“دشمنى چون مار یا چون نعش؟”
منبع: ماهنامه ایران فردا، شماره ۶۰، آبان ۱۳۷۸
صدور تضاد به خارج از جناحهاى صاحب قدرتِ درون نظام و “دشمن سازى” به قصد سرپوش نهادن بر اختلافات داخلى از جمله شیوههاى شناخته شده و بس کاربر جناحهاى قدرت خصوصاً جناح راست بوده است. بدین مضمون که هرگاه تضادهاى درونى رو به اوج مىگذارد پروژه خلق یا بزرگنمایى یک تضاد خارجى در دستور کار غوغاسالاران حرفهاى و تمرین کرده قرار مىگیرد. در این چهارچوب هر زمان که به هر دلیل به “استکبار جهانى” و “دشمنان قسم خورده بینالمللى” استراحت مىدهند، در داخل به دنبال یک تضاد قابل پرورش روانه مىشوند تا سیبل مشترکى براى گلولهباران تمامىناپذیر آماده کنند. جریان راست و بویژه بخش سرکوبگران از همان روز نخست تهاجم سبعانه به کوى دانشگاه و مکیدن خون نسل نو در صدد برآمدند تا به قصد انحراف افکار عمومى از عوامل اصلى، گروههاى خارج از مدار قدرت را طراح و مسبب واقعه معرفى کنند تا آنجا که “عوامل اطلاعاتى” دو ارکان صبح و عصر تماموقت در جستجوى شناسایى طراحات “فرضى” و اعضاى “میلیشیا”ى نهضت آزادى برآمدند.
در طول دو هفته گذشته نیز نشریات مختلف جریان انحصار و سرکوب اعم از ارکانهاى “نظامى”، “اطلاعاتى” و “سیاسى” آن طى پروژه مشترکى نیروهاى “ملى – مذهبى” را در سیبل قرار دادند. ارگان نظامى، جنگ با آنها را بدون آتشبس خواند، ارگان اطلاعاتى از “تلاش سازمان یافته آنها براى برهم زدن مرز خودى – غیرخودى” با درشتترین تیتر صفحه اول خبر داد و ارگان سیاسى نیز آنها را به “مار در آستین دوم خرداد” تشبیه کرد و سپس آنها را “نعش” نام نهاد. گرچه بسیار قابل پیشبینى است که تهاجم ارگانهاى سهگانه علیه نیروهاى ملى – مذهبى همچنان دنبال شود و سمپاشىها به عنوان یک مشغله یا فراتز از آن به عنوان وظیفه تشکیلاتى ادامه یابد اما توجه طراحان و کارگزاران جریان انحصار و سرکوب مىباید به چند نکته جلب شود:
جامعه ایران با گذر از سالهاى تیره ۷۵-۶۰ به دوران نوین حیات سیاسى – اجتماعى خود وارد شده و در این مرحله که تقابل “افکار” و نه “قوا” از ویژگىهاى آن است، زیست به دور از خشونت را جستجو مىکند. کار براى واژگانى چون “جنگ بدون آتشبس” که همچنان بوى خون مىدهد جدا از آنکه حاکى از تمایل به بازگشت به رویاى شیرین سالهاى پس از ۶۰ است و دستنیافتنى، تهوع جامعه بیزار از خشونت را نیز برمىانگیزد.
جریان حافظِ “مرز مقدس” خودى – غیرخودى مىتواند براى حراست هرچه بیشتر از آن، “نیروهاى حافظ مرز” بیشترى را تدارک ببیند و متمرکز کند. اما این جریان باید دریابد مرزبندى کنونى جامعه ایران مرزبندى کهنه و نو و در ذیل آن مرزبندى استبداد – آزادى است. مرزى که بس فراتر از مرز خودى – غیرخودى بر سر تصاحب انقلاب و قدرت سیاسى است. در این موقعیت، مکان و منزل همگان در دو عرصه کهنه و نو در حال مشخص شدن است. چه منزلى که از آن بوى “نا” و “خون” مشام آزار شود و چه منزلى که از آن عطر طراوتِ حیات و مدارا برانگیزد.
قدرت همچنان پیشکشِ “طالبانِ” تشنه آن. نیروهاى ملى – مذهبى نه “مار در آستین” دوم خردادىها و نه “نیروى سوم” ى که مترصد فرصتى در کشاکش جنگ قدرت دو نیروست، مىباشد. ماهها پیش از آنکه ارگان سیاسى جریان انحصار به خطر “نیروى سوم” هشدار دهد، یکى از شاخصترین عناصر این جریان با ادبیات خاص خود چنین افاضه کرده بود که اگر ما – دو جناح قدرت – به جنگ با یکدیگر مشغول شویم، “دزد سوم”ى از فرصت استفاده خواهد کرد.
یادداشت نویس ارگان سیاسى جریان انحصار که به هنگام حضور در تریبونهاى دانشگاهى بس تلاش مىکند تا خود را “انتلکتوئل مذهبى” و “شبه دموکرات” وانمود سازد، نیک است که توجه کند که واژه “نعش” نُقل دهانِ دلالان اتومبیل و مالخرها عضو خانواده محترم واسطه – دلال است، خانوادهاى که سرمایهدارى عقبمانده تجارى را “پدرخوانده” تاریخى خود تلقى مىکند. گرچه نشریه “شامگاهى” سالهاست که امکان “فرهنگى” آن خانواده محسوب مىشود اما نمایش روشنفکرىِ یادداشت نویس با به کار بستن اصلاحات نازلترین اعضاى خانواده، متناقض است. یادداشت نویسى که سخنان “رهنمودى” خویش در خرداد ۷۸ در چهارمین اردوى انصار از زمینهسازهاى ذهنى حمله به کوى دانشگاه محسوب مىشود باز نیک است که دقت کند متانت برخورد از جمله ویژگیهاى بارز نیروهاى ملى – مذهبى بوده و هست و تنزلِ عکسالعملى آنها در مواجهه با لمپنیسم رایج و دُرافشانىهاى وى و دیگر همفکرانش، محقق نخواهد شد. اما نکته آخر آنکه روند حرکت جامعه ایران در مرحله تقابل تاریخى کهنه و نو روشن خواهد کرد که کدام تفکر به مدفن سپرده خواهد شد.
* این مقاله در نشریهی ایران فردا، بدون درج شهید هدی صابر منتشر شده است.