گفتگو با رضا علیجانی پیرامون اندیشه و عمل اجتماعی شهید هدی صابر
-
یادنامه: سابقهی آشنایی شما با شهید هدی صابر به چه زمانی بازمیگردد؟
علیجانی: به نام دوست. هدی در نامه ای به مهندس سحابی و تقی و من با این عنوان نامه اش را اغاز کرده که من نیز به نام رفیق اعلی وبه یاد رفیق هم پیمان ام با همین نام آغاز میکنم. سابقه آشنایی ام با هدی به سال ۷۴برمیگردد. جلسه ای به نام « جلسه جوانان »( البته جوانان آن روز که امروز همه میانسالی را هم پشت سر گذاشته اند) ، تشکیل شده بود .در آن جلسه برای اولین بار هم دیگر را دیدیم وبه اصطلاح خودش « هم یابی » کردیم . آن جلسات برای بحث و گفتگو در باره چه باید کرد و مسائلی از این دست بود.زان پس هدی چند قرار در امجدیه و پارک و … گذاشت و خصوصی تر با هم حرف زدیم و پروسه هم یابی طی شد و او که در مشورت با مهندس سحابی بود. پس از مدتی جمعی ۵ نفره را دعوت به همراهی و هم پیمانی کرد. گویا قبلا نیز جمع بزرگتری تشکیل شده بود از افرا مسن تر و ناهمگون که هر یک خود وزنه ای بودند در عرصه فعالیت خود. جلسات این جمع ماه ها ادامه داشته ولی سرانجام تعطیل شده بود. در هر حال هدی راکه همیشه به دنبال « جمع سازی » بود ، راضی و قانع نکرده بود. حال این « جمع » جدید گویی برای او راضی کنده و گاه شعف آور بود
-
یادنامه: در غالب اخبار، گزارشها و تحلیلهای منتشر شده از شهید هدی صابر با عنوان «روزنامهنگار و فعال ملی ـ مذهبی» نام برده میشود. به نظر میرسد این عناوین به تنهایی نمیتواند گویای وجوه گوناگون این شخصیت فقید باشد. ایشان مدتهای طولانی از زندگی خود را مصروف پژوهشهای تاریخی، قرآنی و حوزهی توسعه کرده و در این عرصهها صاحب نظر و ایده بودند و دستاوردهای قابل توجهی را نیز در سطح عمومی ارائه کردند و معلم جوانان زیادی بودند. از سوی دیگر، ایشان به بهرهمندی از اخلاق پهلوانی و دغدغهی احیای منشهای مهجورمانده شناخته میشوند. در مجموع به عقیدهی شما، شهید هدی صابر ذیل چه عنوانی قابل شناخت است؟ وجه اصلی پروژهی اجتماعی و فکری ایشان چیست؟
علیجانی: هدی فعال سیاسی، پژوهشگر و نویسنده، فعال مدنی و اجتماعی ، قرآن پژوه، پژوهشگر تاریخ (بویژه تاریخ معاصر و تاریخ جنبش دانشجویی) ، پژوهشگر ورزشی و فردی تشکیلاتی (سازمان گر و سازمان گرا ) بود. اما در مجموع او را میتوان تجسم یک «تثلیث مسیحایی» دانست:
تئوری – مبارزه – تشکیلات
هم فکر و سر؛ هم پا و عمل ؛ هم ارتباط و انسجام و کار جمعی.
-
یادنامه: شهید هدی صابر تاکید زیادی بر مسالهی منش داشت. مراد ایشان، مهندس سحابی، نیز به رعایت اخلاق در سیاست شهره بودند. به عقیدهی شما منشاء و علت این تاکید زیاد بر منش اخلاقی از سوی ایشان چه بود؟ همچنین ویژگیهای برجستهی منشی شهید هدی صابر را چه مسائلی میدانید؟
علیجانی: من صابر را فرد «منش »و «جمع بندی» میدانم. این خلاصه دغدغه های اوست. توجه اش به منش برخاسته از علل و دلایلی چند است . از جمله مطالعات و تربیت مذهبی و اخلاقی ، روحیه حساس و عاطفی خود وی ، علاقه اش به بنیانگذاران اولیه مجاهدین و درک و دریافتی که از آنها خاص خودش داشت ، تجربه عملی مبارزه سیاسی به علاوه مطالعات تاریخی که از معبر آن دریافته بود کمبود و نقصان در این حوزه چه لطماتی به مبارزه و دست آوردهایش قبل ، در پروسه و بعد از پیروزی زده و میزند.
هدی فردی به شدت منظم ، سختگیر ( اول از همه به خودش ) ، مودب ، راست گو ، دقیق و پیگیر بر قرار و توافق ، خوش حافظه ، مصر و ایستاده بر دانسته ها و داشته هایش ، با همت و سخت کوش و خستگی ناپذیر ، اراده گرا ،اهل جمع بندی مستمر ، احترام گذار به همه بویژه مسن ترها و به قول خودش معنونین و صاحبان کسوت ، حساس بر رعایت جزئیات ، فرم ها و تشریفات مربوطه در هر کار و عمل ، اهل صله رحم و داد و دهش و … بود.
-
یادنامه: شهید هدی صابر با نسل جوان و به ویژه دانشجویان و اعضای انجمنهای اسلامی همواره برخورد نقادانه داشتند؛ به گونهای که حتی از نقد تند و تیز آنها نیز در پارهای مواقع ابایی نداشتند. در حالی که غالب اندیشمندان ترجیح میدهند به دلایل گوناگون، انتقاد کمتری به جریانهای دانشجویی و نسل جوان وارد کنند و بیشتر رویهی تاییدآمیز در پیش گیرند، به عقیدهی شما، علت برگزیدن رویکرد نقادی دائم از سوی شهید هدی صابر در این زمینه چه بود؟
علیجانی: هدی به علت اهل «تغییر » و « تخصیص» بودنش و نیز «جمع سازی» اش ، همواره دید رو به جلو و امیدوار به نسل جوان ( البته در تلفیق سه نسل مسن – میان سال – جوان ) داشت. آنهارا قابل شکل دهی و تربیت بیشتری میدانست. براین اساس چون به آنها امید داشت و چون اراده گرایانه دنبال جمع سازی و تغیر زمانه بود ؛ بر نسل نو حساس تر بود. خوب توصیف شان میکرد و به دنبال تجویزهایی برای تغییر آنها – جهت تغییر زمانه به صورت جمعی – بود.
هدی برای خود چندان چیزی نمی خواست که بدان خاطر در برخورد با نسل نو ملاحظه خود را داشته باشد و محافظه کار شود. از سویی ایده آل ها و آرمان ها و الگوهایی در پس ذهن داشت و دوست داشت نسل نو را بدان سو سوق دهد. دغدغه «هویت» یک دغدغه دائمی او بود و حساسیتی دو چندان برآن داشت. از این زاویه بود که «هویت فرار» را نوشت .
-
یادنامه: شهید هدی صابر در دههی پایانی حیات خویش، سه محور ویژه را در فعالیتهای خود پی میگرفتند. نخست دغدغهی تجدید منش اخلاقی در نسل جوان که از طریق تاکیدهای گاه و بیگاه و کارهایی نظیر انتشار کتاب «سه همپیمان عشق» و ویژهنامهی تختی نشریهی چشمانداز ایران («جای خالی، جای سبز») در پی آن بودند؛ دوم دغدغهی آموزش نظری برای نسل جوان و مخاطبان که برگزاری کلاسهای تاریخ و قرآن («هشت فراز هزار نیاز» و «باب بگشا») بخشی از آن بود؛ سوم فعالیت نظری و عملی حول محور توسعهی عادلانه که آخرین مصاحبهی ایشان با نشریهی چشمانداز ایران و فعالیتهای حدوداً دوساله در پروژهی زاهدان در ذیل این محور میگنجد. به عقیدهی شما این فعالیتهای شهید هدی صابر چه اندازه در تامین نیازهای نسل جوان و پیشبرد جامعهی ایران موثر بوده است؟
علیجانی: من شهادت میدهم که هدی هیچ زمانی از روز و هفته و ماه اش را به بطالت نمیگذراند. بسیار سخت کوش بود اگر نکته ای را قبول میکرد و یا به موضوعی میرسید تما قد و تمام وقت برایش تلاش میکرد. او از کسانی بود که بود و نبودشان در یک جلسه و جمع کاملا محسوس بود. از تعبیر خودش استفاده کنم واقعا « نفر » بود. در هر کاری که به عهده میگرفت مطمئن بودی که به درستی و خوبی و با دقت و همت فراوان آن را انجام میدهد.وحتما دستاوردی قابل توجه خواهد داشت.
او یکی از بنیان گذاران و موسسان ملی – مذهبی بود. اگر او نبود قطعا ملی- مذهبی همانی نبود که بعد شکل گرفت. هر چند خودش بیشتر تعلق خاطر به خانواده بزر گ و هویتی ملی – مذهبی میداشت. او فردی تشکیلاتی بود (و به همین دلیل به نظر من اورا اعدام نامرئی کردند) و مسئول ستاد انتخاباتی ما در چند انتخابات بود. افراد تشکیلاتی معمولا افراد اثر گذار و جمع کن و خط ده و انگیزهبخش هستند. هدی نیز چنین بود.
او حداکثر تلاشش را کرد و جانش را بر عهدش گذاشت. هنوز زود است در باره تاثیرات او قضاوتی نهایی کنیم. اما او نیز به اندازه خود وبیشتر از بسیاری از هم نسلانش بر دانشجویان و چند نسل تحکیم و عده قابل توجهی از شاگردان و بهره مندان از کلاسش اثر گذاشت که انشا الله میوه هایش به تدریج به بار خواهد آمد. او بر افراد هم افق و هم دغدغه اش بیش از دیگر افراد اثر میگذاشت. او بر خانواده های زندانیان و نیز حتی بر بازجویان و نگهبانان زندان نیزاثر فراوانی گذاشت. بعدها بیشتر در این باره خواهیم شنید.
-
یادنامه: به عنوان کسی که با شهید هدی صابر در نحله یا جریان فکری ملی ـ مذهبی قرار دارید، تصور مینمایید فقدان ایشان برای جامعهی ایران چه خلاءهایی ایجاد خواهد کرد؟
علیجانی: هدی به تنهایی یک لشگر بود. در هر حوزه ای که وارد میشد محصول ( فکری – عملی ) مثبت و قابل اعتنا و ماندگاری به بار میآورد. من فکر میکنم در کوتاه مدت هیچکس نمیتواند جای خالی او را در حوزه پیرامونش پر کند. اما بسیار امیدوارم به تدریج با الهام گیری از مشی و منش و دانش او نیروهای جوان تر بتوانند بار بر زمین مانده اورا بر دوش بکشند و هم در حوزه های فکری و هم تشکیلاتی و هم منش و اخلاق و هم در حوزه اجتماعی و کار مردمی پا بر جا پای او بگذراند. هم نسلانش نیز باید با تمسک به یاد او؛ انرژی و انگیزه ای بیشتر بیابند و در کوتاه مدت نیزتلاش کنند به نیازهایی که او پاسخ میداد ؛ حتی المقدور پاسخ دهند.
-
یادنامه: در این روزها این انتظار مطرح گردیده که شاگردان شهید هدی صابر، پروژهی فکری ایشان به ویژه مباحث «رابطهی صافدلانه، همهگاهی و استراتژیک با خدا» را تداوم بخشند. به نظر میرسد این امید و انتظار بسیار کلی است. در این راستا، توصیهی عملی شما به شاگردان جوان و دیگر مخاطبان شهید هدی صابر برای تداوم یافتن پروژهی فکری ایشان چیست؟
علیجانی: پروژه هدی پروژه تثلیث رهاییبخش بود. او خود یک کادر همه جانبه بود.دوستان و شاگردانش باید هر سه ویا لاقل یکی از این سه بعد را تداوم دهند. ولو در برخی آراء هدی در یکی از این سه بعد نیز همرای و همراه نباشند. اما توجه و احترام به این جامعیت ( ولو همه چند بعدی نباشند) یکی از نیاز های زمانه ماست.
در حوزه نظری و پروژه فکری نیز همین اصل وجود دارد.تداوم راه – حتی علیرغم برخی تفاوت در آرا- توسط طیف متنوع شاگردان او بسیار ضروری است. توجه به هویت و مهمتر از آن نشت و نفوذ اخلاقیات برخاسته از هویت ( که هدی آن را به شدت و تاکید از متن میگرفت ) در رفتار و منش و نیاز به خلوت و تامل در خود و جمع بندی و محاسبه نفس و مشی از ضروریات این راه است. اگر همه گان چون هدی نتوانند در این مسیر راه گشایی کنند ( هر چند باب همیشه به روی همه باز است) و حرف نو بیافرینند، اما میتوانند چون او «باشند». اگر شریعتی در زمانه خود به دنبال الگوهای در دسترس و ملموس برای نسل نوی مخاطب خود بود و مثل کی و مثل چی؟ را با حسن و محبوبه پاسخ میداد.
نسل کمالگوی جدید به نظر هدی، این بار اما بسیار پر الگو شده است . مثل کی؟
مثل عزت
مثل هاله
مثل هدی
مثل سهراب
مثل کیانوش
مثل فرزاد
و…
زندگی تکتکشان را بخوانید تا بدانید چرا این ها را به همان تعبیر قرآنیاش «مثل» میدانم. مثال های زیبا که چه رفیقان خوبی هستند برای او . برای دوست.