در نگاه دیگران

مجموعه مقالات نگاشته شده توسط فعالان عرصه‌ی اندیشه، سیاست و شاگردان و دانشجویان حول «بینش، روش و منش» شهید هدی صابر

چهار سال گذشت از نبودن «هدی»

در درون هدی چه گذشت که به این تصمیم رسید. برای او نفس اعتراض مهم بود نه نتیجه اش. و این اخلاق «وظیفه گرا» ست و نه اخلاق «نتیجه گرا». و بالاتر از آن؛ اگر در آن لحظه زلزله ای می آمد و کل آدمیان کره زمین را نابود می کرد و تنها او یک نفر زنده می ماند؛ هدی باز همین اعتراض را می کرد. می خواست در درون خودش و با وجدان خودش کنار بیاید؛ هاله را مظلومانه کشتند. من نباید هیچ عکس العملی نشان دهم؟ نه فقط در برابر ظالمان وقاتلان هاله. در برابر جهان و هستی. در برابر خودم و وجدانم. مطمئنم باز هدی اعتصاب می کرد تا لب مرگ . نه صرفا به عنوان اینکه ظلم را اگر مغلوب نمی توان کرد رسوا می توان ساخت که اخلاق «وظیفه» است ولو «نتیجه» ای حداقل در افق دید کوته نگر پراگماتیست های میمینمالیست نداشته باشد. بلکه این بار به خاطر «فضیلت». نفس فضیلت.

چهارمین سالگرد شهادت صابر در کلام شاگردان و همراهان

هدی صابر از معدود روشنفکران مذهبی بود که بر تخصیص مایه و وقت برای افراد پیرامون و به ویژه نسل نو همچنان اهمیت می‌داد. او که ویژگی برجسته نسل روشنفکری مذهبی پیش از انقلاب که در قالب طالقانی ـ بازرگان ـ سحابی تجلی یافت را زیست مشترک با نسل نو می‌دانست، در عمل نیز کوشید این ویژگی مثبت را تحقق بخشید. همزمان با چهارمین سالگرد شهادت هدی صابر، صفحه فیس‌بوک شاگردان و برخی علاقمندان او وی محل انتشار دل‌نوشته‌ها و تحلیل‌هایی است که خواندن آن‌ها گزارشگری است از تاثیر یک روشنفکر اهل تخصیص و هم‌زیستی با نسل نو بر شاگردان و طیفی از مخاطبان نادیده اما شنیده.

یادنامه چهارمین سالگرد شهادت شهید هدی صابر

یادنامه چهارمین سالگرد شهادت هدی صابر منتشر شد. این یادنامه موضوع محوری خود را «بررسی منش در کار هدی صابر» قرار داده و مشتمل بر گفت‌وگو با خانم فریده جمشیدی (همسر شهید صابر) و مقالاتی از تقی رحمانی، امیرخسرو دلیرثانی، جواد رحیم‌پور و میکائیل عظیمی است. گزیده دست‌نویس شهید هدی صابر برای سخنرانی در سالگرد مرحوم دکتر مصدق و دو نوشته دیگر از وی، بخش‌های دیگری از این یادنامه را تشکیل می‌دهند.

با همه مدارا می‌کرد

خانم فریده جمشیدى، همسر شهید هدى صابر مَرحمت فرمودند مصاحبه اى کوتاه را با ما انجام بدهند و ما را براى چند دقیقه همراه خودشان به تمام خاطرات دور و نزدیکى که گاه ذهن را چنگ مى زند و ناخودآگاه اشک را سرازیر مى کند، ببرند و به بازگویى تمام ناجوانمردى ها و نامروتى هایى که در حق همسر گرامى و خانواده عزیزشان رفته است بپردازند. فریده جمشیدی در این‌ گفت‌وگو تصریح می‌کند که چهار سال پس از شهادت صابر، «زندگى ما با تمام مشکلاتش هنوز جاریست و ما هم سرپا، چراکه زندگى من و آقاى صابر از اول هم بر روى ساده زیستى و بدون وابستگى صِرف به شخص یا نهادى پایه گذارى شد و الان هم خدا را شکر مراحل درمان بیمارى ام و زندگى بچه ها هم گواه این مطلب است. اگرچه کماکان در لحظه لحظه زندگى مان کمبود آقاى صابر حس میشود و طریقه رفتنشان ما را عذاب مى دهد، ولى با لطف خداىِ پاىِ کار بچه ها در این چهار سال اخیر در زندگى شخصى شان به موفقیت هاى علمى و تحصیلى دست پیدا کردند»

خدای هدی و هدی خدا

 تقی رحمانی – خدا خود را به میزان توان مخاطب می‌نمایاند. اما این خدا در [قرآن] به‌طورکلی و ساده، صفات و منش و رفتار و خواست و اراده خود را به مخاطب شناسانده و توضیح داده است.  البته آدمیان هم انتخاب می‌کنند، پس در مورد تلقی از خدا هم‌چنین می‌کنند. در کره ارض این نوع انسان است که خداوند را در خواسته‌های خود دچار تعدیل کرده است. بارها خداوند در قرآن به حال انسان تخفیف یا به حالی از نوع انسان رضایت داده است. به عبارتی به تعامل با انسان نشسته است. خدایی که خود را شناسانده، اما به دنبال انسان ایدئال است می‌خواهد به فرشتگان نشان دهد که چرا انسان را خلق کرده است.

هدی صابر: منشی برخاسته از ایمان

امیرخسرو دلیرثانی – ماه خردادماه خاطرات عمیق و تحولات بزرگ است، فرارسیدن خرداد فقط بهانه‌ای برای پرداختن به گوشه‌ای از تاریخ این سرزمین و زندگی مبارزانی است که خود منشاءتحولاتی در تاریخ ایران شده و خود نیز در این ماه تحول یافته‌اند. هدی صابر ازجمله این مردان دوران‌ساز است. سخن گفتن از او برای چون «من»ی که مهروموم‌ها و گام‌ها هم به لحاظ تفکر و هم روش و منش از او دورترم کار آسانی نیست، اما وظیفه نیز حکم می‌کند که آنچه را دیده‌ام در سطح درک و دریافت خودم بیان کنم و پیشاپیش از همه کاستی‌ها و کج‌فهمی‌ها پوزش می‌طلبم. در سطور ذیل به چند محور عمده که نمایانگر ابعادی از منش هدی در بند ۳۵۰ زندان اوین است پرداخته می‌شود:

چرا سخن گفتن از هدی دشوار است؟

محمد رضایی ـ سخن گفتن درباره‌ی هدی دشوار است. نه فقط به خاطر احساسی که در نبودن او داریم بلکه بیشتربه ‌خاطر دشواری توضیح بینش، روش و منش او است که با روح زمانه‌ی ما ناسازگار است و حتی در تقابل با آن قرار دارد. روح زمانه‌ی ما، پرورش‌دهنده‌ آدمهای میان‌حال و میان‌مایه است. آدم‌هایی که همیشه و همه‌جا در میانه می‌نشینند و در وسط می‌‌ایستند و با تئوریزه کردن آن، مصیبتاین میان‌حالی و میان‌مایگی را تا مرتبه‌ی فضیلت برمی‌کشند. و قائلین به آن اجر میبینند و در صدر می‌نشینند.

منش روح جمعی تحول

 جواد رحیم‌پور – دغدغه تغییر و تحول سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، شاخصه مهمی در تحول راهبردی تاریخ معاصر ایران است. بااین‌حال روند این تغییر و پیامد تحول در طول۱۵۰ ساله اخیر در یک ارزیابی کلان هنوز به دستاوردهای مطلوب نرسیده است و به‌ویژه ساختارهای جامعه خود به مانعی جدی در برابر این تحول‌خواهی تبدیل شده است. نیروهای اجتماعی تحول‌خواه نیز، در مدار تغییر به تعبیر و گمان مرحوم هدی صابر در غیاب منش و فقدان پروژه قابل‌استمرار و درک تاریخی واقعی نتوانسته‌اند ایفای نقش کافی داشته باشند.

آنچه از آقای صابر دوست نداشتم و چرا دوستش دارم!

میکائیل عظیمی – برخلاف انتظار و و حتی خواست اولیه، تقدیر چنان شد تا از نگاهی کاملاً فردی و شخصی درباره یکی از  تأثیرگذارترین دوستان و معلمان خود سخن بگویم. چرخ زمانه آن گونه چرخید و طور به طور شد تا در  برابر این پرسش قرار گیرم که چرا دوستی با هدی صابر، افتخار و خاطره پرشکوهی بوده و هست. اما چون قرار بر سنت‌شکنی است و کنار زدن رویه‌های مرسوم، این نوشتار به آنچه از آقای صابر نمی‌پسندیدم و دوست نداشتم، اختصاص دارد؛ به آنچه که نمی‌خواهم و نمی‌پسندم. در ادامه نیز تلاش می‌کنم توضیح دهم که چرا علی‌رغم این دوست‌نداشتن‌ها، باز دوستی با وی را مایه افتخار و سربلندی می‌دانم. 

هدی صابر، برانداز تفکر ایستا نه برانداز سیاسی!

 چهره‌ای مصمم، نگاهی جدی و تیز و دستانی محکم و گرم. بری از بد قولی و بد عهدی و آشوبناک از آن. فسفر می‌سوزاند تا ایده خلق کند و اهل تخصیص وقت برای تحقق ایده‌هایش. البته و صد البته که به حکم انسان بودنش در حال تجربه کردن و آزمودن است، خطا می‌کند و اشتباه دارد ولی به خوبی توبه را فرا گرفته و اهل بازگشت، بررسی، وار‌سی و جمع‌بندی است. از این‌رو نظمش نسبت به محیط اطراف افزونتر و رفتارش جدی‌تر است و این موضوع تطبیق او با محیط اطراف را کمی دچار مشکل می‌کند و چهره‌ای تند از او حتی در ذهن دوستانش نقاشی می‌کند. ولی او به سبب جدی بودن در حال جستجو برای ارتباط هرچه بیشتر با آنچه به صورت واقعی جریان دارد، است. از موسی می‌گوید، از ضربه مشتش و جدیت او و خطای استراتژیکش؛ او را الگویی عینی و بدون احتیاج به خوابگذار می‌داند.

برای هدی صابر آدرس غلط ننویسید!

 هدی صابر بر نظم تاکید خاصی داشت، رفتارش ویژه بود. مخاطبش باید خیلی مراقب اوضاع ظاهری اش می بود. در اینکه بدقول ها را مورد عتاب قرار دهد هیچ تردیدی به خود راه نمی داد. درنقد مخاطبش رودربایستی نداشت. پایبندی به پرنسیب ها اعتماد به نفس خاصی به او داده بود. ایمانی بزرگ که مخصوص کسانی است که درون و بیرونشان یکی است. کسانی که  اگر بر پایبندی به آرمانشان هم  تاکید می کنند تا آخر راهش هستند. هدی مرد منش بود، خیلی زود مرزبندی می کرد اما در رفتارش با مخالفانش نیز منشش را رعایت می کرد. مرزبندی های سخت اجازه نمی داد در وظیفه اش نسبت به رسیدگی به خانواده های زندانیان سیاسی کوتاهی کند.

آقا هدی: زیست روشنفکرانه، زیست پیامبرانه

از دین دیانت سخن گفتن و از پیامبر و خصلت‌های پیامبری صحبت کردن در زمانه‌هایی که حکومتی به نام دین به پا شده باشد بسیار سخت خواهد بود. چراکه هر صحبتی از دیانت و پیامبری رنگ و بوی قدرت و از آن بالاتر طعم توجیه قدرت مستقر را به خود می‌گیرد. اما بر مدار دیانت عمل نمودن و با خصلت پیامبرانه زیست کردن در هر زمان و هر زمینی سخت خواهد بود. دیگر فرقی نمی‌کند زمانه قدرت را بر مبنای مذهب استوار کرده باشد یا مبنای سکولار یا هر چیز دیگر برای توجیهش تراشیده باشد، چراکه «زیست پیامبرانه» الگویی است از یک انسان عاشق دردمند باربردار و به گمانم آقا هدی از این سلک بود.

ضرورت شناختن مردی که آن‌چنان‌که می‌بایست شناخته نشد

به عقیده‌ی نگارنده هدی صابر را می‌شود در سه وجه عمده بررسی کرد: ۱-هدی صابر به‌مثابه یک مورخ ۲-هدی صابر به‌مثابه یک روشنفکر پراگماتسیت یا به تعبیر وی عنصر فعال هستی یا انسان‌مدار تغییر۳-صابر به‌مثابه یک خداشناس. تشریح وجه اول نیازمند مقدمه‌ی کوتاهی در باب تاریخ است چراکه عدم آگاهی نسبی در این زمینه و آشنا نبودن با مباحث علم تاریخ و روش‌های تاریخ‌نگاری، موجب می‌شود تا شگرفی کار مرحوم صابر آن‌چنان‌که می‌بایست درک و فهم نشود.

هدی صابر و یادآوران

در این وانفسایی که نبود عنصر «منش» در روابط سیاسی ،اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بیش از هر چیز دیگری احساس می‌شود و به چشم می‌خورد وجود اشخاصی چون هدی صابر که خود نمونه بارز یک انسان اخلاق مدار،ارزش‌مدار و با منش بود می‌توانست کمک بزرگی برای نسل جوان علاقه‌مند،دغدغه دار و اهل بار برداشتن از روی زمین باشد. آنچه در ادامه خواهید خواند جملاتی است از بزرگان ملی مذهبی،دوستان و هم نوردان هدی صابر که در یادنامه چهلم و سالگرد این شهید به رشته تحریر درآمده و به‌اختصار برای شما عزیزان گردآوری‌شده است.

احیای منش در دوران کسوف امر قدسی

ترجیع‌بند سخنان صابر در دهه‌ی هشتاد، مفهوم «منش» است؛ مفهومی که گرچه تعریفی اسمی توسط صابر از‌ آن ارائه نشده، اما هم در کار او الگوهای عینی زیادی برای آن معرفی شده و هم فضای مفهومی برای آن ساخته شده که از خلال آن می‌توان درک و دریافتی از چیستی منش به دست داد. چرا صابر این اندازه بر «منش» تاکید ورزید؟ پاسخ اولیه آن روشن است: به سبب خلاء و بحرانی که حس می‌کرد فقدان تقید به منش در جامعه‌ی ایران پدید آورده است. اما پاسخ دقیق‌تری به این پرسش می‌توان داد که مستلزم وارسی شرایط اجتماعی‌ای است که تمرکز مضاعف بر منش را ضروری می‌سازد: شرایطی که در جامعه‌ی ایران در دهه‌ی هفتاد آغاز و در دهه‌ی هشتاد تشدید شد و به تناسب همین تشدید بحران بود که صابر نیز بر تاکید محورین خود بر منش می‌افزود.

تنها رفتی …

دلنوشته همسر شهید هدی صابر به مناسبت پنجاه و ششمین سالگرد تولد

می‌خواهم با لبخند آن طور که تو دوست داشتی به استقبال تولدت بروم؛ اگر اشک‌ها بگذارند. دلم میخواهد یک دل سیر گریه کنم تا خالی شوم، تا بدون تو بتوانم برای چهارمین بار سالگرد تولدت را در دلم به یاد بیاورم و شاید جشن بگیرم. اما مگر دلم خالی می‌شود از درد بی‌درمان بی‌تو ادامه زندگی دادن؟ می‌خواهم سالروز تولدت را از بچه‌ها پنهان کنم، اما مگر می‌شود؟ از چشمهای شان معلوم است که پیشاپیش در فکر و ذهن‌شان به استقبال آن می‌روند، مثل من. هدای عزیز اگر بودی، امروز روز دیگری بود… اما امروز که نیستی هر سالگرد تولدت من و بچه‌ها را نه به یاد تولدت، که به یاد مرگت می‌اندازد. مثل یک پروانه از روی گل زندگی من و بچه‌ها که تازه داشتیم سروسامانی می‌گرفتیم پریدی و رفتی.

دل به مردم داشتن

فردا تولد هدا است که برای ماندن در این دنیا صابر نبود. اما نامش هدی رضازاده صابر بود. ملی ـ مذهبی از نوع خلّص آن. شوری در دل، دیدی در سر و توانی در پای که ایران را درنورد. تهران و اهواز و تبریز تا زاهدان، هر جا که ایران بود. سه الگو در باورش موج می‌زد و گرمش می‌کرد و گاه او را می‌گداخت: مصدق، تختی و حنیف‌نژاد. که هر کدام‌شان دوران‌ساز بودند. این سه در دنیای هدی با هم کنار می‌آمدند. محور این تعامل منش بود، رفاقت و غیرت برای کرامت مردم و عزت ایران، مابقی ویژگی‌ها مهم نبود….

هدی صابر و امروزِ جریان دانشجویی

دانشجویان و جریانات دانشجویی یکی از مخاطبان همیشگی هدی صابر بوده‌اند. او دعوت جمع‌های دانشجویی برای بحث و گفتگو را هیچ گاه رد نمی‌کرد و همواره با استقبال و گشودگی به مواجهه با دانشجویان می‌پرداخت. در موارد متعددی از نشست‌های سیاسی و اردوهای تشکیلاتی انجمن‌های اسلامی و دفتر تحکیم وحدت، هدی صابر نیز در عداد سخنرانان و صاحب‌نظران حاضر در نشست بود. دعوت برای جلسات فکری مستمر نیز مصادیق زیادی دارد؛ از طی مسیر طولانی تهران تا اهواز برای برگزاری کلاس ماهانه‌ی قرآن با جمعی دانشجویی، تا مشارکت در حلقه‌های مطالعاتی تاریخ و توسعه‌ و قرآن‌پژوهی دور و نزدیک دیگر در تهران و سایر شهرستان‌ها. گاه نیز هدی صابر، خود دعوت‌کننده و آغازگر گفتگو با دانشجویان بود.

میر حسین موسوی، هدی صابر، دغدغه مستضعفین

”من فرزند کوچک انقلاب اسلامی به صحنه آمدم تا حامی مستعضعفین  باشم“ این سخنان میرحسین موسوی که به چرایی حضور خود در عرصه انتخابات ۸۸ می‌پرداخت پژواک آرمان‌های بر زمین مانده انقلاب بود که از دهه ۷۰ به بعد به فراموشی سپرده شد. حاکمیت برآمده از انقلاب که کم کم از آرمانهای انقلاب فاصله می‌گرفت، عدالت اجتماعی به عنوان یک مطالبه عمومی را نیز به فراموشی سپرد تا مستضعفین روزگاری وارثان انقلاب نامیده می‌شدند به اقشاری بدل شوند که ناچار باید زیر چرخ‌های توسعه کشور له شوند تا کشور در مسیر توسعه و پیشرفت قرار گیرد.

با بهار آمدی و با بهار رفتی

به نام یگانه حقیقت هستی

با بهار آمدی و با بهار رفتی       اول بهار آمدی و آخر بهار رفتی

و خصلت بهاری بودن را در طول زندگی کوتاهت حفظ کردی

پرشور و نشاط                  اهل کار                   امیدوار

بشارت‌دهنده‌ی زندگی، نو، تازه و … سبز

بهار یعنی شکوفا کننده‌ی استعدادها و تو یک شکوفا کننده بودی

اسکرول به بالا