در نگاه دیگران

مجموعه مقالات نگاشته شده توسط فعالان عرصه‌ی اندیشه، سیاست و شاگردان و دانشجویان حول «بینش، روش و منش» شهید هدی صابر

شریعتی و صابر : دو روشنفکر در یک مسیر

هدی صابر را کم و بیش می‌شناسیم. می‌گویم ”کم و بیش“، چون شخصیت، بینش، روش و منش او فراتر از آن بود که با خواندن چند مقاله و مصاحبه در مورد او شناخته شود. حتی بسیاری کسانی که با او زندگی کرده‌اند، شاگردش بوده‌اند و حتی در مراحل مختلف زندگی و فعالیت همراهش بوده‌اند نیز اعتراف کرده‌اند که هرگز شناخت کاملی از او نداشته‌اند. هدی صابر، شخصیت منحصر بفردی در تاریخ پس از انقلاب است. غرض، مجیزگویی و مدیحه‌سرایی نیست. تنها می‌خواهم بگویم جامعه ما شخصیتی را از دست داد که اگر بود، می‌توانست تغییرات فاحشی را در سپهر روشنفکری مذهبی ما رقم بزند.

من، شاگرد هدی صابر هستم

در حاشیه مباحث ”هشت فراز، هزار نیاز“ هدی صابر

 من متولد دهه شصت هستم. همان دهه‌ای که خاطرات و نوستالژی‌اش از پرفروش‌ترین کتاب‌های پیشخوان‌های مقابل دانشگاه تهران است. به ما خیلی چیزها می‌گویند. مثلاً به ما می‌گویند نسل سوم. اما یک لقب عجیب هم پشت قواره‌مان انداخته‌اند: نسل سوخته! اینکه طبق چه معیاری اینقدر راحت چند میلیون دهه شصتی را یک برچسب می‌زنند و تمام؛ خود گواه سطحی‌نگری‌شان است ـ حتی اگر لقب‌دهنده‌ها، هم نسل ما باشند.

«امید» در سه نیروی مدار تغییر، ”سه هم پیمان عشق“

 به نام خدا، لوتی اول سر گذر هستی. سه هم پیمان عشق قصه پر غصه و پر ملاتی است از سر گذشت ”جوان اولان دوران“ و بینش،منش و روش در سه نیروی تغییر“محمد حنیف نژاد، سعید محسن و اصغر بدیع‌زادگان“ به رنج استادم هدی صابر که خود سر خط مشق منش و عشق و روش بود. صابر که خود خال بالای مرام پهلوانی را زده بود در این کتاب سعی بر آن داشت تا مدل یک زیست انقلابی، و انقلابی به معنای سر خم نکردن و رنگ  رخ نباختن ارزش‌های  والای انسانی به هنگام مشکلات در جلوی غاصبان و مزدوران زمان را به همگان نشان دهد. جدی بودن‌شان، بار پشت‌شان، پیگیر بودن‌شان ، عشق‌شان و در ورای همه امیدو میل به تغییر پیرامون‌شان که متفاوت است عیارشان از دوران‌شان.

هدی صابر،کارآفرینی در زاهدان و ”استراتژی کرم شب‌تابی“

سوار قطار زاهدان شدم بلیط نداشتم و در این ۵-۲۴ زمان سفر در رستوران قطار نشسته بودم، از لحظه‌ای که تصمیم سفر زاهدان گرفته شد، ذهنم درگیر صابر و مرور خاطرات با او شد. قطار مرا از میدان راه آهن به سیستان و بلوچستان می برد اما از همان لحظه ی آغازین حرکت خیالم به زاهدان رسید. درباره پروژه او مطالبی خوانده و شنیده بودم و این خواندن‌ها و شنیده‌ها مرا بر بال خیال می نشاند تا همت و تکاپوی استاد را تخیل و تصور کنم. مسیر بس طولانی امکان مطالعه را در رستوران قطار برایم مهیا می نمود البته پنجره نیز امکان توجه به چشم انداز ایران را.

حدیث تلخ جدایی!

فریده جمشیدی ـ زیستن با مردان سخت کوش آسان نیست. و سخت‌تر آن است که در اوج دوران پختگی همسرت را از دست بدهی. دیگر بهتر یاد گرفته بودیم که چگونه با دنیای هم کنار بیاییم. و جدایی از هدی چه تلخ است. یادش به خیر قبل از ازدواج مان در سال ۱۳۵۸ه.ش با هم هر دو در انجمن اسلامی دانشگاه هم باور بودیم و در آنجا همدیگر را یافتیم. بسیاری این ازدواج را زود می‌دانستند. اما ما تصمیم گرفتیم که همسر شویم و شدیم. تو با نظم بی‌نظیر٬ زندگی را مثل همه کار های دیگر جدی ‌گرفتی. جدیت تو گاه خسته‌‌ام می‌کرد.

مرد جامعه مدنی؛ هدی صابر

کنشگری هدی معطوف به تصاحب قدرت سخت‌افزاری و تغییر ترکیب حکومت نبود. او توانمندسازی جامعه مدنی را برگزیده بود. تلاشی که در متن فشار دائم نهادهای امنیتی و قضایی پی گرفته می‌شد. احضارها و بازداشت‌های مکرر، مانع از تداوم آگاهی‌بخشی و تقویت شبکه‌های اجتماعی و همیابی دغدغه‌داران ایران توسط وی نبود. او صبور و بی‌صدا، راه خود را به جدیت تعقیب می‌کرد. رفتنی مستمر و گام زدنی مصمم و پیوسته که با نظمی کمیاب و آموختنی متحقق می‌شد.

یادنامه سومین سالگرد شهادت هدی صابر

در سالروز شهادت هدی صابر، یادنامه سومین سالگرد این پژوهشگر و فعال سیاسی منتشر شد. این یادنامه دربردارنده‌ی مصاحبه‌هایی با همسر و خواهر شهید صابر و یادداشتی از رضا علیجانی در کنار مطالبی پیرامون پروژه‌ی توامندسازی زاهدان، پروژه‌ی پژوهشی نهادهای عمومی خدمت‌رسان و یادداشت‌هایی با عناوین «امید در سه نیروی مدار تغییر، ”سه هم پیمان عشق“»، «شریعتی و صابر: دو روشنفکر در یک مسیر»، «من، شاگرد هدی صابر هستم»، «میر حسین موسوی، هدی صابر، دغدغه مستضعفین» و «هدی صابر و امروزِ جریان دانشجویی» و چند یادداشت و دل‌نوشته‌ی کوتاه دیگر است.

گفتگو با فیروزه صابر پیرامون اخلاق حرفه‌ای معلم شهید

سومین سالگرد شهادت هدی صابر، بار دیگری فرصتی شد برای گفتگو با خانم فیروزه صابر، خواهر و همکار این پژوهشگر و اندیشمند آزاده. در این گفتگو، خواهر معلم شهید در خصوص ویژگی‌های هدی صابر در عرصه‌ی کار و اخلاق حرفه‌ای و شغلی نکات قابل توجهی بیان کرده است. فیروزه صابر که دوره‌ای شش ساله در صدا و سیما و سال‌های متمادی در دهه‌ی پایانی حیات هدی صابر همکار وی بوده است، علاوه بر بیان سیر رویدادهای کاری هدی صابر، قواعد و سلوک شخصیتی این پژوهشگر برجسته را در حوزه‌ی حرفه‌ای به خوبی تشریح کرده است.  

گفتگو با همسر شهید صابر در سومین سالگرد عروج

در سومین سالروز عروج عارفانه‌ی شهید هدی صابر پای سخن همسر وی نشستیم تا وجوه دیگری از منش هدی صابر در زندگی و خانواده را بشناسیم. خانم فریده جمشیدی که طی تمامی سال‌های زندگی مشترک با صبوری، همراه و همدل هدی صابر بوده است، در این گفتگو پیرامون دیدگاه‌های هدی صابر در مسائل مربوط به حقوق زنان، مشارکت در کارهای منزل، سال‌های آغازین دوران دانشجویی و آشنایی و جزئیات دیگری از خصوصیات شخصیتی هدی صابر سخن گفته است.

آخرین روزهای پهلوان

 دست‌نوشته‌های هدی صابر در هفته‌ی منتهی به شهادت

 آنچه در پی می‌آید دست‌نوشته‌های هدی صابر در نخستین روز بازگشت به زندان پس از مرخصی نوروزی (چهارشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۰) و سپس دست‌نوشته‌های حدفاصل سه‌شنبه ۱۰ خرداد تا پنج‌شنبه ۱۹ خرداد است. دست‌نوشته‌های ده روز اخیر مشتمل بر جریان درگذشت مرحوم مهندس سحابی و شهادت هاله سحابی و متعاقب آن، اعتصاب غذای هدی صابر به همراه امیرخسرو دلیرثانی است. دست‌نوشته‌ها تا یک روز پیش از شهادت صابر ادامه یافته است و افزون بر شرح حال و بیان مسائل جاری و روزمره در بند، مشتمل بر سیر تصمیم برای اعتصاب غذا، تبیین هدف از انجام آن و حواشی و مسائلی است که پیرامون این امر رخ داده است.

ایمان بیاوریم به حساسیت هدی بر ”منش“

رضا علیجانی ـ من امروزه قدر هدی صابر را ”بیشتر“ از گذشه می‌دانم و می‌فهمم! مدتی است که فکر می‌کنم ”رئال پلیتیک“ حاکم بر فضای سیاسی بسیاری از فعالان سیاسی، علیرغم بسیاری دستاوردهای سیاسی و حتی رفتاری مثبت، اما با خود برخی  ویروس‌های خطرناک با آثار بسیار مخرب را هم حمل می‌کند. یکی از منفی‌ترین آثار احتمالی ـ نه اجباری ـ این رویکرد سیاسی بی‌حسی اخلاقی است. در برخی نوشته‌های اخیرم این دغدغه را بر کاغذ آورده‌ام تا اضطراب ذهن و روح‌ام را با اشتراک گذاشتن و نوعی درد‌دل مجازی با هر گوش شنوا و دل آشنایی  که نسیم باد صبا این مکتوبات را به او می رساند، اندکی سبک کنم.

صابر ستاره شد

 علی کلائی منبع: وب سایت ملی ـ مذهبی عصرگاه شوم. تهران نبودم. رفیق روزنامه نگاری از تهران تماس گرفت. می گویند صابر در زندان فوت شده است. راستش بدخلقی کردم. تند شدم و نمی دانم در آن حال ناسزایی هم نثارش کردم یا خیر. شرمنده اش هستم. خودش این را بخواند می فهمد. به رفیق دیگری زنگ می زنم. حاجی مرگ من خبر بگیر. خبر اولش خوشحال کننده است. نوری زاد اشتباه دیده. کمتر از یکساعت بعد زنگ می زند. بغض کرده. خبر تائید می شود. راستش اولین نفر دکتر ملکی در برابر چشمانم ظاهر می شود. از دوستی و محبت استادی چون ملکی و شاگری که خود استاد بود -چون صابر- آگاهم. با عزیزی تماس می‌گیرم که خود را …

صابر ستاره شد ادامه مطلب

وطن مصدق – سحابی! دغدغه همیشگی هدی

مهدی امینی‌زاده منبع: وب سایت ملی ـ مذهبی اینک سه سال از فاجعه می‌گذرد. سه سال از وقتی که اخبار مرگ عزیزان یک به یک بر سرمان آوار شد. نخست مرگ مهندس سحابی مردی که در سیمایش مصدق را می‌ دیدیم؛ با همه ایران دوستی٬ خرد و دوراندیشی‌اش مردی که به واقع او را عزت ایران زمین نامیدند٬ شهادت ناباورانه هاله نماد مهربانی و گذشت و ایثار٬ بانویی که صفا و صمیمیت و راستگویی در او موج می‌زد. و ضربه آخر٬ شهادت هدی چون پتکی بر سرمان فرود آمد٬ شهادت مردی که نماد جدیت و پشتکار و دقت بود. تیزبینی و دقت او گاه همه را شگفت زده می کرد. حافظه بی نظیرش به او کمک می‌کرد که با دقت …

وطن مصدق – سحابی! دغدغه همیشگی هدی ادامه مطلب

هدی صابر؛ گشاینده باب

 امیر طیرانی منبع : روزنامه شرق (۲۱ خرداد ۱۳۹۳) رجال لا تلهیهم تجاره ولا بیع عن ذکر الله واقامه الصلوه وایتاء الزکوه یخافون یوما تتقلب فیه القلوب والابصار (سوره مبارکه نور-۳۷) سه سال از مرگ ناباورانه هدی صابر گذشت. نه‌هنوز مرگ او را باور کرده‌ام و نه این اندازه به جان‌سختی خویش باور داشتم. آشنایی من با هدی به سال ۱۳۵۱ بازمی‌گردد؛ آنگاه که دانش‌آموز دوره اول دبیرستان بودیم و آخرین دیدار هم به سی‌ام فروردین ۹۰ به قبل از برگشتن او به «اوین» بازمی‌گشت. از آن پس؛ دیگر تنها چهره‌اش که به آرامی در تابوت خفته بود، برایم به یادگار مانده است و دیگر هیچ. هدی صابر را از ابتدای دهه۵۰ می‌شناختم. آن‌زمان که هنوز نه از انقلاب خبری …

هدی صابر؛ گشاینده باب ادامه مطلب

دلنوشته همسر شهید صابر در سالروز تولد وی

به نام او که بال داد، خصلت پرواز داد

هدی عزیزم باور نبودت بسیار سخت است. تولد ۵۴ سالگی ات مبارک. این سومین سالی است که باید تولدت را بر سر مزارت بگیریم. هدی جان امسال نیز هچون سالهای گذشته در روز تولدت بر سر مزار نورانی ات آمده و آنجا را با گلهای قرمز و بنفش و زرد آراسته و با اشک دیدگانمان مزارت را مشوییم تا باشد مرهمی بر دل زخمی ما. در سال اخیر با بیماری های زیادی دست و پنجه نرم کرده ام. جایت سبز و خالی است. به من و فرزندانت حنیف و شریف عزیزمان برای پشت سر گذاشتن سختی های پیش رو کمک کن. همواره چشم به راه تو هستیم.

یادی از هدا صابر به انگیزه دومین سال پروازش

سام محمودی سرابی منبع: وب‌سایت ایران‌وایر – ۲۱ خرداد ۱۳۹۲   نه! باید این را بنویسم پیش از آنکه شرمسار نامش باشم. پیش از آنکه نگاه سنگینش رویایم را به کابوس وجدان بدل کند. باید بنویسم چه شد که هدا صابر پرنده شد و پرید… اما پیش از آغاز هر سخنی باید بگویم و بنویسم که هر دیکته نانوشته بی‌غلط است. من در این روایت که ظاهرا نخستین روایت شاهدان شهادت هدا رضازاده صابر است سعی کردم بدون دخل و تصرف و البته بدون حب و بغض مشاهدات آن روزهای بند ۳۵۰ اوین را بازگو کنم. طبعا اسم چند نفری در این نوشته می‌آید که دربند بودند و اسم چند نفر دیگر نیامده که دربند هستند. البته این به معنای …

یادی از هدا صابر به انگیزه دومین سال پروازش ادامه مطلب

رد پاهای هدی

”رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق وجعلنی من لدنک سلطانا نصیرا“ ”نیازمندیم به مردانه مردی، صادقانه عشقی، دست گرمی، به شانه‌ای که اعتماد انگیزد استواریش پس؛ در ویترین قفل و چفت دار به امانت نسپاریم اش در زَرورَق نوستالژیِ دل خوش کُنک نپیچانیم اش در پرنیانِ نرم و دست نایافتنیِ اسطوره نخوابانیم اش غیرمسئولانه و تنزه طلبانه، متعلق به دورانی که ”گذشته“ نخوانیم اش از ”گذشته“ برغم تحول سرمشق می‌توان هر آن عاریه گرفت؛ رسوب اش، عصاره اش غیر از این، خود محروم می‌کنیم از گذشته و میراث اش، از انسان ماقبل و رمز و رازش“۱ هدی صابر به مانند همه  انسانهای تاثیرگذار در جامعه، تاثیر گرفته از مفاهیم، آموزه‌ها و اشخاصی بوده است و به تبع در …

رد پاهای هدی ادامه مطلب

سه نون هدی صابر (سخنرانی امیر طیرانی)

سخنرانی امیر طیرانی در مراسم یادبود هدی صابر بسم الله الرحمان رحیم وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى‏ عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرینَ(۱۴۴ سوره آل عمران) وقتی که دوستان به من گفتند که در این جلسه صحبت کنم عرض کردم چرا من؟ حق این است که  در مورد بحث تاریخ و هشت فراز هزار نیاز هم مثل بحث‌های دیگر همکاران و شاگردان آقا هدی طرح بحث کنند که در این مباحث شریک بودند و حضور داشتند، با این حال دوستان از من خواستند که صحبت کنم در نتیجه بحث من ممکن است زیاد با بحث هشت فراز در ارتباط نباشد. …

سه نون هدی صابر (سخنرانی امیر طیرانی) ادامه مطلب

بازماندگان

متن صحبت سارا شریعتی در هفتم شهادت هدی صابر

از ده خرداد ما سه واقعه‌ی را پیاپی از سر گذراندیم. رفتن مهندس سحابی، هاله و هدی. اگر حرف شریعتی را بپذیریم که چگونه مردن را خود خواهم آموخت، که این بزرگان چگونه مردن‌شان را خود انتخاب کردند، می‌توان گفت که مهندس سحابی با ما مهربان‌تر بود، پدرانه، حمایت‌گرایانه، آرام‌آرام ما را برای هجرت خود آماده کرد. رفتن هاله، هاله‌ی آرامش، صلح و دوستی اما یک شوک بود. ما را از پا درآورد. ناباورانه در مراسم خاکسپاری شبانه‌اش، در مراسم سوم و هفت شرکت کردیم. تازه داشتیم می‌فهمیدیم که بر ما چه رفته که هدی تیر خلاصی را زد. هدی که در «مقام رضا» بود و «مقام صبر»، با مرگ خود این دو را ناخواسته از ما گرفت….

پروژه هدی

هدای عزیز

سلام بر تو و سلام بر همه آنانی که به تعبیر تو خرداد را کیفی کردند. از رخساره‌ حنیف، که جوان اول دورانش نامیدی تا شریعتی که معلمی بزرگ. از فاتحان فتح خرمشهر که دریادلانشان نامیدی تا جان برکفان جنبش سبز که کنارشان بودی. و سلام بر مهندس، عزت ایران؛ و هاله، مادر صلح و دوستی؛ و سلام بر هر سه شما که در فاصله ده روزو شام به ناگاه، نه خبری و نه وداعی یک به یک به پرواز درآمدید.  

دو سال سپری شد. هر چه زمان می گذرد حس کمبودت نه فقط چون برادری و دوستی و عزیزی، بس محسوس است که برای بینش ات، منش ات و روش ات.

اسکرول به بالا