فیروزه صابر
منبع: چشم انداز ایران – شماره ۶۷ اردیبهشت و خرداد ۱۳۹۰
اسکانهای غیررسمی در ایران در پی مهاجرتهای ناشی از سیاستهای چهار دهه اخیر پدید آمده است. امواج این مهاجرتها در مقاطع دهه ۱۳۴۰ پس از اصلاحات ارضی، دهه ۵۰ در پی افزایش قیمت نفت، دهه ۶۰ پس از جنگ ایران و عراق و بالاخره در دهه ۷۰ با افزایش فقر در برخی از کلانشهرها، نمایان شد و سکونتگاههای غیررسمی جدیدی را بهوجود آورد. این پدیده باعث شد که بافت اصلی شهر در عدمتجانس با بافتهای غیررسمی قرار گیرد و در پی آن پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی عدیدهای را بهجای گذارد.
تجربه جهانی و تا حدودی تجارب ملی در مواجهه با این پدیده نشان از آن دارد که در دهه اخیر سیاستهای جدیدی در بهسازی مناطق غیررسمی بهکار گرفته شده است. رویکردهای جدید سعی دارند سهم فعالتری برای فقرا در راهبردهای توسعه قائل شوند و زمینه را برای مشارکت آنان با هدف توانمندسازی و بهمنظور اصلاح کیفیت زیست فراهم کنند. استراتژی جدید بر مبنای سه محور اصلی:
بهبود فرصتها،
تبدیل توانمندسازی
و افزایش امنیت
پیریزی شده است.
تحقق عملی بهسازی این مناطق علاوه بر تدوین برنامه مناسب برای عمران و آبادی بر مبنای اصول علمی شهرسازی، نیازمند ایجاد بستر مناسب برای مشارکتهای مردمی و توانمندسازی آنان در مسیر پذیرش تغییرات جدید و نقشآفرینی طبقات مختلف سکونتگاههای غیررسمی در این بستر است.
با این رویکرد دو طرح «توسعه مهارتهای پایه» و «تشکیل گروههای کارآفرینی و آموزش بانکپذیری» در سکونتگاههای غیررسمی زاهدان با حمایت بانک جهانی، به سفارش وزارت مسکن و مدیریت هدی صابر از خرداد ماه سال ۱۳۸۸ با افق زمانی ۱۵ ماه آغاز به کار کرد.
طرح توسعه مهارتهای پایه در سکونتگاههای غیررسمی شهر زاهدان
هدف اصلی طرح، توانمندسازی و ظرفیتسازی جوامع هشتگانه سکونتگاههای غیررسمی شهر زاهدان (شیرآباد، کریمآباد، کارخانه نمک، بابائیان، مرادقلی، چلیآباد، پشت گاراژ و پشت فرودگاه) به منظور ارتقای سازماندهی، بهبود و توسعه مدیریت شهری و سازگار با اولویتهای محلی مناطق مورد نظر بود. به عبارت روشنتر، هدف آن بود که ۹۰۰ نفر از ساکنین سکونتگاههای غیررسمی زاهدان (با تأکید بر زنان و جوانان) با کسب مهارت و آموزشهای فنی و حرفهای بر قابلیتهایی دست یابند تا بتوانند برای خود در بازار کار محلی و یا شهر زاهدان فرصتهای شغلی و درآمدزایی ایجاد کنند. بر این اساس برنامه طرح در سه مرحله:
* شناخت وضع موجود و آمادهسازی
* پیادهسازی و اجرا
* مستندسازی
طراحی و به مورد اجرا گذاشته شد.
استراتژی طرح
این طرح سه استراتژی را همزمان دنبال کرد:
الف)توسعه کمّی: در این سطح به کمیت و تنوع ضروری در رشتههای مورد نیاز بازار که منطقه به نوعی در این زمینهها دچار کمبود بود، تمرکز کرد. ارزیابی تقاضای بازار کار محلات و شهر زاهدان، بررسی توان آموزشی منطقه و بررسی تمایلات مهارتی گروه هدف، ازجمله مطالعاتی بود که در تحقق این استراتژی تأثیر گذاشت.
ب) توسعه کیفی: در برخی رشتهها، شمار نیروی کار به لحاظ کمی تا حد اشباع یا بیش از آن پیش رفته بود. در این بخش به ارتقای کیفی نیروی کار فعلی توجه شد.
ج) توسعه آیندهنگر: با بررسی افقهای آتی بازار کار زاهدان رشتههایی مطرح میشد که نیازمند پرورش نیروی کار ماهر بود. بررسی تقاضای آتی بازار نیروی کار در این منطقه کمک کرد تا معیارهای مهارتآموزی در این مسیر مشخص شود.
محصول مشترک و نهایی این سه استراتژی، تجهیز، داراکردن و توانمند ساختن ساکنان این سکونتگاهها شد.
سازمان کار
طرح با حضور یک راهبر علمی، یک مدیر اجرایی، دو مشاور اقتصادی، یک مشاور جامعهشناسی، یک مشاور آموزشی، دو کارشناس سازمانده میدانی، چهار کارشناس پژوهش و یک پشتیبان اداری شکل یافت. کارشناسانی که در این طرح با مجری همکاری داشتند، ذیل سه گروه پژوهش، مداخله و آموزش جای گرفتند. در همین حال گروهی متشکل از اعضای هیئت علمی به عنوان مکمل سه گروه پیش گفته، مسئولیت مشاوره و هدایت علمی طرح در مراحل مختلف را برعهده داشتند.
برنامه اجرایی طرح، سیر مطالعاتی و اجرایی طرح مهارتآموزی، با همکاری اعضای تیم طرح در سه مرحله به اجرا درآمد.
مرحله اول: شناخت وضع موجود و آمادهسازی طرح
این مرحله خود شامل مراحلی بدین شرح است:
*آمادهسازی و بازشناسی محلی
*شناخت ذینفعان جامعه محلی
*شناخت تقاضای بازار و مهارتهای مورد نیاز
*شناسایی مهارت آموزان و نهادهای آموزشی
*شناخت برنامههای مهارت آموزی
*طراحی و معرفی پودمانهای جدید مهارتآموزی مورد نیاز بازار محلی
*آمادهسازی دورههای آموزشی جدید برای اجرا
*تنظیم برنامه اولیه مهارتآموزان
در این مرحله، بهمنظور شناسایی و درک آگاهانه از موقعیت منطقه و ویژگیهای بومی هر سکونتگاه، بازدید از محلات، با حضور مشاوران و کارشناسان طرح صورت گرفت. همزمان با این اقدام طی برگزاری نشستی با حضور مسئولین استان و دستاندرکاران طرح، اطلاعرسانی پیرامون اهداف، مأموریت و مراحل اجرایی آن انجام شد. بهدنبال اعلام موجودیت طرح در محل، جهت برقراری تعاملات اداری و عملیاتی با سازمانها و دستگاههای ذیربط، گفتوگو و هماهنگیهای لازم به عمل آمد.
در مرحله نخست، مقدمات لازم جهت راهاندازی دفتر محلی با هدف تسهیل، تسریع و سازماندهی ارتباطات در سازمانها و محلات فراهم شد.
گام دوم از مرحله نخست، با هدف کسب شناخت و آگاهی از موقعیت منطقه و نیز شناسایی ویژگیهای محلی در قالب
*مطالعه و بررسی اجمالی ویژگیهای جمعیتی و نیروی انسانی سکونتگاهها
*مطالعه و بررسی اجمالی ویژگیهای اقتصاد محلی
*مطالعه و بررسی اجمالی موقعیت اجتماعی و فرهنگی سکونتگاهها
*شناسایی آموزشهای مهارتی موجود در سطح جامعه مورد نظر
*تحلیل وضعیت سکونتگاهها از نظر کالبدی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی از طریق انجام مطالعات میدانی
* در سطح محلات (رهبران محلی، شهرداران محلات، افراد کلیدی، معتمدین، مولویها و فعالان محلی)
و
* مسئولان استان (استانداری، فرمانداری، شهرداری، بهزیستی، مراکز کاریابی، کمیته امداد، سازمانها و ارگانهایی همچون اداره بازرگانی، اداره تعاون، جهاد کشاورزی، میراث فرهنگی و جهانگردی، بهداشت، کار و امور اجتماعی) انجام پذیرفت.
مدل مداخله: ورود به محلات هدف
چگونگی معرفی طرح و جلب حمایتهای محلی (نهادهای دولتی، عناصر محلی و …) در شهر زاهدان بهدلیل شرایط خاص و جغرافیای سیاسی آن، از نکات کلیدی است که میتواند موفقیت و شکست یک طرح را رقم زند. مشاور با علم به حساسیتهای موجود در محل، استراتژی ورود خود را در سه سطح طراحی کرد:
سطح اول: محیط پیرامونی؛ تشکیل جلسه معارفه طرح در فرمانداری با حضور مدیران و نمایندگان نهادها و سازمانهای دولتی و نهادهای عمومی از جمله کمیته امداد به منظور جلب اعتماد و حمایت آنها در مراحل اجرای طرح، گام اول مجری در مرحله ورود بود.
سطح دوم: مؤیدها، مروجها و مشوقها؛ با توجه به حساسیتهای قومی و مذهبی در محلات هشتگانه مورد هدف طرح، مؤسسه نواندیش گام دوم استراتژی ورود خود را برپایه معرفی طرح به معتمدین و مؤیدین محلی طراحی کرد. طبق بررسیهای صورتگرفته مولویها در مناطق سنینشین (جمعیت غالب سکونتگاههای هدف، سنی هستند) اثرگذارترین و پرنفوذترین افراد بر ساکنان محلات میباشند، همچنین مدرسین مکتبخانه که بیشترین ارتباط را با زنان در سکونتگاههای غیررسمی دارند و در برخی موارد تنها کانال ارتباطی با بخشی از جمعیت زنان محسوب میشوند نیز چنین جایگاهی در بین زنان دارند، بر این اساس این دو گروه در مرحله دوم، در جریان طرح قرار گرفتند و حمایت و همکاری خود با طرح را نوید دادند.
سطح سوم: بازوهای اجرایی؛ در مرحله بعد اجتماعات محلی با حضور مولویها و نیز بازوهای اجرایی، عناصر کلیدی محلی و فعالان محلی شامل شهرداران محله، رابطین بهداشت، سمنها (سازمانهای مردمنهاد) و… تشکیل شد و طرح و نحوه ارتباط با جامعه محلی شرح داده شد.
همچنین طرح با تأکید بر اقشار آسیبپذیرترِ سکونتگاههای غیررسمی شامل زنان، جوانان، معلولان، بیسوادان و فاقدین کارت هویت، اصل دربرگیرندگی را رعایت کرد.
مدل مداخله طرح توسعه مهارتهای پایه در سکونتگاههای غیررسمی شهر زاهدان
نمودار «چهارراه ورودی به محلات» نشانگر حضور چهار طیف اصلی فعالان محلی همکار طرح است که در شناسایی داوطلبان شرکت در دورههای آموزشی طرح، از طریق پر کردن فرمها مشارکت داشتند.
درک و دریافتهای کلیدی از استان، زاهدان و محلات در مطالعات انجام شده در طرح نشانههای زیر را در بر دارد:
*استان
خط ترانزیت مواد مخدر: همسایگی با دو کشور پاکستان و افغانستان و نیز مرزهای طولانی با این کشورها، باعث امتداد خط ترانزیت مواد مخدر در استان شده و نیز استان را به یکی از معابر اصلی ترانزیت مواد مخدر مبدل ساخته است.
استان مرز باز: استان سیستان و بلوچستان با ۱۵۰۰ کیلومتر مرز آبی و خاکی، وسیعترین استان مرزی کشور است. همین امر ماهیت استان را ماهیتی سیاسی- امنیتی کرده است.
صاحب کرانه تجاری: مرزهای طولانی در شرق و جنوب استان، آن را صاحب کرانه تجاری کرده، بر پایه همین دسترسی مرزی، استان سیستان و بلوچستان در مراحل اولیه توسعه قرار داشته و اقتصاد آن بر پایه تجارت شکل گرفته است.
میل بارز خدماتی: فقر مهارتی نیروی کار استان و نیز ساختار اقتصادی استان (تجارت رسمی و غیررسمی) موجب شده است که میل بارز نیروی کار در فعالیتهای خدماتی و آن هم خدمات ساده و فاقد مهارت باشد. آمارها نشان میدهد کارگر ساده بالاترین نسبت نیروی کار را در این استان به خود اختصاص میدهد.
تولیدکننده پول: انباشت سرمایه به دلیل تجارت مرزی، ترانزیت مواد مخدر و رونق بازار غیررسمی نسبت به سایر استانهای توسعه نیافته بالاتر است، اما این انباشت سرمایه یا به سمت سایر شهرها از جمله تهران سرازیر میشود یا در فعالیتهای غیرتولیدی سرمایهگذاری میگردد.
دارای شکاف قومیتی ـ مذهبی: بیشتر جمعیت استان اهل تسنن هستند، ۱۲۰۰ قبیله، طایفه و تیره در استان وجود دارد، برای نمونه از طایفه ریگی که یکی از بزرگترین طوایف بلوچ است، ۴۳ تیره منشعب میشود. تعدد اقوام و مذاهب در استان پدیدهای دووجهی است؛ هم دارای وجه مثبت است و هم منفی. وجه مثبت این پدیده را میتوان در میل به همکاری درون قومی و انسجام درون قومی مشاهده کرد، اما در وجه منفی چالشها و تضادهای موجود در سطح جامعه است. در سالهای اخیر سیاستها و اقدامات دولت منجر به تشدید شکافهای قومی ـ مذهبی در استان شده است.
سازماندهی دولتی: ماهیت سیاسی ـ امنیتی استان منجر به سازماندهی دولتی شده است. آن بخش از جمعیت که در فعالیتهای دولتی مشغول به کار هستند دارای سواد و تخصص بوده و معمولاً از سایر استانها به این منطقه آمدهاند.
مرد محور: مقایسه نرخ مشارکت زنان و مردان در فعالیتهای اقتصادی نمایانگر مرد محوربودن در بازار استان است، نرخ مشارکت مردان در فعالیتهای اقتصادی ۶۰ درصد و نرخ مشارکت زنان ۱۰ درصد است.
شکاف دانش ـ اشتغال: بیشترین نسبت باسوادان استان در مقاطع ابتدایی و راهنمایی جای میگیرند و نسبت نیروی کار متخصص در استان بسیار پایین است (۷ درصد دارای تحصیلات عالی هستند).
شاخص توسعه انسانی: به اعتبار شاخص توسعه انسانی میتوان بیان داشت که استان سیستان و بلوچستان بیرون از مدار توسعه قرار دارد. شاخص توسعه انسانی مشتمل بر ۳ شاخص امید به زندگی، شاخص آموزش و شاخص درآمدی است که استان سیستان و بلوچستان پایینترین حد شاخصهای مذکور را در بین ۳۰ استان کشور داراست.
*شهر
جمعیت مرکب: مهاجران قطبهای اقتصادی زاهدان را تشکیل میدهند. ۳۰ درصد جمعیت شهر جمعیت حاشیهنشین است.
پایین بودن سطح انتظارات: غالب افراد جامعه به سطح زندگی فعلی خود قانع بوده و هیچ تلاشی برای بهبود کیفی زندگی خود در سطح اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نداشته و میل غالب به حفظ وضعیت موجود است، و این میل به فقر نهادینهشده در ذهن افراد بازمیگردد.
جامعه رخوتدار: جامعه رخوتدار، بیانگیزه، بیمهارت و به دور از امکانات توسعهای به همراه محرومیت ناخواسته، نمودهای فقر همهجانبه در زیست شهر زاهدان است. فقر مادی، فرهنگی، مهارتی همواره همراه مردمانی است که فقر را همزاد خود میدانند و تلاشی برای خروج از آن نمیکنند.
*سکونتگاهها:
برداشتی کلی از وضعیت محلات هدف نشان میدهد که سکونتگاههای غیررسمیِ هدف طرح، در داخل شهر واقع شده و به نوعی چسب شهرند. این سکونتگاهها طی سه دهه اخیر به دنبال بروز جنگهای داخلی کشور افغانستان و مهاجرت افاغنه به زاهدان و خشکسالی شدید سالهای گذشته پدید آمدهاند. در بدو ورود به این محلات، وجود خانههایی غیرمستحکم، بنا شده از خشت، سیمان و آجر خودنمایی میکند. این محلات مملو از گردوغبار برخاسته از خیابانهای خاکی است. در تمامی محلات، تنها تعداد معدودی خیابان آسفالت به چشم میخورد و تمامی خیابانهای فرعی خاکی است. جمعیت ساکن در محلات به رقم ۱۷۸۵۵۳ نفر میرسد که از این تعداد ۵۱ درصد مرد و ۴۹ درصد زن هستند. ساختار سنی محلات با میانگین ۰۳/۱۹درصد، از جوانی جمعیت حکایت میکند. ازدواجهای زودهنگام، فرزندآوری متعدد، خانوادههای گسترده، رواج چندهمسری، وجود تعداد قابلتوجهی زن خود سرپرست و مردان تارک خانواده از ویژگیهای بارز جمعیتی محلات بهشمار میرود. ساکنان از سواد کافی برخوردار نیستند، بهطوریکه سطح سواد زنان عمدتاً پنجم دبستان است و مردان نیز اغلب تا مقطع راهنمایی ادامه تحصیل میدهند. مردم این محلات بیبهره از خطوط برق، آب لولهکشی، گاز، سیستم جمعآوری زباله و فاضلابند. این امر موجب شده است تا تمامی محلات در سطح بسیار پایینی از بهداشت قرار گیرند. فعالیتهای اقتصادی مولد در منطقه جریان ندارد، از اینرو غالب مردان به مشاغل فصلی، روزمزدی، دستفروشی و در نهایت قاچاق روی میآورند. درآمد حاصل از این فعالیتها مستمر و پایدار نیست و به همین دلیل ساکنان همواره با مشکلات معیشتی دست به گریبانند. نرخ بیکاری ۲۰ درصدی، نبود فرصتهای شغلی را به مهمترین معضل ساکنان تبدیل کرده است. در جایجای محلات، دستههای متعددی از جوانان بیکار را میتوان مشاهده کرد که هیچ چشماندازی برای آینده شغلی خود متصور نیستند.
رویکرد طرح توسعه مهارتها، جلب مشارکت گروههای جامعه محلی بهعنوان عوامل کمک کار و مؤثر در پیشبرد و توفیق طرح بوده است، به همین دلیل شناسایی آنان و ایجاد ساز و کارهایی مناسب برای تعامل و همکاریهای هرچه بیشتر آنها در فرایند طرح، به عنوان امری ضروری پیگیری شد، از اینرو علاوهبر آموزشگیرندگان که مخاطبان اصلی طرح به شمار میآیند، سایر گروههای محلی نیز شناسایی و با آنان در قالب نشستهای مشترک فردی و گروهی، تعامل صورت گرفت و از دیدگاهها، نقطه نظرها و همکاری آنها در روند اجرای طرح از طریق تشکیل هشت نشست محلی در هشت محله و تشکیل گروههای نمونه (فوکوس گروپ) بهره گرفته شد.
در راستای نیل به هدف نهایی طرح، مبنی بر «دستیابی گروههای مهارتآموخته سکونتگاههای غیررسمی به فرصتهای اشتغالزا و کسبوکارهای درآمدآفرین»، شناخت آگاهانه تقاضای بازار و مهارتهای مورد نیاز محلات، بهعنوان یکی از ضروریترین اقدامات، در مرحله اول در نظر گرفته شد، از اینرو جهت دستیابی به فهرستی از مهارتهای مورد نیاز ساکنان، شناسایی خلأهای مهارتی در بازار کسب و کار و نیز فرصتهای موجود در بازار محلی، استانی و ملی مورد توجه قرار گرفت و از طریق:
*بررسی و اولویتبندی نیازهای اساسی خانوارهای سکونتگاههای غیررسمی برای بهبود سطح زندگی و رفاه اجتماعی
*بررسی و معرفی فرصتهای محیطی با رویکرد اشتغال و کسب و کارهای کوچک و درآمدزا در بازار محلی
*بررسی تقاضای بازار کار و اطلاعات موجود در مراکز کاریابی و تحلیل مشخصههای آن از نظر ظرفیت منابع انسانی، منابع مالی و موقعیت اجتماعی
*بررسی مطالعات انجام شده در مورد وضعیت اشتغال فارغالتحصیلان آموزش فنی وحرفهای محلی
*ایجاد آمادگی اولیه پذیرش ذینفعان طرح (آموزشگیرندگان) در مراکز آموزش فنی و حرفهای از طریق مذاکره با مدیران مربوطه
*بررسی مهارتهای مشاغل و کسبوکارهای مورد نیاز بازار کار
فرصتهای پیش رو، شناسایی و برآن اساس مسیر مهارت آموزی گروههای ذینفع و سایر گروههای محلی تعیین شد. در پی شناخت تقاضای بازار و مهارتهای موردنیاز و همچنین شناسایی آموزش گیرندگان و نهادها و برنامههای آموزشی، پودمانهای جدید مهارت آموزی مورد نیاز بازار محلی و استانی، طراحی و معرفی شدند. همچنین با اتکا به آمادهسازیهای پیشینی، برنامه اولیه آموزشگیرندگان، تنظیم شد. این آموزشها، شامل آموزش مهارتهای اجتماعی در قالب ۵ کارگاه در درون محلات بود و کارگاههای مدیریت خانواده، مهارتهای ارتباطی، کارگروهی، بهبود وضعیت محیطزیست، کاریابی و ارائه شرح وضعیت شغلی برای ذینفعان اصلی طرح پیش از دورههای فنی و حرفهای و خارج از تعهدات مشاور برای آموزش ذینفعان اصلی طرح برگزار شد.
مرحله دوم: پیادهسازی و اجرا
با عبور از مرحله شناخت وضع موجود و آمادهسازی طرح، مرحله پیادهسازی و اجرا در دستور کار قرار گرفت. در این مرحله، تمامی عوامل و عناصر مؤثر در فرایند پیشبرد طرح، آمادگیهای لازم برای ایفای نقش خود را به وسیله؛
*تفاهم نهایی با مراکز آموزش فنی ـ حرفهای (دولتی و خصوصی)
*تنظیم برنامه زمانی و ثبتنام از آموزشگیرندگان
*اجرای آموزش
*صدور گواهینامه
*طراحی و اجرای سیستم پایش و ارزیابی عملکرد برنامه
کسب کردند. سیستم ارزیابی برنامه مبتنی بر مأموریت اولیه اهداف اصلی، طراحی شد. بدینترتیب ارزیابی در سه مقطع زمانی و در پنج مرحله توسط گروههای مختلف به شرح زیر انجام گرفت:
– ارزیابی قبل از آموزش:
با هدف تعیین نسبی سطح مهارت گروه هدف قبل از ارائه برنامههای آموزشی
– ارزیابی پس از آموزش:
با هدف تعیین سطح و نسبت افزایش مهارت آموزشگیرندگان پس از اجرای برنامه آموزشی
– تحلیل مقایسهای ارزیابی پیش و پس از آموزش:
با هدف شناخت اثربخشی برنامه مهارت آموزی
– ارزیابی اثرات رفتاری برنامه:
با هدف سنجش اثرات غیرمستقیم برنامه آموزشی
با اینکه وظیفه مشاور در طرح، اجرای دورههای فنی و حرفهای و مطابق ۶۰ ساعت آموزش برای هر نفر بود، بر اساس نتایج حاصل از مطالعات ارزیابی سریع، چنین به نظر رسید که پیش از آموزشهای فنی، مهارتآموزان نیاز به آموزش مهارتهای اجتماعی بهعنوان آموزش مکمل فنی و حرفهای دارند. افزایش انگیزه حضور و مشارکت در طرح و کاهش جو بیاعتمادی در جامعه محلی، مهمترین هدف برگزاری این دورهها بود. در نتیجه ۵ موضوع مورد نیاز آنان که عمدتاً از نتایج پژوهشهای محلی حاصل شد در دستور کار قرار گرفت و قرار شد هر مهارتآموز حداقل در ۲ کارگاه آموزشی شرکت کند.
در این مرحله۶۲۰ نفر در ۶ دوره شامل آموزش مهارتهای ارتباطی، کارگروهی، مدیریت خانواده، کاریابی و محیطزیست شرکت کردند که جمعاً ۶۲۰۰ نفر ساعت را پوشش داده است.
در مرحله آموزشهای فنی و حرفهای ۷۴۹نفر شامل ۵۰۶ زن و ۲۴۳ مرد در ۲۰ رشته شرکت گزیدهاند. به عبارتی بهجای ۵۴ هزار نفر ساعت تعهد آموزشی مشاور حدود ۱۴۲ هزار نفر ساعت آموزش و با احتساب آموزشهای مهارتهای اجتماعی جمعاً ۱۴۸۲۰۰ نفر ساعت آموزش اجرا کرده است. نکته قابل توجه آن است که ۷۸ درصد آموزشها در آموزشگاههای خصوصی فنی ـ حرفهای، ۱۶درصد در نهادهای رسمی (شهرداری، صنایعدستی، انجمن سینمای جوان و کشتارگاه) و تنها ۶ درصد در آموزشگاههای دولتی فنی و حرفهای انجام شده است. نکته دیگر آنکه علاوه بر رشتههای رایج فنی و حرفهای، مشاور براساس شناخت پتانسیل و تقاضای بازار محلی نسبت به طراحی و اجرای ۶ رشته جدید با همکاری نهادهای رسمی و بخش خصوصی اقدام کرد. رشتهها عبارتنداز: باغبانی شهری و درختکاری، آسفالتریزی و جدولچینی، بازیافت، ذبح و بستهبندی، گیاهان دارویی و البسه محلی.
عملکرد آموزشهای اجرا شده از زوایای زیر مورد ارزیابی و در گزارش حاضر تحلیل شده است:
*تعداد مهارتآموزان به تفکیک جنسیت
*وضعیت سواد
*رشتههای انتخابی
*گروههای سنی
*محلات هدف
*نهادهای آموزشی دولتی، خصوصی
فرایند ارزیابی کیفی و پایش دورهها از ابتدای آموزش نیز آغاز شد بهطوریکه در ابتدا و انتهای هر دوره براساس طراحی از پیش انجامشده، مهارتآموزان و مربیان هر رشته تصویر اولیه خود را از سطح دانش، مهارت و انتظارهای دوره ترسیم کردند. در انتها نیز همین ابعاد مورد ارزیابی آنان قرار گرفت. مشاور نیز ضمن تحلیل ارزیابیهای اول و پایان دوره به تفکیک مهارتآموز و مربی نسبت به تحلیل مقایسهای دو مرحله اقدام کرد. تحلیلها نشاندهنده آن است که مهارتآموزان در هر رشته به تواناییها و قابلیتهایی دست یافتهاند که امکان حضور آنان را در بازار کار فراهم میکند.
مرحله سوم: مستندسازی
بهمنظور ثبت و ضبط فرایند اجرای طرح و امکان قابلیت تعمیم آن برای سایر مناطق و همچنین تجربهاندوزی برای طرحهای مشابه در سطح ملی، مرحله سوم به مستندسازی تجارب طرح اختصاص یافت. این مرحله با هدف انتقال تجربه طرح و تعمیم آن از طریق:
*مستندکردن کلیه مراحل انجام کار، فرایندها، روشهای عملیاتی و نظامهای اجرایی
*تهیه و تدوین مطالعه موردی (کس ستادی) با هدف فراهم شدن فرصت یادگیری در طرحها و برنامههای آموزش توانمندسازی و فقرزدایی
*تهیه فهرست پیشنهاد راهکارهای جدید برای بهبود و تکمیل طرح
*تهیه فهرست پیشنهاد طرحها و برنامههای جدید برای جوامع مشابه
*تهیه خلاصه گزارش مدیریتی طرح
به انجام رسید.
طرح تشکیل گروههای کارآفرینی و آموزش بانکپذیری در سکونتگاههای غیررسمی شهر زاهدان
دومین طرح توانمندسازی سکونتگاههای شهر زاهدان که به همت و کوشش بینظیر هدی صابر انجام شد، طرح تشکیل گروههای کارآفرین وآموزش بانکپذیری بود که هم اکنون مراحل پایانی خود را طی میکند. این طرح با هدف تأسیس و توسعه گروههای محلی خودیار، کارآفرین، اجتماع محور و خودگردان به منظور کسب صلاحیت برای دسترسی به خدمات مالی خرد و ایجاد کسب و کارهای کوچک توسط هدی صابر به مرحله اجرا رسیده است. رویکرد نظری بر پایه مشارکتجویی و توانمندسازی استوار شده و میل نهایی آن ظرفیتآفرینی اقتصادی برای ساکنان کمدرآمد سکونتگاههای غیررسمی زاهدان با مدل اجرایی بانکداری پیوندی و تشکیل گروههای خودیار است. در رویکرد اجرایی مدل تأکید بر پسانداز و ارتقای توانمندیهای اعضای گروه، از اولویت برخوردار است.
مراحل «مطالعه»، «طراحی نقشه راه»، «فراخوان تشکیل گروهها»، «ایجاد گروههای خودیار» و «بانکپذیرشدن گروهها». در این طرح طی و در چارچوب آن گروههای خودیار تشکیل شده و با توانمندسازی و ظرفیتسازی زمینه برای بانکپذیر شدن آنها فراهم شد. هر گروه متشکل از ۱۵-۱۲ نفر از اهالی محلات هدف است که نسبت به هم اعتماد دارند و مراحل بانکپذیر شدن (پسانداز درون گروهی، اعطای وامهای درون گروهی و دریافت وام از بانک) را با هم طی میکنند. در این گروهها از ضمانت زنجیرهای به جای وثیقه استفاده میشود.
مدل نظری: اشتغالپذیری و بانک پذیری بهعنوان رهاوردهای مکمل
همانطورکه در نمودار زیر قابل مشاهده است این دو طرح با هدف اتصال نیروی کار به بازار کار به اجرا درآمده اند. طرح توسعه مهارتهای فنی با ارتقای مهارت نیروی کار به اشتغالپذیری آنان خواهد انجامید و زمینه را برای ورود به بازار کار فراهم میکند. اشتغالپذیری از سه عنصر دانش (Knowledge)، مهارت (سکیل) و توانایی (ابیلیتی) تشکیل شده است و فرد را قادر به یافتن شغل، استخدام و حفظ شغل خویش میسازد. از سوی دیگر طرح تشکیل گروههای کارآفرینی و آموزش بانکپذیری دسترسی این افراد به وجوه مالی خرد را تسهیل میکند و به بیان دیگر آنان را با بازار مالی پیوند میزند. منظور از بانکپذیری (بانکپذیرشدن)، دستیابی افراد به آن سطح از توانمندی اقتصادی است که بهواسطه آن از سوی بانک بهعنوان یک مشتری قابل اعتماد جهت دریافت خدمات بانکی نظیر وام و تسهیلات مالی پذیرفته شوند.
ارتقای سرمایه انسانی در کنار دسترسی به وجوه اعتباری، زمینه را برای استخدام در بنگاههای اقتصادی و یا ایجاد کسب و کار فراهم میسازد که هر دو حالت به کسب درآمد یا درآمدزایی خواهند انجامید. در گامهای اولیه نیازهای معیشتی افراد برطرف خواهد شد و با استمرار این روند، استانداردهای اقتصادی ـ اجتماعی ساکنان این مناطق ارتقا خواهد یافت.
درسهای آموخته:
طرحهای مورد اشاره علاوه بر نتایجی که شرح داده شد، آثار و درسآموزیهای زیادی بهجای گذاشته که برخی از آنها عبارتند از:
*غلبه بر جو بیاعتمادی: عدمپایبندی به تعهدات و وعدهها در طرحهای پیشین و رهاشدن برخی دیگر از طرحها به بروز جو بیاعتمادی در سطح مسئولین شهر زاهدان و ساکنان سکونتگاههای غیررسمی انجامیده بود. برای غلبه بر این معضل، یک راهکار دو سطحی در دستور کار قرار گرفت:
ـ شناسایی و برقراری ارتباط مؤثر با مسئولین و معتمدین جامعه محلی ازجمله مولویها، شهردار محلهها، رابطین بهداشت، مدرسین مکتبخانهها به منظور ترغیب و تشویق مشارکت ساکنان محلات
ـ ارتباط مستمر و بیوقفه تیم مجری با مردم محلات از طریق برپایی اجتماعات و نشستهای محلی
*حضور مداوم در محلات هدف: ذهن دیداری، یکی از ویژگیهای اصلی ساکنان این سکونتگاههاست. حضور حداکثری تیم و دیدارهای مداوم با ذینفعان طرح در همه مراحل شناسایی، ثبتنام، برگزاری دورهها و اعطای مدارک باعث تأمین خاطر و جدیتبخشیدن به ساکنان این محلات است.
*تسهیل برقراری ارتباط با جامعه زنان: استفاده از مکانهایی نظیر مکتبخانه، مراکز بهداشت و در برخی موارد مدارس برای برقراری ارتباط و اطلاعرسانی به زنان محلی. نکته مهم این است که حضور زنان در این مکانها در عرف رایج این نواحی امری پذیرفته شده است.
*استفاده از ظرفیتهای بومی در اجرای طرح بخصوص در مرحله آموزش: درک شیوه گفتار، سهولت در برقراری ارتباط و احترام متقابل ازجمله ویژگیهای مطلوبی است که استفاده حداکثری از ظرفیتهای بومی در اجرای این طرح در پی داشته است.
*بهرهگیری از تمامی کانالها، ظرفیتها و عناصر کلیدی محلی: مشاور علاوه بر شناسایی و ارتباط گیری با ظرفیتهای بهجا مانده از طرحهای پیشین، با شناسایی دقیق عوامل مؤثر محلی، کانالهای ارتباطی متعدد و متنوعی را برای پیشرفت طرح ایجاد کرد.
*برگزاری دورههای مهارت اجتماعی بهعنوان پیشنیاز: مهارتهای اجتماعی از نیازهای آموزشی بود که مجری با حضور در میان ساکنان محلات و مطالعات میدانی به آن دست یافت. ساکنان این محلات برای معرفی تواناییهای کاری خود، برقراری ارتباطات اجتماعی موثر، نحوه مواجهه با کارفرما و مواردی از این دست دچار مشکلات جدی بودند. بر این اساس پیش از شروع دورههای مهارت فنی، با استفاده از ظرفیتهای محلی (مربیان محلی، مکانهای آموزشی در داخل محلات و …) کارگاههایی برگزار شد.
*حذف محدودیت زنان و دختران برای خروج از محلات: تعصبات فرهنگی، ناامنی و نیز عدم توانایی مالی برای پرداخت هزینه رفتوآمد، محدودیتهای زیادی را بر زنان و دختران در این محلات تحمیل میکند. با بررسی شرایط موجود و با جلب اعتماد خانوادهها سرویس رفت و آمد برای زنان و دختران تأمین شد. لازم به ذکر است که مشکل مالی در تأمین هزینه رفتوآمد بهعنوان مشکل مشترک مهارتآموزان زن و مرد باعث شد سرویسهای رفتوآمد برای مردان نیز تأمین شود.