مرزبندى با جریان استحاله، نقد برنامه تعدیل ساختار اقتصادى، مواجهه با جریان راست به هنگام حذف چپ از مصادر قدرت، میل به سمت دیدگاههاى محدودکننده قلمرو دین و حساس شدن ذهنى در قبال قلمرو اعمال ولایت فقیه از خصوصیات دوره سوم حیات تحکیم به حساب مىآیند.
دوره چهارم
دفتر تحکیم در مسیر مبارزات انتخاباتى هفتمین دوره ریاست جمهورى به دوران تازهاى از حیات خود وارد شد. تحکیم که در کشاکش انتخابات تلاش ویژهاى در جهت حمایت از نامزد اصلاحطلب به نمایش گذاشت، پس از انتخابات نیز در نقش یکى از حامیان اصلى برنامه توسعه سیاسى ظاهر شد.
بروز تمایلات دموکراتیک، گرایش ملایم به استقلال، تلاش افزونتر عملى، سعى در ایجاد تقابل میان دیدگاهها با استفاده از تریبونهاى دانشجویى و مواجهه عملى با جریان راستِ مانع تحول، از ویژگیهاى مرحله نوین حیات تحکیماند.
سمت مثبت
در نگاهى از فراز بر سیر حرکت بیست ساله تحکیم و با دقت به وضعیت کنونى آن، سمت موقعیت فعلى تحکیم را مىتوان مثبت تلقى نمود. تحکیم در مرحله جدید
- از موکول بودن به خوداقدامى
- از وابستگى به استقلال نسبى
- از آسودگى ذهنى به جستجوگرى ذهنى
- از عدم تأثیرگذارى اجتماعى دهه ۶۰ به مؤثر واقع شدن
راه برده و فکر آزادى نیز به اندیشه عمومى آن رسوخ کرده است. اکنون تحکیم با گذر از مراحل پیشین در مقطعى از زمان قرار دارد که جامعه در حال تحول ایران از جنبش دانشجویى انتظارات ویژهاى دارد. پاسخِ در حد توان به انتظارات مطرح، در قدم نخست مستلزم تبیین نقادانه حرکت گذشته، بذل دقت ویژه به تواناییها – محدودیتهاى کنونى و ترسیم افق آینده است. نسل کنونى انجمنهاى اسلامى وارث برخى کاستیها، نابسامانیها و وابستگیها از گذشتهاند، اما خود نیز مستقل از میراث پیشین با بحرانهایى چند مواجهاند. بحرانهایى که مىباید محل تعمق و چارهجویى قرار گیرند.
بحرانهاى پیش روى
از زاویه دید یک نظارهگر بیرونى چنین به نظر مىرسد که دفتر تحکیم وحدت و انجمنهاى تحت پوشش آن هم اینک با شش بحران مواجهاند:
بحران هویت
حساسیت رو به کاهش نسبت به هویت مذهبى و عنایت ناکافى در قبال محکمات اعتقادى اعضاى انجمنها را شاید بتوان جدىترین بحران پیش روى انجمنها قلمداد کرد. از پیگیرى سیر تحولات درونى سالهاى اخیر انجمنها چنین برمىآید که برگزیدگان انتخابات سالانه شوراى انجمنها هر سال نسبت به سال قبل و در مقایسه با پیشینیان خود از تقیدات مذهبى کمترى برخوردارند. تنزل فرهنگ مذهبى در میان اعضاى انجمنهاى اسلامى و همچنین شوراى مرکزى تحکیم نشان از این سیر دارد.
این بحران که خوره آتى تحکیم و انجمنها تلقى مىشود، ریشه در دورى از مباحث ایدئولوژیک، کمبها دادن به آموزش و تأثیرپذیرى از آموزههاى دهساله اخیر که مذهب را به کنج خانه دل مىراند، دارد.
بحران استراتژیک
مجهز نبودن به یک استراتژى حداقل، حاوى تحلیل مشخص از شرایط، تشخیص موقعیت و کارآیىهاى جنبش دانشجویى در دل شرایط و تعیین جایگاه تحکیم در جنبش، ضعف بارزى است که خود را در مراسم سالگرد دوم خرداد )سال ۷۸)، سلسله حوادث مترتب بر فاجعه کوى وبالاخره قائله موج، به نمایش گذاشت. فاصله داشتن از بحثهاى جدى استراتژیک، ماندن در مدار روزمرگى، ارضاء شدن در پاگرد اخبار و فعال نکردن ذهن در جستجوى ملاط تحلیل، تحکیم و انجمنها را گام به گام از دستیابى به یک چارچوب استراتژیک دور کرده است.
بحران تشکیلاتى
خلاء سازمان کارآ نیز همچون بحران هویت در همان منظر نخست، وضوح و روشنى دارد. نوع مواجهه با رخداد کوى در فاصله سه روزه شنبه تا سهشنبه (۱۹ تا ۲۲ تیر ۷۸) بیان گویاى ضعف سازماندهى و مدیریت تحکیم بود. نپرداختن به طراحى تشکیلاتى، به فراموشى سپردن آموزش تشکیلاتى، عدم تقید تشکیلاتى و تن دادن به نوعى رخوت و رهایى در کنار پاسخگو نبودن اعضاى تحکیم و همچنین انجمنها به یکدیگر مجموعاً بحران سازمانى رارقم زدهاند.
بحران وابستگى
پیوند تنگاتنگ با امکانات رسمى و دو دهه بهرهمندى بدون محدودیت از منابع مالى و مادى نظام، نسل نو را عملاً از کممصرفى و خلق امکان به دور رانده است. مسدود شدن راه استفاده از برخى امکانات در پى حوادث کوى، نسل نو تحکیم را نسبت به عوارض سوء وابستگى به امکانات خود نیافریده تا حدودى آشنا ساخت.
فارغ از این پیوند، وابستگى تحلیلى و تغذیه فکرى – سیاسى از یک بلوک خاص نیز خودمحل تعمق و بررسى است.
بحران روحى – روانى
گرچه در کشاکش انتخابات ریاستجمهورى و نقطه برجسته دوم خرداد، جنبش دانشجویى و فعالان انجمنها به عنوان نیروى اصلى آن به نوعى “زنده”گى دست یافتند، اما تحولات ماههاى گذشته چنین نشان داد که تحکیم و انجمنها در مواجهه با امواج تکاندهنده، در رویارویى با شرایط زبر و خشن و در برابر راست مهاجم و غوغاسالار و جوساز، از آمادگى لازم روحى – روانى برخوردار نمىباشند. این بحران در تقابل با فاجعه کوى و غائله موج هویدا شد.
بحران محاسبهگرى و نگاه به قدرت
در یکى دوسال اخیر اعضاى شوراى مرکزى دفتر تحکیم و همچنین اعضاى شوراى مرکزى انجمنها به نوعى تبدیل به یک طبقه ممتاز شدهاند و فاصله میان آنها با توده فعال انجمنها محسوس به نظر مىرسد. همزمان با میل به طبقهشدن و امتیازات خاص طلبیدن و فاصله گرفتن از بدنه انجمنها، محاسبهگرى با مضمون ترسیم آینده فردى و نگاه به قدرت نیز در میان قشر فوقانى تحکیم و انجمنها مشهود مىباشد و نوع برخورد آنها با مسائل سیاسى مشابه برخورد میانسالانِ فاصله گرفته از آرمان، محاسب و قائل به کسب موقعیت وآیندهسازى فردى است.
گرچه مجموعه بحرانهاى یادشده بىارتباط با خلاءهاى نظرى، استراتژیک، سازمانى و اخلاقى خارج از دانشگاه نیست و از آنها به طور جدى متأثر است اما فعالان تحکیم و انجمنها به سهم خویش مىتوانند در تخفیف بحرانها ویافتن راه برونرفت، مؤثر واقع شوند؛
- – بود مذهبى نه با مضمون شکلگرایى نازل دهه ۶۰ که با تجهیز به فرهنگ مذهبى، مناسبات درونسازمانى برادرانه ملهم از فرهنگ مذهبى و توسل به شیوههاى توحیدى حل اختلاف، به طور جدى تحکیم و انجمنها را در حفظ هویت مذهبى و دورى از استحاله اخلاقى – فرهنگى یارى مىکند.
- – در دستور کار قرار دادن مباحث استراتژیک، رویکرد به آموزشهاى استراتژیک و طراحى برنامههاى کوتاه و متوسط مدت در دفتر و تسرى آن به انجمنها، پاسخى مرحلهاى به بحران استراتژیک تلقى مىشود.
- – طراحى سازمان کار متناسب با استراتژى حداقل و همخوان با مرحله کنونى حیات سیاسى – اجتماعى، تقسیم کار، مسئولیت و تقیدپذیرى و پاسخگویى تشکیلاتى، تحکیم و انجمنها را از خلاء سازمانى موجود رها خواهد ساخت.
- – بازگشت به کم مصرفى و سادهزیستى، کاهش هزینهها و اتکا به همیارى مالى همه اعضا و فعال کردن ذهن در خلق امکانات مالى و مادى، مسیرى است مقابل مسیر وابستگى به امکانات. مسیرى که با ذات دانشجو نیز عجین است.
در همین حال حضور در درون حاکمیت و فعالیت در یک جبهه فکرى – سیاسى مستلزم وابسته بودن و تغذیه تمام و کمال از آن جبهه نیست. مىتوان حامى و هم پیوند بود اما وابسته نبود. توصیه به عدم وابستگى به یک جریان به مفهوم رویکرد تحکیم به اپوزیسیون نیست و استقلال از درون و بیرون از حاکمیت مد نظر است. مىتوان با همه مرتبط بود اما از موضع مستقل.
- – اگر بپذیریم که در ایران اصلاحات نیز از مسیرى زبر و خشن مىگذرد و جریان راست سرکوبگر به سادگى تن به پذیرش تحول نمىدهد، فعالان تحکیم و انجمنها نه با چشمانداز برخورد و مواجهه فیزیکى که از منظر فعالیت قانونى – علنى و به دور از خشونت نیز مىباید آمادگى روحى – روانى حضور در روند را دارا شوند.
- – برقرارى مناسبات برابرانه و برادرانه میان اعضاى شوراى مرکزى تحکیم و انجمنها با بدنه، ایجاد همسطحى – همطرازى در روابط، درک ضرورت پاسخگویى مسئولان به توده فعال و عمل به آن، رویکرد به دانشجو و پشت کردن به قدرت و تعبیه مکانیسم محاسبهگرى جمعى به جاى محاسبات فردى و آینده اندوزانه نیز مىتواند حلال بحران محاسبهگرى و نگاه به قدرت به حساب آید.
نسل نو تحکیم و انجمنها مىباید دریابند که با کت و شلوار و سامسونت و ذهن معطوف به قدرت نمىتوان مبارزه کرد. اگر با کت و شلوار و سامسونت بتوان بسکتبال بازى کرد، مبارزه هم مىتوان کرد. یک بسکتبالیست یا پرنده یا دونده نه به دلیل نمایش اندام که به خاطر استفاده از کتف و بازو براى شکافتن فضا پیراهن بدون آستین به تن مىکند. نسل نو با “هویت، سبکبالى و کارورزى” مىتواند از بحرانهاى پیش روى به سلامت عبور کند و مسئولیت تاریخى خود را ایفا نماید.
تحکیم و انجمنها در طول دو سه سال اخیر انرژى وسیعى آزاد کرده و در سطح نسبتاً گستردهاى دست به عمل زدهاند. به گوش جان شنیدن وصیت یکى از بزرگان که؛ “یک مثقال عمل، یک خروار جمعبندى” ایجاب مىکند که فعالان و مسئولان، جمعبندى حرکت پس از دوم خرداد را به طور جدى و بىمماشات در دستور کار قرار دهند. انجمنها در طول این مدت یک خروار عمل کردهاند اما تا حال یک مثقال جمعبندى ارائه ندادهاند.
کارآیى اصلى همایش نقد آن است که مسئولان و فعالان بنا به روش پیشنهادى على، نقد دیگران را با نظر خود در هم آمیزند، بزنند و محصول شفابخش تحصیل کنند.این انتظار همه کسانى است که با حساسیت به تحولات تحکیم و انجمنها مىنگرند و ایفاى نقش مسئولانه تحکیم را در شرایط بس حساس کنونى نه به عنوان متولى جنبش دانشجویى که به عنوان سازمان اصلى، طلب مىکنند.
حق جوشان است
انسان بنبست شکن
پىنوشتها
۱. این مقاله متن پردازش شده سخنرانى در همایش نقد و بررسى عملکرد دفتر تحکیم با نگاه به آینده در روز ۱۱ آبانماه ۱۳۷۸ است.
۲و۳و۴و۵و۶و۷ – مرامنامه دفتر تحکیم وحدت انجمنهاى اسلامى دانشجویان دانشگاهها و سایر مراکز آموزش عالى کشور.