در نگاه دیگران

مجموعه مقالات نگاشته شده توسط فعالان عرصه‌ی اندیشه، سیاست و شاگردان و دانشجویان حول «بینش، روش و منش» شهید هدی صابر

سوگواره‌ای برای خرداد شرمگین

رضا زمانی – هدی صابر یک پدیده منحصربه‌فرد در تاریخ معاصر ماست. برای اثبات این موضوع فقط یک نمونه کتاب خارق‌العاده «فروپاشی» شهید صابر است. یک جوان در سال‌های آغازین دهه سوم زندگی، در زمانه‌ای که تندروی ارزش بود، آن‌چنان با دقت و عمیق به تحلیل وقایع و رویدادها می‌پردازد که پس از قریب به چهل سال تأخیر در انتشار تحقیقاتش، ارزش نگاه ساختارمند او به وقایع را درک می‌کنیم. ابعاد وجودی و فعالیت‌های عملی، پژوهشی، فرهنگی و رفتاری آقا هدی آن‌چنان گسترده است که پرداختن به هر جنبۀ آن، کم‌لطفی در حق بقیه جوانب است.

یادنامه نهمین سالگرد شهادت هدی صابر

یادنامه نهمین سالگرد شهادت هدی صابر توسط سایت در فیروزه‌ای منتشر شد. در این یادنامه پرونده ویژه‌ای حول سخنرانی هدی صابر در سال ۸۸ با عنوان «وحدت نیروها و نیروهای اجتماعی» گنجانده شده است. در این پرونده گفت‌وگوهایی با حسین رفیعی، کیوان صمیمی، فیروزه صابر، علیرضا رجایی و سعید مدنی انجام گرفته است. مقالات و یادداشت‌هایی از جواد رحیم‌پور، ابوطالب آدینه‌وند، حسین موسوی و فرهاد احمدی‌نیا بخش‌های دیگر این یادنامه را تشکیل می‌دهند.

کنشگری رادیکال مدنی هدی صابر

مجتبی نجفی ـ چرا هدی صابر را میتوان کنشگر رادیکال مدنی و به تعبیری ” چریک مدنی”  نامید؟   هدی صابر منتقد رادیکال نظام سیاسی مستقر بود اما آلترناتیو انتقادهای او نه انفعال بود  و نه ناامیدی . پاسخ او به بحران ناکارآمدی و فساد افسارگسیخته و “غارت سیری ناپذیر نوکیسه های حاکمیتی” علاوه بر نقد صریح و رادیکال حاکمیت،  ” ساختن” بود که در آموزش و توانمند سازی تعریف میشد. او ساختن را علیه بحران عدم انگیزه می دانست. کنشگری رادیکال مدنی هدی صابر نه بر نگاه صدقه ای و ترحمی که بر آموزش و توانمند سازی استوار شده بود. او نه قصد تسکین که اراده درمان داشت. نگاه صدقه ای تمدید وضعیت موجود میکند نگاه رادیکال مدنی تغییر وضعیت موجود میکند.

هدی صابر، نمونه‌ی کُنش‌گری چندساحتی

احسان شریعتی –  بنام خداوند هستی و هم راستی. نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَهٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى. امروز سالیاد جوان‌مردِ رادمنش، معلمِ شهید هدی صابر را در شرایطی بزرگ می‌داریم که جامعه و بویژه نسلِ جوانِ ما، بیش از پیش نیازمندِ شناختِ «نمونه»هایی چون هاله سحابی‌ها و هدی صابرهایند. منظور از نمونه، همان اُسوه، الگو یا مُدل‌های تحقق‌یافته، عینی و انضمامیِ ارزش‌ها و ایده‌های انتزاعی است و نه «اسطوره»سازی مطلق از انسان‌های همواره جایزالخطا و دارای ضعف و نقدپذیر. برای نمونه، موضوعِ قصه‌ی «معلم، و حسن و محبوبه» به‌روایتِ دکتر شریعتی(چنان‌که داستان دختری «در باغ ابسرواتوار» و یا نامه‌نگاری به فرزند همچون نسل فردا)، با الهام از زندگی و سرنوشت دو تن از شاگردانش، سبک پرداختن به همین نمونه‌سازی انضمامی از ارزش‌ها بود و نه نوعی نمادپردازی اسطوره‌ای و خیالین از افراد واقعی و شخصیت‌های زمینی.

هدی صابر؛ جست و جو گر راه سوم

 سید هادی عظیمی – صابر؛ تاریخ، هستی و کتاب و انسان را به عنوان یک مجموعه و منظومه ی مرتبط و هماهنگ می دید که باید از تفکیک آنها خود داری کرد و این نوع سیاست ورزی خدا محور می کوشید تا از متن به عنوان روش شناخت این منظومه بهره گرفت تا قوانین تحول را یافت و به مشارکت آگاهانه و فعالانه در هستی و تاریخ بپردازد. سیاست ورزی خدا محور وی به یک پروژه نیمه تمام فاقد یک روش شناختی منسجم است که توان تبیین این رویکرد را داشته باشد. از سوی دیگر این رویکرد حتی از سوی موافقینش مورد بحث و نقد جدی قرار نگرفته است و همین باعث شده است زوایای این رویکرد مو شکافانه بررسی نگردد. از این رو این هدی صابر جستجوگری بود که در میانه سکولاریسم هایی که خدا را به عرصه خصوصی میبرند و آن هایی که خدا را در خدمت خود می خواهند بابی بگشاید به سوی خدا.

هدی صابر فرزند جدایی ناپذیر دانشکده اقتصاد علامه

جواد رحیم‌پور – هدی صابر دانش اموخته کارشناسی اقتصاد از دانشکذه اقتصاد علامه طباطبایی واز فعالان دانشجویی قدیمی آن است. هدی تجربه انقلاب فرهنگی وتعطیلی دانشگاهها را از همین دانشکده لمس کرده بود وتا ایستادن بردرگاه رفیق رهگشا آنی دانشگاه ها رها نکرد واز جمله در دانشکده اقتصاد علامه بویژه تمرکز خاصی داشت ،زیرا خانه علمی او بود ونسلی همدل نیز در کنار او بودند. اکنون اما خبر تاسف بار برکناری رئیس دانشکده اقتصاد علامه دکتر حسن طائی به بهانه اعطای مجوز به برگزاری نشست رونمایی کتاب فروپاشی او ،بار دیگر پیوند ذهنیت عجین شده با انحصار در فضای دانشگاهی را عیان ساخت. همین ذهنیت حتی مانع کرسی های آزاد اندیشی شدند وعملا هیچ چراغی در این زمینه روشن نشد.

هدی صابر ، آموز گار لمس هستی، تاریخ و جامعه

هدی صابر ،روحی در آمیخته با هستی، تاریخ وجامعه بود. از دل حوادثی سخت برآمده بود ،امتداد تاریخ وحرکت را در وجود خود حس می کرد. هنوز لهیب جاودان آذر اهورایی ، فریاد استعلایی حنیف در خرداد خونین و… درتن او روان بود .در پی جهانی بی لغو،رفیق رهگشا را در امتداد پروژه داران می دید. لمس هستی، تاریخ وجامعه ارتقا وارتفاع بخش انسان مسئولی بودکه اورا به تجربه سیاست ورزی مدنی ونخبه گریز وارد کرد. حصار نگاه از بالا را شکست ودر عمق جامعه حل شد. همواره مساله کردن را جزیی از مساله شناسی می دانست. به جامعه دستور نمی داد وبرای آنها تعیین تکلیف تاریخی غیر راهگشا نمی کرد. به صحنه زندگی مدنی درآوردن جامعه در پی پرتوی از سیاست ورزی مدنی ازمون موفق او در سیستان وبلوچستان بود.

به یاد دوست

در جمع شدن دوستداران به نیت یادآوری و ذکر خیر دوست دو معنا یا مواجهه مندرج است. نخست آنکه چون هر کس از ظن خود یار دوست می‌شود تبعاً دوست را چنان توصیف می‌کند که خود شناخته است. از این رو بدیهی است آن‌ها که ابعاد شخصیتی و اخلاقی گسترده تری دارند بیش از کسانی که تنها به خود مانوس و مشغولند، از همراهی و همدلی و همفکری مردم برخوردار شوند. این دسته انسان‌ها بطور طبیعی در جایگاه سرمایه انسانی مردم قرار می‌گیرند و به سرمایه و نماد اجتماعی ملتی تبدیل می‌شوند.دومین معنایی که در مواجهه با دوست مندرج است. مفهوم خاطر و یاد و یادآوری است. در واقع هر یک از ما با جمع شدن در خانه یا مزار دوست نه تنها با فراموشی و تنهایی مبارزه می‌کنیم که در هر حضورخاطر دوست را به تناسب موقعیت زمانی که در آن قرار گرفته‌ایم از نو می‌سازیم …

یادنامه‌ هشتمین سالگرد شهادت هدی صابر

یادنامه‌ی هشتمین سالگرد شهادت هدی صابر منتشر شد. این یادنامه حاوی مقالاتی در تحلیل بینش و منش هدی صابر و مقالاتی به قلم سارا شریعتی، مسعود پدرام، محمد رضایی، مهدی فخرزاده، ابوطالب آدینه‌وند، حسین موسوی و کمال رضوی است. سارا شریعتی در این یادنامه بحث خود را چنین آغاز کرده است: «یکی از پرسش‌های من در شب هفت هدی صابر این بود: هدی صابر چرا به سیستان‌وبلوچستان رفت؟ به نظرم می‌رسید که این سفر، جدا از جزئیات تاریخی و زندگی‌نامه‌ای، وجهی نمادین نیز دارد. یک مبارز سیاسی، فعال در یک تشکیلات، یک روشنفکر، یک چهره‌ی فکری که در حسینیه ارشاد رده‌های منظم تاریخ سیاسی ایران معاصر را برگزار می‌کند، همه را رها می‌کند و به سیستان بلوچستان می‌رود، در میان زنان سوزن دوز و مردان کار، به فعالیت اجتماعی مشغول می‌شود. رعایت نظم یاد می‌دهد، ….

حالی درون پرده بسی فتنه می‌رود!

احسان شریعتی – ده سال از رویدادِ جنبش اعتراضی-مدنی (موسوم از دو سو، به «جنبش سبز» و «فتنه»)، پیآمد انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۸۸، گذشت. رُخدادی که پس از انقلاب شاید گسترده‌ترین تحرک اجتماعی در کشور ما محسوب می‌شود، و حتی به‌لحاظ فراخی درگیری اقشار اجتماع، وسیع‌تر از حوادث دههٔ ۶۰، که تنش‌های داخلی جامعهٔ سیاسی در آن تا مرز یک جنگ داخلی تمام‌عیار پیش رفت. ده‌ها تن از جوانان در این حرکت اعتراضی جان باختند و صدها تن آسیب دیدند: زندان‌ها از معترضان پُر شد، بسیاری از فعالان مدنی و مطبوعاتی از کشور مهاجرت کردند و…؛ در این اثنا، ملت ما چهره‌هایی چون هدی صابرها و هاله سحابی ها را از دست داد.

وطن مصدق – سحابی

 جواد رحیم پور ـ در صبح رنگ پریده ۱۱خرداد ۱۳۹۰، به نیرنگ جان کش نامردمان، هاله سحابی، جسم بر زمین نهاد وروح از قفس پریده اش سر بر افلاک نهاد و پر کشید. این درد، همچون انفجار ستاره ای، منظومه اش را به تلاطم انداخت وصبر صابررابه انتها رساند. در آستانه این سوختن بود که صابر گوهر واره واژه ای درمیان نهاد تا چکیده جان وروان و آرمانی از ایران توسعه یافته رادر تحققی عینی منعکس نماید. هدی صابر ودلیرثانی در بیانیه اعلام اعتصاب غذای ترخود در مورخ ۱۲/۳/۱۳۹۰  می نویسند:( شاید این اقدام ما به سهم خود در شرایط وانفسای وطن مصدق- سحابی، مانع از تکرار این بیداگری ها علیه انسان های بی دفاع شود). در متن این بیانیه تعبیر وانفسای وطن مصدق- سحابی از دوسو قابل اهمیت است. هم تاسف از نبودن چنین وطنی وهم ارج واحترام داشتن چنین وطنی. به تعبیری، غایتی  عینی ومحقق از آرمانی بزرگ وقابل دستاورد برای ایرانی که هدی صابر در ذهن داشت به خوبی قابل کشف است. اما سوال اساسی این است که وطن مصدق- سحابی چیست؟

گفت‌وگو با همسر هدی صابر در هفتمین سالگرد شهادت

هدی صابر، زندانی سیاسی و فعال ملی مذهبی، ۱۲ خرداد ۱۳۹۰ در زندان اوین و در اعتراض به مرگ مشکوک هاله سحابی در مراسم تشییع جنازه پدرش عزت‌الله سحابی اعتصاب غذای خود را آغاز کرد و در ۲۱ خرداد، پس از انتقال از زندان به بیمارستان مدرس در حالی‌که اخباری از ضرب و شتم او منتشر شده بود، درگذشت. در هفتمین سال‌گرد درگذشت هدی صابر، گفت‌گوی کوتاهی توسط سایت زیتون با فریده جمشیدی، همسر هدی صابر، انجام شده است. فریده جمشیدی در این گفت‌وگو تصریح می‌کند: «مرحوم هدی صابر روی ساده‌ زیستی تاکید بسیاری داشتند و اینکه آدم وابستگی صرف به کسی نداشته باشد را مهم می‌دانستند. منش مردانگی ایشان چه در ورزش چه در اقتصاد و چه در سیاست بسیار شاخص بود. در این زندان اخیر چهره هاى سرشناش در طبقه بالای بند ۳۵۰ اوین مستقر بودند ولی آقای صابر در طبقه پایین که امکاناتش کمتر بود ماندند چون احساس می‌کردند بچه‌ های پایین که گمنامند و به قولى کفِ خیابانىِ اند، در سه کنج قرار مى گیرند و فراموش مى شوند.» متن کامل این گفت‌وگو در ادامه می‌آید.

هدی صابر و تنهایی‌های روشنفکر ـ قهرمان

سوسن شریعتی ـ بهانه این بحث دو یادداشت بود: یادداشتی که آقای رضایی دو سال پیش در سالگرد هدی صابر بر سر خاکش خواند:[۱] یادداشتی به تعبیر صابر، کلوزآپی به زندگی، منش و نگاه صابر به زندگی، به آدم‌ها؛ و یادداشت دوم، نوشته‌ای بود از همین جنس به نگاه و رفتار و خلقیات هاله سحابی که در همان زمان به مناسبت مرگ آن عزیز نوشته بودم.[۲] این دو یادداشت، یک نوع نگاه به دو عزیز بود؛ دو انسانی که در اوج رفتند، وفادار به ارزش‌هایی که به آن باور داشتند و امروز برای ما نماد نوعی زیست و نوعی مرگ شده‌اند، اما به هم بی‌شباهت‌اند و «ما»ی دوستدار در برابرشان دستخوش یک تردید می‌شویم: چگونه مخاطب می‌تواند از هر دو الگو بگیرد؟ 

چگونه از آرمان‌گرایی تهی شدیم؟

با عرض تسلیت به مناسبت فرارسیدن ۲۱ رمضان روز شهادت آگاهی، آزادی، عدالت و برابری که در این روز تجسم این مفاهیم در وجود بشر، این جهان را به‌سوی پروردگار بلندمرتبه‌اش‌ترک گفت. و نیز با عرض تسلیت به مناسبت سالروز پرواز هدی صابر انسانی که با آرمان زندگی کرد و با آرمان جهان فانی را ترک کرد. با توجه به مناسبت‌های این روز عنوان بحث من نیز درباره آرمان و آرمان‌گرایی است. پیش از شروع بحث ضروری است تا در مقدمه به نکته‌ای اشاره کنم که با آیه‌ای که در ابتدای بحث قرائت کردم مرتبط است. وقتی صحبت از آرمان و آرمان‌خواهی می‌شود باید دقت کرد که این موضوع ما را درگیر با قهرمان‌پروری و قهرمان پرستی نکند. 

«هشت فراز، هزار نیاز» و راهبرد جامعه‌شناسی تاریخی تفسیری

در حالی‌که از قریب به پنج دهه پیش جامعه‌شناسی تاریخی به شاخه و دیسپلین علمی تثبیت‌شده‌ای در جامعه‌شناسی جهان بدل شده است، در ایران مباحثات نظری مربوط به این شاخه‌ی علمی کمتر از دو دهه سابقه دارد. محققان و جامعه‌شناسان محدودی بوده‌اند که کوشیده‌اند منزلتی دانشگاهی و پژوهشی برای این شاخه فراهم کنند. این کوشش‌ها از دو مسیر پی گرفته شده‌اند: نخست کوشش‌های نظری در جهت ترجمه‌ی منابع جامعه‌شناسی تاریخی نظیر کتاب‌های دنیس اسمیت (برآمدن جامعه شناسی تاریخی)، تدا اسکاچپول (بینش و روش در جامعه‌شناسی تاریخی) و گزیده‌ مقالات کسانی چون کالینز که توسط هاشم آقاجری پی گرفته شده و در معرفی جامعه‌شناسی تاریخی به محافل دانشگاهی نقش بسزایی داشته است.

پروژه هدی صابر: سیاست ورزی مبتنی بر خدامحوری

سید امیر طالقانی ـ پروژه فکری هدی رضا زاده صابر چه بود؟ در پاسخ به این سوال م یتوان به آثار و فعالیت‌های فکری و عملی وی اشاره کرد و از جمله به دو اثر فکری مهم او «هشت فراز و هزار نیاز » و (۰باب بگشا »مثال آورد و به تلاش‌های فکری وی در تاریخ و قرآن به عنوان پروژه فکری وی اشاره کرد. هرچند که صابر عمری نیافت تا آثار خود را به پختگی و کمال برساند و از جمله بتواند یک روش شناسی شفاف و منسجم برای نحوه رجوع خود به قرآن برسازد اما کوشش بی نظیر او در رسیدن به فهم نوین از هستی و کتاب بود که برخلاف مد روز سکولارمنش نبود و با روشنفکر بازی خانه نشین پرمدعا مرزبندی ذهنی و عملی داشت. 

فراز نهم

زهره نجفی ـ آنچه در این مجال باعث می‌شود به خود اجازه دهم درباره آقای صابر چند خطی بنویسم، جایگاه ویژه چنین مردی است که ورای خاطرات و آموزش‌ها برای شاگردان مستقیم‌اش، می‌رود که در سینه‌ی تاریخ، جاودانه شود. “میل” ویژه‌ای که در ورای این جهان رقصان و پاشان، مرام و منشی را استوار می‌سازد که هر عصر و نسلی بدان نیازمند است. علی‌الخصوص نیاز مبرم نسلِ من به چنین درک و دریافتی از حقیقت و متعاقب آن مرام و منشی که با خود به ارمغان می‌آورد. نسل من که در مقام ثمره و دست‌پروده مستقیم نظام جمهوری اسلامی و تحت آموزش و هژمونی فرهنگی این حکومت رشد و پرورش یافته‌است.

نظری به بینش اقتصادی هدی صابر

 سخن گفتن از هدی صابر وقتی که شناخت از او بیشتر می­شود سخت­تر می­شود. دقت در انتخاب کلمات برای انتقال مفاهیم، نگاه عمیق و کارشناسی به مسائل مختلف و پرهیز از ساده انگاری و سطحی کردن پدیده‌های تاریخی از ویژگی­های بارز او بود. به همین دلیل تشریح دیدگاه­های ایشان نیازمند وسواس و دقتی درخور می­باشد. مرحوم صابر دارای منظومه فکری خاص و منسجمی بود، در این منظومه، الهیات، تاریخ، سیاست، اقتصاد و مسائل اجتماعی هریک درکنار دیگری تکمیل می­شد. این چارچوب نظری در آموزش­ها و فعالیت‌های میدانی و سیاسی ایشان بروز پیدا کرد. برای مثال باب بگشا برونداد دغدغه‌ها و تجربه‌های الهی ایشان است، هشت فراز هزار نیاز محصول نگاه ایشان به فلسفه تاریخ و تاریخ معاصر ایران می­باشد…

تلاقی الهیات امید و تغییر در آموزه‌های هدی صابر

اکنون مع الاسف در جامعه ایرانی رنگ امید، بی‌رنگیست و شرایط غامض و تودرتوی کنونی امید را میرانده و ریشه‌های یاسِ منبعثِ از مواجهه با عینیت در همه جا پاگرفته است. با نگاهی به وصیت نامه و همچنین آثار هدی صابر می‌توان گفت، صابر نه انسان را چنانچه فیلسوفان سیاسی چون ماکیاول و هابز و کارل اشمیت، شرور الطبع می‌دانستند، می‌فهمید، بلکه در تفسیر آیات ۳۱ تا ۴۰ سوره بقره حول آفرینش انسان، انسان را مجهز به کلمات و اسماء تغییر، واجد امکان برتراویدن در بستر افتان و خیزانِ صیرورت در بسترِ واقعیت و واجد امکان رستگاری و رهایی می‌داند و کلام دینی را از زیر بار انقیاد هر نوع دترمینیسم و برچسبی چُنانی رها می‌سازد.

هدی، فرزند سرکش ساختارگرایی*

هدی در تحلیل وضعیت جامعه ایران دیدگاهی ساختارگرا و را دیکال داشت به این معنا که در تحلیل شرایط ایران به ویژه رفتار و کارکرد نظام کنونی به نقش عاملیت‌های فردی چندان بها نمیداد و بهبود وضعیت را مستلزم تغییر ساختارها میدانست. در عین حا ل او به سختی ساختارها را مقهور خود میکرد و از جهت عملی و نظری بر نقش عاملیت انسانی انسان موحد و مومن در کارزار مبارزه اجتماعی تاکید داشت. آیا آن تحلیل‌های عمیقا ساختاری و این منش کاملا عاملیت گرا در تعارض با یکدیگر قرار دارند؟ دو گانه‌های مفهومی در جامعه شناسی و فلسفه مثل فرد- جامعه، عاملیت- ساختار، خرد- کلان، نظام اجتماعی- پدیده، ساخت ذهنی- زمینه وسهم هریک ازاین دو درشکل گیری واقعیـت اجتمـاعی دامنه گسترده‌ای از نظرات را شکل داده است. 

اسکرول به بالا