بینش، روش و منش

چگونه از آرمان‌گرایی تهی شدیم؟

با عرض تسلیت به مناسبت فرارسیدن ۲۱ رمضان روز شهادت آگاهی، آزادی، عدالت و برابری که در این روز تجسم این مفاهیم در وجود بشر، این جهان را به‌سوی پروردگار بلندمرتبه‌اش‌ترک گفت. و نیز با عرض تسلیت به مناسبت سالروز پرواز هدی صابر انسانی که با آرمان زندگی کرد و با آرمان جهان فانی را ترک کرد. با توجه به مناسبت‌های این روز عنوان بحث من نیز درباره آرمان و آرمان‌گرایی است. پیش از شروع بحث ضروری است تا در مقدمه به نکته‌ای اشاره کنم که با آیه‌ای که در ابتدای بحث قرائت کردم مرتبط است. وقتی صحبت از آرمان و آرمان‌خواهی می‌شود باید دقت کرد که این موضوع ما را درگیر با قهرمان‌پروری و قهرمان پرستی نکند. 

«هشت فراز، هزار نیاز» و راهبرد جامعه‌شناسی تاریخی تفسیری

در حالی‌که از قریب به پنج دهه پیش جامعه‌شناسی تاریخی به شاخه و دیسپلین علمی تثبیت‌شده‌ای در جامعه‌شناسی جهان بدل شده است، در ایران مباحثات نظری مربوط به این شاخه‌ی علمی کمتر از دو دهه سابقه دارد. محققان و جامعه‌شناسان محدودی بوده‌اند که کوشیده‌اند منزلتی دانشگاهی و پژوهشی برای این شاخه فراهم کنند. این کوشش‌ها از دو مسیر پی گرفته شده‌اند: نخست کوشش‌های نظری در جهت ترجمه‌ی منابع جامعه‌شناسی تاریخی نظیر کتاب‌های دنیس اسمیت (برآمدن جامعه شناسی تاریخی)، تدا اسکاچپول (بینش و روش در جامعه‌شناسی تاریخی) و گزیده‌ مقالات کسانی چون کالینز که توسط هاشم آقاجری پی گرفته شده و در معرفی جامعه‌شناسی تاریخی به محافل دانشگاهی نقش بسزایی داشته است.

پروژه هدی صابر: سیاست ورزی مبتنی بر خدامحوری

سید امیر طالقانی ـ پروژه فکری هدی رضا زاده صابر چه بود؟ در پاسخ به این سوال م یتوان به آثار و فعالیت‌های فکری و عملی وی اشاره کرد و از جمله به دو اثر فکری مهم او «هشت فراز و هزار نیاز » و (۰باب بگشا »مثال آورد و به تلاش‌های فکری وی در تاریخ و قرآن به عنوان پروژه فکری وی اشاره کرد. هرچند که صابر عمری نیافت تا آثار خود را به پختگی و کمال برساند و از جمله بتواند یک روش شناسی شفاف و منسجم برای نحوه رجوع خود به قرآن برسازد اما کوشش بی نظیر او در رسیدن به فهم نوین از هستی و کتاب بود که برخلاف مد روز سکولارمنش نبود و با روشنفکر بازی خانه نشین پرمدعا مرزبندی ذهنی و عملی داشت. 

فراز نهم

زهره نجفی ـ آنچه در این مجال باعث می‌شود به خود اجازه دهم درباره آقای صابر چند خطی بنویسم، جایگاه ویژه چنین مردی است که ورای خاطرات و آموزش‌ها برای شاگردان مستقیم‌اش، می‌رود که در سینه‌ی تاریخ، جاودانه شود. “میل” ویژه‌ای که در ورای این جهان رقصان و پاشان، مرام و منشی را استوار می‌سازد که هر عصر و نسلی بدان نیازمند است. علی‌الخصوص نیاز مبرم نسلِ من به چنین درک و دریافتی از حقیقت و متعاقب آن مرام و منشی که با خود به ارمغان می‌آورد. نسل من که در مقام ثمره و دست‌پروده مستقیم نظام جمهوری اسلامی و تحت آموزش و هژمونی فرهنگی این حکومت رشد و پرورش یافته‌است.

نظری به بینش اقتصادی هدی صابر

 سخن گفتن از هدی صابر وقتی که شناخت از او بیشتر می­شود سخت­تر می­شود. دقت در انتخاب کلمات برای انتقال مفاهیم، نگاه عمیق و کارشناسی به مسائل مختلف و پرهیز از ساده انگاری و سطحی کردن پدیده‌های تاریخی از ویژگی­های بارز او بود. به همین دلیل تشریح دیدگاه­های ایشان نیازمند وسواس و دقتی درخور می­باشد. مرحوم صابر دارای منظومه فکری خاص و منسجمی بود، در این منظومه، الهیات، تاریخ، سیاست، اقتصاد و مسائل اجتماعی هریک درکنار دیگری تکمیل می­شد. این چارچوب نظری در آموزش­ها و فعالیت‌های میدانی و سیاسی ایشان بروز پیدا کرد. برای مثال باب بگشا برونداد دغدغه‌ها و تجربه‌های الهی ایشان است، هشت فراز هزار نیاز محصول نگاه ایشان به فلسفه تاریخ و تاریخ معاصر ایران می­باشد…

تلاقی الهیات امید و تغییر در آموزه‌های هدی صابر

اکنون مع الاسف در جامعه ایرانی رنگ امید، بی‌رنگیست و شرایط غامض و تودرتوی کنونی امید را میرانده و ریشه‌های یاسِ منبعثِ از مواجهه با عینیت در همه جا پاگرفته است. با نگاهی به وصیت نامه و همچنین آثار هدی صابر می‌توان گفت، صابر نه انسان را چنانچه فیلسوفان سیاسی چون ماکیاول و هابز و کارل اشمیت، شرور الطبع می‌دانستند، می‌فهمید، بلکه در تفسیر آیات ۳۱ تا ۴۰ سوره بقره حول آفرینش انسان، انسان را مجهز به کلمات و اسماء تغییر، واجد امکان برتراویدن در بستر افتان و خیزانِ صیرورت در بسترِ واقعیت و واجد امکان رستگاری و رهایی می‌داند و کلام دینی را از زیر بار انقیاد هر نوع دترمینیسم و برچسبی چُنانی رها می‌سازد.

هدی، فرزند سرکش ساختارگرایی*

هدی در تحلیل وضعیت جامعه ایران دیدگاهی ساختارگرا و را دیکال داشت به این معنا که در تحلیل شرایط ایران به ویژه رفتار و کارکرد نظام کنونی به نقش عاملیت‌های فردی چندان بها نمیداد و بهبود وضعیت را مستلزم تغییر ساختارها میدانست. در عین حا ل او به سختی ساختارها را مقهور خود میکرد و از جهت عملی و نظری بر نقش عاملیت انسانی انسان موحد و مومن در کارزار مبارزه اجتماعی تاکید داشت. آیا آن تحلیل‌های عمیقا ساختاری و این منش کاملا عاملیت گرا در تعارض با یکدیگر قرار دارند؟ دو گانه‌های مفهومی در جامعه شناسی و فلسفه مثل فرد- جامعه، عاملیت- ساختار، خرد- کلان، نظام اجتماعی- پدیده، ساخت ذهنی- زمینه وسهم هریک ازاین دو درشکل گیری واقعیـت اجتمـاعی دامنه گسترده‌ای از نظرات را شکل داده است. 

آفرینش الگو و قهرمان: میانه آرمان و واقعیت

ششمین سالگرد عروج هدی صابر به بحث و بررسی درباره مسئله الگو ـ قهرمان و علل افول آرمان‌گرایی در جامعه متأخر ایران اختصاص یافت. در این مراسم که در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۳۹۶ برگزار شد، پس از یک طرح بحث اولیه، سوسن شریعتی و امیر طیرانی که هر دو دستی در پژوهشگری تاریخ دارند، به طرح بحث پرداختند. آنچه در ادامه می‌آید متن پیراسته سخنان حاضران در میزگرد مذکور است. پی‌نوشت‌ها توسط «چشم‌انداز ایران» به متن افزوده شده است.

هدی، جلوه بارز آرمان‌گرایی و حساسیت نسبت به جامعه

حسین سراج‌زاده ـ ز بهار سال ۱۳۶۰ بود که با آقای صابر آشنا شدم و آشنایی‌مان در صدا و سیما در گروه اقتصاد (گروه روستا با گروه کارگر ادغام شدند و تبدیل شدند گروه اقتصاد) بود که با مدیریت آقای سعید اعتمادی اداره می‌شد. آقای سعید اعتمادی از مدیران بسیار خوش فکر، صادق، درستکار و موفق صدا و سیما در آن دوره بود که مدیر گروه اقتصاد شدند و بنده به عنوان پژوهشگر وارد آن گروه شدم و مشغول کارهای پژوهشی شدم. البته من و آقای صابر از دانشجویانی بودیم که به دلیل تعطیلی دانشگاها به عنوان افرادی که در جریان انقلاب بودیم از سال ۵۸ به بعد کارهای مختلفی کردیم. دانشجویان به دلیل تعطیلی دانشگاها جاهای مختلف مشغول می‌شدند. 

اسم با مسمی و انسان تراز مکتب

مجتبی بدیعی ـ آشنایی من و هدی صابر از خردادماه ۵۹ شروع شد. انقلاب به اصطلاح فرهنگی، تعطیلی دانشگاه‌ها را در خرداد ۵۹ رقم زد و من معمار ۲۶ ساله این فرصت نصیبم شد که مدیرگروه سیاسی سیمای جمهوری اسلامی ایران شوم. قبل از من محسن سازگارا این مسئولیت را بر عهده داشت. در آن مقطع به دلیل جوانی من و کودکی انقلاب و نبودن هیچ اثر و نشانی از نحوه مدیریت سازگارا، باید گروه را خودم می‌ساختم. بخشی از نیروها را از دوستان دانشکده معماری دانشگاه شهید بهشتی تأمین کردم و بخشی دیگر را از دوستانی که در آن مقطع یا خط امامی بودند و یا دوستان نزدیک به جنبش مسلمانان مبارز(امتی‌ها).

صابر و بسترفعالیت‌های مدنی

محترم رحمانی ـ  یادآوری از کسانی که بینش،روش و منش را توأمان زیسته اند و نیز ما را بدان فراخوانده‌اند یک فرصت دست نیافتنی است و کوچ صابر چنین فرصتی را فراهم آورده است تا با شور و لذت تمام بتوان واژگان بینش، روش و منش را در این عصر و نسل در کسی آدرس داد. صابری که درس می‌داد تا خدا را در زیست من،تو و خودش بکاود و حضورش را بیابد که این خدا کجاست؟ تاریخ می‌گفت تا فرازها را بشکافد و راهی بیابد که این راه چیست؟ شعر می‌سرود تا احساس زنده بماند که این حس چیست؟ و بر منش‌های استوار می‌ایستاد تا درس انسانیت گم نشود که این انسانیت…..؟

عقب‌تر از زمانه، فراتر از آینده

مسعود پدرام ـ می‌گفتند اندیشه و عملش از زمانه عقب‌تر است و همچنان سیاست را با مبارزه‌ای تشکیلاتی تعریف می‌کند و بر همان اساس عمل می‌کند، حال آنکه زمانه تغییر کرده است. بله می‌شود گفت زمانه‌اش به سر آمده بود، اما از پای نمی‌نشست، مرام و دوستی و بخشش و فداکاری و وفای به عهد هرکدام خسته و زخمی، غریبانه به وادی احتضار می‌خزیدند. اما او از پای نمی‌نشست و با حسی مادرانه همه را درآغوش نگاه می‌داشد. کلافه بود. حتا با نزدیک‌ترین یاران هم به آسانی نمی‌توانست هم‌عهد و هم‌قسم شود.

آقای صابر وقت شما تمام شد

علی ملیحی ـ «آقای صابر وقت شما تمام است». این عبارتی بود که روی تکه کاغذ کوچکی نوشتم و به دست هدی صابر دادم. آن روز جمعه سیزده خرداد ۹۰، دو روز از مرگ مهندس عزت‌الله سحابی و فاجعه پرواز مظلومانه دخترش هاله می‌گذشت. هدی صابر و امیرخسرو دلیرثانی دو زندانی عضو جریان ملی‌مذهبی در اعتراض به عروج هاله سحابی، از روز قبلش دست به اعتصاب غذا زده بودند. روز جمعه، آقای صابر پیشنهاد داد، بجز مجلس ختمی که برای مهندس سحابی و هاله، در بیت‌العباس(نمازخانه بند۳۵۰ زندان اوین) در روز پنجشنبه برگزار شده بود …

آموزه عقلانیت ورادیکالیسیم در نگاه هدی صابر

جواد رحیم پورـ ششمین برگ از دفتر یادمان عنصر فعال هستی، هدی صابر معلم پروژه دار را در زمانه‌ای می‌گشاییم که عقلانیت و رادیکالیسیم به شدت درکنش سیاسی واژگانی باژگونه می‌نماید ونوعی همراهی سیاسی بدون پرسش وشرط در سپهر سیاسی ایران جا خوش کرده است. هدی صابر در نامه دفاع از اعتصاب خود به خانواده اش در مورخ ۱۲/۳/۱۳۹۰ می‌نویسد: «قصد قهرمانی و درگیری ندارم، اعتصاب فقط یک اعتراض است. حالم بسیار خوب است، نگران من نباشید. چپ‌روی نمی‌کنم.»

هشت فراز،هزار نیاز تجلی همگرایی رویکردی علمی و فلسفی

مواجهه با هدی صابر، می‌تواند از جنبه‌های مختلف صورت گیرد، به شیوه‌ی خودش این وجوه می‌توانند منش، روش و بینش باشند. هرچند این وجوه دارای اشتراکاتی هستند ولی در این نوشتار قصد برآن است که هدی از دریچه بینش نگریسته شود. بینش کلی در اندیشه‌های هدی را می‌توان در آموزش‌های اصلی او جستجو کرد. آموزش‌های «باب بگشا» و «هشت فراز،هزار نیاز». می‌توان گفت مجموعه باب بگشا پس‌زمینه منشی هدی را شکل می‌دهد و جمع‌بندی او از هشت فراز تاریخ معاصر به تبیین روش‌های عملی و میدانی او کمک کرده است. البته این دسته‌بندی بیشتر یک تقریب توضیحی است، چنانکه می‌دانیم عمل هر شخص متأثر از همه داشته‌ها و اندیشه‌های اوست.

آخرین بازمانده

حسین نورانی نژاد ـ وقتی آقا هدی را به بند ۳۵۰ آوردند جزو کسانی بودم که خیلی زود با هم دمخور شدیم. آخر از قبل در برخى کلاس‌ها و جلساتش در بیرون زندان شرکت کرده بودم و همدیگر را مى شناختیم. نوبت شهردارى اتاق و آشپزى ما با هم بود و مجال براى گفتگو بسیار. موضوع اغلب بحث‌ها هم روشن بود؛ “جنبش سبز” که آقا هدی نگاهى انتقادى به آن داشت. او معتقد بود که جنبش سبز خصلتى تین ایجرى و غیر جدی دارد. آقا هدى را قریب به اتفاق زندانى‌ها دوست داشتند.

«او» نقطه اتکا؛ «ما» غیر تاکتیکی، غیر مناسبتی

جلال یوسفی ـ پذیرش خدا بدون تلاش برای فهم و تبیین رابطه انسان با او، او را به موجودی صرفا ذهنی تبدیل می‌کند که تاثیرش همواره در هاله‌ای از ابهام و تاریکی است. انسان‌ها به هنگام پذیرش هر مفهوم متافیزکی و یا هر مفهوم غیر محسوس و غیر مادی سعی در توجیه چرایی و تاثیر آن در زندگی خود دارند که خدا نیز از آن مستثنی نیست. البته از دیدگاه ادیان ابراهیمی پذیرش خدا امری فطری و همگانی است که برای شکوفایی و تکامل نیازمند آموزش است. علی‌رغم چنین گزاره عامی، هنگامی که به تاریخ این ادیان نگاه شود سراسر با یک تکثر روبرو هستیم. در این نوشتار می‌خواهیم به بیان مولف باب بگشا مرحوم شهید صابر در مورد رابطه انسان با خدا بپردازیم. و در پی آن با تبیین ارائه شده از جانب وی، مناجات حضرت علی(ع) در کوفه را مورد مطالعه قرار دهیم.

اگر مرگ نام کودکی بود…

الهام شهسوارزاده ـ اگر مرگ نام کودکی بود اکنون در آخرین روزهای خرداد شوق اولین فراغت زندگی خود را از یک سال علم آموزی داشت. شور تماشای جهان با کوله بار یک ساله‌اش، کشف روزهای نو و ثبتشان در اولین دفترسفید زندگی. کسی چه می‌داند شاید گاه دقایقی دست والدش را رها می‌کرد تا پا بر زمین تنهایی بگذارد و حس خوب کسی شدن را بچشد. شش سال از آن روز گذشته است که با تمام شوق به زندگی، مرگ به عنوان تنها فریاد علیه «تکرار بیدادگری علیه انسان‌های بی‌دفاع» برگزیده شد. در این شش سال انسان‌های بی دفاع زیادی به شلاق بیدادگری تازیانه خوردند. چه فرق می‌کند بیداد با سنگینی فقر، کمر بشکند یا با شلاق شکنجه سینه‌ای را بدرد؟

اثر در مقیاسِ ظرفیت

ابوطالب آدینه وند ـ در یکی از سلسله درس گفتارهای “باب بگشا” هدی صابر , یکی از حاضران در کلاس پرسید که با توجه به تبیین کهن الگوهایی چون ابراهیم و موسی و نیز ایده ال تایپ‌های نزدیک دست تاریخی چون محمد مصدق و محمد حنیف نژاد ؛ متوسط‌ها و کوچک‌ها جایی در تبیین او در نقش آفرینی در هستی ندارد و ممکن است مخاطبان او به دلیل دسترس ناپذیر بودن این غولها دچار خود کم بینی شود ؛ پاسخ هدی صابر در آن جلسه این بود که – گر چه در سخنان قبلی هدی صابر اینجانب به عنوان یک مخاطب دچار این تصور نشده بودم و تبیین سوژه گی در تلقی هدی توجه به صنوف و توان‌های مختلف ایفای نقش تاریخی بود ….

خدای مهندس یا استراتژ میدان جنگ؟

کمال رضوی ـ «باب بگشا» عنوان مباحث قرآنی شهید هدی صابر و آخرین حلقه از زنجیره‌ی کوشش‌های فکری او در دوران متاخر حیات است که با دستگیری و زندان سال ۱۳۸۹ ناتمام ماند. ادبیات ویژه‌ی هدی صابر و مفهوم‌پردازی‌های بدیع وی در مباحث «باب بگشا»، مانند هر بداعت زبانی دیگری، ظرفیت ایجاد سوءبرداشت در مخاطبی را که با کلمات بر اساس معانی مالوف و رایج برخورد می‌کند، دارد. برخی از این مناقشات مفهومی در طی زمان طرح «باب بگشا» توسط شهید صابر فرصت تبیین و تشریح یافت و برخی دیگر مطرح نشد تا توضیح ایشان را در پی داشته باشد. از سوی دیگر، هم در آن زمان که مباحث باب بگشا مطرح می‌شد و هم بعدها، برخی مناقشات پیرامون طرح و روش آن مطرح بوده است. در این یادداشت کوتاه می‌کوشم ضمن اشاره به چند نمونه از مفهوم‌پردازی‌های مذکور و مناقشات مورد بحث، از دریچه‌ی ذهن محدود خود، پاسخی به مناقشات احتمالی بیابم.

اسکرول به بالا