چگونه از آرمانگرایی تهی شدیم؟
با عرض تسلیت به مناسبت فرارسیدن ۲۱ رمضان روز شهادت آگاهی، آزادی، عدالت و برابری که در این روز تجسم این مفاهیم در وجود بشر، این جهان را بهسوی پروردگار بلندمرتبهاشترک گفت. و نیز با عرض تسلیت به مناسبت سالروز پرواز هدی صابر انسانی که با آرمان زندگی کرد و با آرمان جهان فانی را ترک کرد. با توجه به مناسبتهای این روز عنوان بحث من نیز درباره آرمان و آرمانگرایی است. پیش از شروع بحث ضروری است تا در مقدمه به نکتهای اشاره کنم که با آیهای که در ابتدای بحث قرائت کردم مرتبط است. وقتی صحبت از آرمان و آرمانخواهی میشود باید دقت کرد که این موضوع ما را درگیر با قهرمانپروری و قهرمان پرستی نکند.




حسین سراجزاده ـ
مجتبی بدیعی ـ آشنایی من و هدی صابر از خردادماه ۵۹ شروع شد. انقلاب به اصطلاح فرهنگی، تعطیلی دانشگاهها را در خرداد ۵۹ رقم زد و من معمار ۲۶ ساله این فرصت نصیبم شد که مدیرگروه سیاسی سیمای جمهوری اسلامی ایران شوم. قبل از من محسن سازگارا این مسئولیت را بر عهده داشت. در آن مقطع به دلیل جوانی من و کودکی انقلاب و نبودن هیچ اثر و نشانی از نحوه مدیریت سازگارا، باید گروه را خودم میساختم. بخشی از نیروها را از دوستان دانشکده معماری دانشگاه شهید بهشتی تأمین کردم و بخشی دیگر را از دوستانی که در آن مقطع یا خط امامی بودند و یا دوستان نزدیک به جنبش مسلمانان مبارز(امتیها).
محترم رحمانی ـ یادآوری از کسانی که بینش،روش و منش را توأمان زیسته اند و نیز ما را بدان فراخواندهاند یک فرصت دست نیافتنی است و کوچ صابر چنین فرصتی را فراهم آورده است تا با شور و لذت تمام بتوان واژگان بینش، روش و منش را در این عصر و نسل در کسی آدرس داد. صابری که درس میداد تا خدا را در زیست من،تو و خودش بکاود و حضورش را بیابد که این خدا کجاست؟ تاریخ میگفت تا فرازها را بشکافد و راهی بیابد که این راه چیست؟ شعر میسرود تا احساس زنده بماند که این حس چیست؟ و بر منشهای استوار میایستاد تا درس انسانیت گم نشود که این انسانیت…..؟
مسعود پدرام ـ میگفتند اندیشه و عملش از زمانه عقبتر است و همچنان سیاست را با مبارزهای تشکیلاتی تعریف میکند و بر همان اساس عمل میکند، حال آنکه زمانه تغییر کرده است. بله میشود گفت زمانهاش به سر آمده بود، اما از پای نمینشست، مرام و دوستی و بخشش و فداکاری و وفای به عهد هرکدام خسته و زخمی، غریبانه به وادی احتضار میخزیدند. اما او از پای نمینشست و با حسی مادرانه همه را درآغوش نگاه میداشد. کلافه بود. حتا با نزدیکترین یاران هم به آسانی نمیتوانست همعهد و همقسم شود.
علی ملیحی ـ
جواد رحیم پورـ ششمین برگ از دفتر یادمان عنصر فعال هستی، هدی صابر معلم پروژه دار را در زمانهای میگشاییم که عقلانیت و رادیکالیسیم به شدت درکنش سیاسی واژگانی باژگونه مینماید ونوعی همراهی سیاسی بدون پرسش وشرط در سپهر سیاسی ایران جا خوش کرده است. هدی صابر در نامه دفاع از اعتصاب خود به خانواده اش در مورخ ۱۲/۳/۱۳۹۰ مینویسد: «قصد قهرمانی و درگیری ندارم، اعتصاب فقط یک اعتراض است. حالم بسیار خوب است، نگران من نباشید. چپروی نمیکنم.»
مواجهه با هدی صابر، میتواند از جنبههای مختلف صورت گیرد، به شیوهی خودش این وجوه میتوانند منش، روش و بینش باشند. هرچند این وجوه دارای اشتراکاتی هستند ولی در این نوشتار قصد برآن است که هدی از دریچه بینش نگریسته شود. بینش کلی در اندیشههای هدی را میتوان در آموزشهای اصلی او جستجو کرد. آموزشهای «باب بگشا» و «هشت فراز،هزار نیاز». میتوان گفت مجموعه باب بگشا پسزمینه منشی هدی را شکل میدهد و جمعبندی او از هشت فراز تاریخ معاصر به تبیین روشهای عملی و میدانی او کمک کرده است. البته این دستهبندی بیشتر یک تقریب توضیحی است، چنانکه میدانیم عمل هر شخص متأثر از همه داشتهها و اندیشههای اوست.
حسین نورانی نژاد ـ وقتی آقا هدی را به بند ۳۵۰ آوردند جزو کسانی بودم که خیلی زود با هم دمخور شدیم. آخر از قبل در برخى کلاسها و جلساتش در بیرون زندان شرکت کرده بودم و همدیگر را مى شناختیم. نوبت شهردارى اتاق و آشپزى ما با هم بود و مجال براى گفتگو بسیار. موضوع اغلب بحثها هم روشن بود؛ “جنبش سبز” که آقا هدی نگاهى انتقادى به آن داشت. او معتقد بود که جنبش سبز خصلتى تین ایجرى و غیر جدی دارد. آقا هدى را قریب به اتفاق زندانىها دوست داشتند.
جلال یوسفی ـ پذیرش خدا بدون تلاش برای فهم و تبیین رابطه انسان با او، او را به موجودی صرفا ذهنی تبدیل میکند که تاثیرش همواره در هالهای از ابهام و تاریکی است. انسانها به هنگام پذیرش هر مفهوم متافیزکی و یا هر مفهوم غیر محسوس و غیر مادی سعی در توجیه چرایی و تاثیر آن در زندگی خود دارند که خدا نیز از آن مستثنی نیست. البته از دیدگاه ادیان ابراهیمی پذیرش خدا امری فطری و همگانی است که برای شکوفایی و تکامل نیازمند آموزش است. علیرغم چنین گزاره عامی، هنگامی که به تاریخ این ادیان نگاه شود سراسر با یک تکثر روبرو هستیم. در این نوشتار میخواهیم به بیان مولف باب بگشا مرحوم شهید صابر در مورد رابطه انسان با خدا بپردازیم. و در پی آن با تبیین ارائه شده از جانب وی، مناجات حضرت علی(ع) در کوفه را مورد مطالعه قرار دهیم.
الهام شهسوارزاده ـ
ابوطالب آدینه وند ـ در یکی از سلسله درس گفتارهای “باب بگشا” هدی صابر , یکی از حاضران در کلاس پرسید که با توجه به تبیین کهن الگوهایی چون ابراهیم و موسی و نیز ایده ال تایپهای نزدیک دست تاریخی چون محمد مصدق و محمد حنیف نژاد ؛ متوسطها و کوچکها جایی در تبیین او در نقش آفرینی در هستی ندارد و ممکن است مخاطبان او به دلیل دسترس ناپذیر بودن این غولها دچار خود کم بینی شود ؛ پاسخ هدی صابر در آن جلسه این بود که – گر چه در سخنان قبلی هدی صابر اینجانب به عنوان یک مخاطب دچار این تصور نشده بودم و تبیین سوژه گی در تلقی هدی توجه به صنوف و توانهای مختلف ایفای نقش تاریخی بود ….