در نگاه دیگران

مجموعه مقالات نگاشته شده توسط فعالان عرصه‌ی اندیشه، سیاست و شاگردان و دانشجویان حول «بینش، روش و منش» شهید هدی صابر

روایت خواهر هدی صابر از آخرین دیدارش با برادر

روزنامه شرق این روزها که بحث اعتصاب غذا از سوی نمایندگان مجلس و شورای اسلامی مطرح شده است، به سراغ فیروزه صابر رفته‌ و درباره هدی صابر و روند درگذشت او پرسیده‌ است که در زیر می‌خوانید: ـ ‌شما در جریان اعتصاب غذای ایشان بودید؟ قبل از اعلام اعتصاب، نامه‌ای به ما نوشته بود و دلایل و چگونگی اعتصاب غذایش را عنوان کرده بود. فردِ مسلمانی بود که نمی‌خواست از راه اعتصاب غذا جان بدهد؛ می‌خواست به روشی مسالمت‌آمیز، اعتراضش را به مرگ هاله سحابی نشان دهد. برایمان توضیح داد اگر به خاطر اعتصاب غذا حالش بد شود، اعتصاب را خواهد شکست؛ اما تا زمان مرگ، همچنان در اعتصاب غذا به سر می‌برد.

هدی صابر به روایت لطف الله میثمی

…. هدی صابر خیلی زیاد دغدغه مستضعفین را داشت به‌طوری‌که در بلوچستان یک پروژه‌ای داشت که مردم فقیر را جمع می‌کرد و به آنها در زمینه‌های مختلف آموزش می‌داد و حتی این کارهای او توانست توجه امام جمعه وقت بلوچستان را به خود جلب کند. اما این دغدغه‌اش آنقدر همیشگی و بزرگ بود که خواهرش یعنی فیروزه صابر، اکنون در حال ادامه برای اتمام این پروژه است. پروژه‌های دیگری هم داشتند مثل زاهدان که البته قبل از فوت‌شان توانستند آنها را به سرانجام برسانند. این روحیه عملگرا بودن هدی صابر واقعا قابل تحسین بود چراکه اغلب بحث‌هایی مطرح می‌شد مبنی بر اینکه چرا عده‌ای فقط شعار می‌دهند و پای عمل که می‌رسد، کارها را به دیگران واگذار می‌کنند؟ این رفتار هم همیشه مورد نقد شخص هدی صابر بود و از این مساله پرهیز داشت. ازاین‌رو همیشه خودش برای انجام کارها و رفع دغدغه‌هایش در هر حوزه‌ای که بود چه تاریخ و چه کمک به مستضعفان؛ آستین‌هایش را بالا می‌زد و وارد میدان می‌شد….

راز شهادت

امیرخسرو دلیرثانی ـ موضوع اعتصاب غذای اعتراضی شهید صابر در اعتراض به شهادت مظلومانه هاله سحابی، و به شهادت رسیدن هدی در نتیجه این اعتصاب همواره محور و کانون توجه همه دوستداران و علاقمندان ایشان و افکار عمومی بوده است. این مسئله ضمن جاوید ساختن این حرکت اعتراضی و حق‌طلبانه و تأکید بر مظلومیت هاله و ظلمی که بر سحابی و خانواده‌اش رفته است، همواره تمرکز و توجه عموم را به این موضوع جلب کرده که اعتصاب غذا عامل اصلی شهادت هدی بوده است.

از ‌نسل لاله، همزاد سروم

پس از شهادت هدی صابر در زندان، دو قطعه توسط دکتر مسعود پدرام به یادبود هدی صابر سروده و آهنگ‌سازی شد که توسط مهدی اقبال در بند ۳۵۰ اجرا شد. یکی از این دو قطعه با نام «ایران من» و دیگری با عنوان «از ‌نسل لاله، همزاد سروم» در خردادماه ۱۳۹۲ نیز به مناسبت سالگرد شهادت هدی صابر با خوانندگی آقای اقبال و نوازندگی خانم پدرام اجرا شد. اکنون کلیپی که مربوط به اجرای «از ‌نسل لاله» است تقدیم علاقمندان می‌شود:

دلنوشته همسر شهید صابر: هجرتى که ابدى شد…

هدى عزیز، حال فرسنگها دورتر از جسمت و نه روحت با تَن فرتوت خویش چندصباحى قلم و کاغذ را به اشکم مزین مى کنم. سالیان اول دورى تو سرگشته و مضطرب دنبال نور امید و دادرسى بودم که مبادا خون پاکت در دیار کُفر تلف نشود. به مانند خودت به این قاضى و آن بازپرس تَشَر زدم، دنبال قاتل گشتم و به ناگاه ضارب را در منزلم یافتم!  ۲ سال تمام پیگیر چرایى کشته شدن ناجوانمردانه تو از قاتل مسخِ به قدرت بودم؛ هر روز و شب کابوس قصاص و امید یافتنِ قاضى عادل التیامى بود براى غرور جریحه دار شده خود و فرزندانم، امّا نشد که نشد، خدا نخاست که نخاست و من را سرافکنده کرد در برابر خون پاک تو.

یادنامه پنجمین سالگرد شهادت هدی صابر

مقارن با ۲۱ خرداد یادنامه پنجمین سالگرد شهادت هدی صابر منتشر شد. در این یادنامه بخش جدیدی از دست‌نوشته‌های زندان شهید صابر در حد فاصل مرداد تا آبان ۱۳۸۹ ذیل عنوان «سه ماه آغازین زندان» منتشر شده است. همچنین این یادنامه حاوی گفت‌وگویی با دکتر علیرضا رجایی با عنوان «هدی صابر و رنجهای اگزیستانسیالیستیاش» است که حاوی نکات قابل توجه و آموزنده‌ای پیرامون منش و شخصیت هدی صابر و سیر فعالیت‌های وی در مجموعه‌ی نیروهای روشنفکری مذهبی و به ویژه پس از سال ۱۳۸۸ است. 

هدی صابر و رنج‌های اگزیستانسیالیستی‌اش

در میانه‌ی خرداد سال جاری بخت آن را داشتیم که ساعتی میهمان دکتر علیرضا رجایی باشیم. رجایی که این روزها به‌شدت درگیر درمان بیماری‌های باقی‌مانده از دوره‌ی زندان است و به‌لحاظ جسمی وضعیت مساعدی ندارد، با صمیمیت و بزرگواری دعوت ما برای شرکت در گفت‌وگو درباره‌ی شهید هدی صابر را پذیرفت و نکات دست اول و آموزنده‌ای را در این گفت‌وگو بازگو کرد. به گفته‌ی رجایی هدی صابر مخالف تبدیل شدن شورای فعالان ملی ـ مذهبی به حزب سیاسی بوده است، چراکه این جریان را مادون تشکیلات می دانسته است. از رجایی که در سال‌های آخر با هدی صابر بیشتر مصاحب بوده، در مورد تحلیل صابر از جنبش سبز پرسیدیم….

برای زندگی، عاشق‌تر از ما در جهان نیست

سعید مدنی ـ به نظر می‌رسد ساکنان کشتی نوحی که پس از انقلاب به امید رساندن مردم ایران به ساحل نجات و جامعه‌ای سالم‌تر، برابرتر، و توسعه‌یافته‌تر دل به دریا زدند، هنوز به منزلی که آن دغدغه و آتش درونی را فرو نشاند، نرسیده‌اند. بی‌تردید هدی و هاله و عزت و کسانی که در این راه بی‌بازگشت قدم نهادند، با وجود تفاوت‌ها در مشی واستراتژی و حتی منش ـ که درجای خود از اهمیت برخوردار است ـ همه روحی سرکش و یاغی و پر از دغدغه ایران داشتند و همین اشتراک همچون نخ تسبیح سر نوشت آن‌ها را به هم پیوند می‌زند. همه کسانی که همچون هدی، خودآگاه در این کشتی وارد شدند، کمابیش می‌دانستند سبک و الگوی زندگی متعارف را پس زده‌اند و گونه‌ای متفاوت با زندگی عوام را انتخاب کرده‌اند…

امتداد حنیف

محمد کریمی ـ هدی صابر در جلسات هشت فراز-هزار نیاز با جمع‌بندی دقیق هشت فراز مبارزاتی مردم ایران در تاریخ معاصر از تنباکو تا اصلاحات، تاریخ را نه صرفا از منظر روایت که با تحلیلی دینامیک برای نسل امروز که معتقد بود یتیم و بی‌آموزگار است، آموزگاری می‌کرد و متدولوژی تحولات بنیادین را تبیین می‌نمود. هدی صابر تحولات را منوط به رعایت متد هایی می‌دانست که اگر رعایت شوند تغییرات کیفی و روبه جلو رخ خواهد داد. او مشی را شناور و متناسب با هر دوره، اما منش، بینش و روش را ثابت، فرادورانی و جهان شمول می‌دانست.

مواجهه با جنبش سبز

از پرونده‌های مناقشه‌برانگیز در دو سال پایانی حیات شهید هدی صابر، نوع مواجهه‌ی وی با جنبش سبز بود؛ جنبشی که هدی صابر ترجیح می‌داد از آن غالباً با عنوان «حرکت جدید» یا «دوران جدید» یاد کند. تحلیل‌های ضدونقیضی از برخورد صابر با جنبش سبز مطرح شده است؛ تحلیل‌هایی که ازیک‌سو کوشیده‌اند وی را عنصری فعال در این جنبش تلقی کرده و وی را به عنوان «زندانی سبز» برساخت و دستگیری وی را نیز به عنوان پی‌آیند جنبش سبز تحلیل کنند؛ و در مقابل تحلیل‌هایی که کوشیده‌اند وی را مخالف تمام‌عیار و منتقد کلیت حرکت سال ۸۸ تصویر کرده و نوعی شکاف و تقابل میان صابر با جنبش سبز ترسیم نمایند.

شارحان قدیم، شارحان جدید

رویکرد شهید صابر همانند اسلاف فکری خود مانند دکتر شریعتی، رویکردی انتقادی به جامعه و سیاست بود. انتقادات او فقط یک جریان فکری مانند روحانیت سنتی را هدف قرار نمی‌داد. بلکه او در کنار انتقاداتی که از روحانیت در زمینه‌های مختلف می‌کرد، روشنفکران را هم اگر نه بیشتر، به همان اندازه و گاه با الفاظی به مراتب تندتر مورد نقادی قرار می‌داد. در برخی موارد، مانند دوردست تلقی کردن خدا، دور شدن از کتاب و ارتفاع گرفتن نسبت به جامعه، شباهت‌های جالب توجهی میان این دو جریان دیده می‌شود و به همان میزان که روحانیت در تفسیر دین انحصارطلب است و تلقی آخرت‌گرایانه از امور سیاسی و اجتماعی دارد، روشنفکران نیز به خاطر پیچیده شدن بیش از حد لزوم و نداشتن استراتژی و برنامه برای تغییر مورد انتقاد او هستند.

مواجهه با «منش» و «صاحب منش»، سه راه پیش رو

محمد رضایی ـ هدی، انسان ویژه‌ای بود از آن دست انسان‌هایی که انگار از جنس دیگری هستند و همین دیگربودن آن‌ها را در مرکز توجه قرار می‌دهد. آنچه از هدی انسان ویژه‌ای می‌سازد نه بینش و روش او، ویژگی است که او آن را «منش» می‌نامد؛ اما این منش چیست؟ قابل تکرار و تکثیر اجتماعی است یا فقط مختص به او است؟ آیا می‌توان از هدی الگو گرفت و با ارجاع به او گرهی از کار فروبسته خویش و جامعه گشود؟ در این نوشته تلاش می‌کنم در حد بضاعت و البته شناختم از هدی به این پرسش‌ها پاسخ بدهم.

هدی صابر: ارتباط سرمایه است

جواد رحیم‌پور ـ هدی صابر یک خاطره نیست تا غبار زمان گرد فراموشی بر آن بگذارد. چهره جدی معلمی چون هدی همیشه خطی بر ذهن می‌گذارد. هدی می‌گفت این نسل پدر ندارد. استدلالش این بود، استبداد کیفی‌کُش فرصت تجربه و ارتقا را از نسل جوان گرفته است؛ و اینچنین او معلمی شد خودساخته در تراز مجاهدین بنیان‌گذار تا هم منش تزریق کند و هم بینش و روش. آری معلم خود به سراغ ما می‌آید. گفته‌هایش به کنار، شخصیتش چالش سؤال ماست، همین کافی است تا ذهن به پرواز درآید. هدی را چه از گفته‌هایش بشناسید و چه از تحلیل شخصیتش یک جوهره تأکید از آن می‌تراود؛ بینش، روش و منش.

مواجهه با اضطراب آینده در نگاه تاریخی هدی صابر

ابوطالب آدینه‌وند ـ در توشه‌گیری صابر از قرآن، انسان نه به مانند تلقی سنتی در دام تقدیر و نه به مانند برخی از فیلسوفان تاریخی چون هگل مقهور اراده تاریخ و روح حاکم بر آن بل انسان «صاحب اراده آزاد، جانشین و بر گونه خدا و پیش‌برنده عاشق» بود، او انسان را «ایفاگر و صاحب سهم» در هستی می‌بیند. تلقی او بر فهمی هستی‌شناسانه و انتولوژیک از فلسفه تاریخ استوار بود. هستی‌ای که در تلقی صابر، خدا و هستی «امکان آفرین و فرصت بخش» ، «زمین در آن زمینه و جولانگاه نیروهای مدار تغییر» و خدا نیز به‌عنوان وجود دخیل و مشوق تغییر، خود شورشی‌ترین امکان و عنصر هستی است…

پژواک یک نسل

فهیمه بهرامی ـ یکی از این روشنفکرانی که امروز در میان ما نیست، هدی صابر است که مطالعات فراوانی در مورد تاریخ دو دهه حساس ۴۰ و ۵۰ در ایران داشته است. کتاب سه هم‌پیمان عشق او، روایت زندگی و مبارزه سه مجاهد شهید، محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و اصغر بدیع‌زادگان است که به‌واقع حق مطلب را در مورد بینش، روش و منش آنان ادا کرده است. همچنین او در سلسله جلسات «هشت فراز، هزار نیاز» که از سال ۸۵ تا ۸۷ در حسینیه ارشاد برگزار می‌شد، یکی از فرازها را به جنبش مسلحانه و مبارزات دهه ۴۰ و ۵۰ اختصاص داده بود تا کژفهمی‌ها و سوءبرداشت‌ها درباره آن دوره را از ذهن مخاطبان جوان خود بزداید.

به بهانه سالروز تولد هدی صابر

تولد بیولوژیکی انسان محصول اراده و انتخاب او نیست؛ اما تولد نو‌به‌نو و خلق جدید و مستمر، تولدی است محصول اراده و انتخاب و کوشش‌گری انسان. هر کس در زندگی اجتماعی خود می‌تواند لحظه‌به‌لحظه دست‌اندرکار تولد خود و مردم باشد. انسان مدار تغییر نه فقط تولد دوباره و «احیا» را برای خود که برای مردم خود رقم می‌زند و ارزش این نوآفرینی و احیا چنان است که به تصریح «او» هر کس کسى را احیا کند، چنان است که گویى تمام مردم را زنده داشته است «وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمیعا».

تلقی اجتماعی از سیاست در نگاه هدی صابر

ابوطالب آدینه‌وند ـ در آخرین جمع‌بندی‌های هدی صابر در سلسله درس‌گفتارهای «هشت فراز، هزار نیاز» با موضوع تاریخ ۱۵۰ ساله اخیر یک نکته بسیار محوری وجود داشت و آن میل به فعالیت در سپهر مدنی ـ اجتماعی بود. او این نکته را چنین مطرح نمود که «به‌جای وعده‌های موکول به آینده‌های نامعلوم و با افعال مجهول به جامعه، باید در حین مشارکت و مبارزه اجتماعی، تحول و دگرگونی با دستاوردهای معین و ملموس در زیست مردم ایجاد نمود». این نگاه برسازنده تلقی اجتماعی از مبارزه و سیاست‌ورزی است که در تفکر هدی صابر بارور شده است.

وضعیت برزخی، میانجی تاثیر و «کار روشنفکری»

ابوطالب آدینه‌وند ـ یکی از نمونه روشنفکران مذهبی که در بعد اصلاح دینی با فهم بحران در وضعیت در سال‌های اخیر تلاشی ناتمام را بنیان نهاد هدی صابر بود، او ضمن فهم دوران تکثیر و انکسار حوزه نفوذ بر نمونه‌ای متوسط برای تأثیر در حسینیه ارشاد به طرح سلسله گفتارهای «باب بگشا» بر بنیاد مباحثی کلان و هستی‌شناسانه که در پرتو آن انسان فعال هستی سر برکشد، پرداخت. او با طرح مباحث تاریخی در سلسله نشست‌های «هشت فراز، هزار نیاز» نیز به کوشش‌هایی در راستای تحقق آرمان‌های ملی پرداخت، مباحثی که سیرِ از عباس میرزا تا اکنون تاریخی را بررسی می‌نماید و نقطه‌چین‌هایی که تکوین شرایط کنونی را رقم می‌زند را ساخت‌گشایی و تحلیل نمود. صابر علاوه بر کار روشنگرانه نظری‌اش ـ که می‌تواند آغازی جدید بر تبیین توانمندی‌ها و دارایی‌های تلقی اجتماعی و انگیزشی از مبانی فرهنگی و دینی و کوشش‌های ملی باشد…

هدی؛ مصدق؛ منش

جمع مصدق اشرافزاده دولتمرد ارباب ده و مجاهدین بنیان گذار آرمان گرا و افق نگر نیز از همین جمع های کمی دشوار بود؛ اما در پس پشت بسیاری از این به ظاهر جمع ناشدنی ها خطوط نامرئی بسیار مستحکمی وجود دارد که شاید تنها برخی عمق اندیشان (و ای کاش این تعبیر دستمالی نشده بود که بگویم اهل بصیرت) هم چون هدی آن را در می یابند… هدی دلداده مصدق بود. در او پراگماتیسم وعمل گرایی پربازده یک دولتمرد و صداقت و دوستی و پاکدستی یک صاحب منش و حب وطن یک عنصر ملی و بخصوص علاقه به مردم زحمتکش و پرکار و کم بهره که هدی عشقی عمیق به آنان داشت (و آرمان عدالت تا عمق جانش ریشه داشت) را می دید.

«هشت فراز، هزا رنیاز» مواجهه با گسست و فراموشی

امیر طیرانی ـ صابر برای گام گذاشتن در این راه، به رغم شناخت وآگاهی  نسبتا جامع در زمینه تحولات تاریخی یک صدساله اخیر ایران بار دیگر مطالعات عمیق وجدیدی والبته با متدولوژی نوینی را آغاز کرد .حاصل این مطالعات ، سلسله درس گفتارهای « هشت فراز، هزار نیاز » بودکه طی ۷۵ جلسه منظم در سالن کتابخانه حسینیه ارشاد در فاصله آذر ۱۳۸۵تا آبان ۱۳۸۷ ارائه شد. در برگزاری این جلسات ،صابر شیوه‌ای متفاوت با جلسات درسی را در پیش گرفت. نخستین ویژگی این سلسله بحث‌ها ارائه بحث به گروهی از جوانان وبه ویژه دانشجویان علاقه مندی بود که به سهم خود در پربار کردن بحث‌ها نقش قابل توجهی به دوش داشتند. 

اسکرول به بالا