طرح پژوهشی «پیشینه و سازوکارهای نهادهای تامینی و حمایتی در ایران» که پس از انعقاد قرارداد میان «موسسهی عالی پژوهش تامین اجتماعی» و «خانهی پژوهش نواندیش» به اجرا گذاشته شد، با سپری شدن دورهی زمانی پنجماهه ـ از نیمهی آذرماه ۱۳۸۴ تا نیمهی اردیبهشتماه ۱۳۸۵ ـ به پایان رسیده است. علاوه بر مصاحبههای مذکور، تحقیقات تاریخی، وقفنامهها و … نیز برای انجام این پژوهش مورد استفاده قرار گرفتهاند.
در چارچوب این پژوهش طی ۳۰۰ جلسه، با ۶۰ نفر از اساتید دانشگاه و صاحبنظران تاریخ اجتماعی ایران، بانیان و مدیران نهادهای خدمترسان (اعم از وقفی و غیروقفی)، مدیران دستگاههای اجرایی عرصهی تامین و حمایت، مدیران سازمان اوقاف و صاحبنظران مبانی فقهی ـ حقوقی وقف گفتوگو صورت گرفته است.
در ادامه متن گفتوگو با خانم اشرف قندهاری ـ ریاست هیئت مدیره خانه سالمندان کهریزک تهران ـ که در چارچوب این طرح و توسط شهید هدی صابر انجام گرفته را از نظر میگذرانیم.
·معرفی شخصی و توضیح سیر فعالیتهای اجتماعی:
اشرف قندهاری متولد سال۱۳۰۱ هستم. نام خانوادگی همسرم بهادرزاده است. از سال ۱۳۳۰ قریب به ۲۰ الی ۲۵ سال قبل تاسیس آسایشگاه کهریزک در کارهای خیریه مشغول بودم. در آن زمان منزل ما، در شمیران واقع بود. در منزلی سکونت داشتیم که پدرم در باغی که خودشان نیز در آنجا مقیم بودند، برای فرزندانشان بنا کرده بودند. در طبقه اول منزل ما حسینیه قندهاری واقع شده بود که دربرگیرنده یک مرکز خیریه و محل تجمع بانوان شمیرانی بود و فعالیتهای خیریه و حمایتی متعددی در آن محل انجام میشد. برقراری کلاسهای درس، کمکرسانی انسانی به حادثه دیدگان و نیازمندان در وقوع بلایای طبیعی مانند سیل و زلزله و یا کمک به ایرانیانی که در آن زمان از عراق رانده شده بودند و به طور کلی هرگونه کمکی به مردم نیازمند از جمله فعالیتهای این موسسه خیریه محسوب میشد. معلمان کلاسهای درس حسینیه در آن زمان مرحوم خانم کاتوزیان و خانم مشکوه بودند. مادر من نیز در آنجا فعال بود و بسیار علاقمند به این که جوانها در این کلاسها شرکت کنند. از بین جوانان شرکت کننده در کلاسها که تعداد آنها به حدود ۱۰۰ نفر میرسید تعداد ۱۰ الی ۲۰ نفر که تواناتر و علاقمندتر بودند انتخاب و در کارهای خیریه در کنار ما به فعالیت مشغول میشدند.
فعالیت دیگر ما کمک رسانی به ایتام شمیران بود. در آن زمان بچههای یتیم و خانوادههای بیسرپرست و نیازمند، شناسایی و مورد حمایت قرار میگرفتند. در دهههای قبل از انقلاب شمیرانات مانند امروز نبود و ساکنان این منطقه در سرمای زمستان در شرایط بسیار ناگواری به سر میبردند.
در آن زمان ما، مایحتاج مورد نیاز این خانوادهها را تهیه میکردیم و به دور از چشم فرزندان خانواده در اختیار خانوارها قرار میدادیم. در آن دوران خانه ما که حسینیه قندهاری در طبقه اول آن قرار داشت، خانه مردم بود و نیازمندان به آن مراجعه میکردند. روزی مردی به ما مراجعه کرد و عنوان کرد که مادر سالمندی دارد که بیمار است و به دلیل کهولت دچار اختلال حواس شده و برروی رفتار خود کنترل ندارد و به همین دلیل خانوادهاش در رنج و عذابند و مکانی نیز جهت نگهداری مادر سالمند خود نیافته است. وی از ما، درخواست کرد به او کمک کنیم تا مکانی برای نگهداری او پیدا کند. در آن زمان در تهران، تنها یک خانه سالمندان وجود داشت که به ارتشیها اختصاص یافته بود و تنها ظرفیت پذیرش حدود ۳۰ نفر را داشت. این آسایشگاه در شمیران واقع بود که نام امروزی آن «آسایشگاه هفتم تیر» است. به دنبال درخواست آن مرد، ما، در جستجوی یافتن مکان نگهداری سالمندان بودیم که با نام آسایشگاه کهریزک در جنوب تهران برخورد کردیم. پس از اخذ مشخصات آن مکان، نشانی آسایشگاه به مرد مراجع ارائه شد. روز بعد از آن، وی به نزد ما آمد و با تشکر از ما به دلیل یافتن این مکان، این پرسش را مطرح کرد که: «آیا شما این مکان را از نزدیک ملاحظه کردهاید؟» و من پاسخ دادم: خیر. وی سپس به ما گفت: «من بازهم از لطف شما سپاسگزارم اما خواهش دارم که فقط یک مرتبه تشریف ببرید و آن مکان را از نزدیک ببینید.»….