ضحاک و اندیشمندان ما؛ برای پهلوان صابر
آزاده ابازری منبع: وبسایت جرس ـ ۲۴ خرداد ۱۳۹۰ پهلوان ! چگونه بگویم که چگونه میسوزم …؟ پهلوان ! اشک هایم که بر گونه ام جاری میشود ، صورتم تاول میزند گویی … ای آبِ دیده ی خونین ! ما به کجا روانیم ؟ ما که صد و اندی سال است به دنبال آزادی میدویم و او دور میگردد، به کجا روانیم ؟ میشنوی بانگ گوشخراش شکنجه و زجه و زنجیر و گلوله را ؟! ضحاک بیدارگشته است، آزاد گشته است . آزادی ای که رویای شبانه ی صد ساله مان بود بر ضحاکیان خجسته باد ، که آزادند … بی پروا پهلوانانِ این خاک را در بند نموده اند ومغز اندیشمندانمان خوراکِ روزانه ی مارهای پلشتِ نادانیشان گردیده است …