عقبتر از زمانه، فراتر از آینده
مسعود پدرام ـ میگفتند اندیشه و عملش از زمانه عقبتر است و همچنان سیاست را با مبارزهای تشکیلاتی تعریف میکند و بر همان اساس عمل میکند، حال آنکه زمانه تغییر کرده است. بله میشود گفت زمانهاش به سر آمده بود، اما از پای نمینشست، مرام و دوستی و بخشش و فداکاری و وفای به عهد هرکدام خسته و زخمی، غریبانه به وادی احتضار میخزیدند. اما او از پای نمینشست و با حسی مادرانه همه را درآغوش نگاه میداشد. کلافه بود. حتا با نزدیکترین یاران هم به آسانی نمیتوانست همعهد و همقسم شود.


امیرخسرو دلیرثانی ـ
علی ملیحی ـ
جواد رحیم پورـ ششمین برگ از دفتر یادمان عنصر فعال هستی، هدی صابر معلم پروژه دار را در زمانهای میگشاییم که عقلانیت و رادیکالیسیم به شدت درکنش سیاسی واژگانی باژگونه مینماید ونوعی همراهی سیاسی بدون پرسش وشرط در سپهر سیاسی ایران جا خوش کرده است. هدی صابر در نامه دفاع از اعتصاب خود به خانواده اش در مورخ ۱۲/۳/۱۳۹۰ مینویسد: «قصد قهرمانی و درگیری ندارم، اعتصاب فقط یک اعتراض است. حالم بسیار خوب است، نگران من نباشید. چپروی نمیکنم.»
مواجهه با هدی صابر، میتواند از جنبههای مختلف صورت گیرد، به شیوهی خودش این وجوه میتوانند منش، روش و بینش باشند. هرچند این وجوه دارای اشتراکاتی هستند ولی در این نوشتار قصد برآن است که هدی از دریچه بینش نگریسته شود. بینش کلی در اندیشههای هدی را میتوان در آموزشهای اصلی او جستجو کرد. آموزشهای «باب بگشا» و «هشت فراز،هزار نیاز». میتوان گفت مجموعه باب بگشا پسزمینه منشی هدی را شکل میدهد و جمعبندی او از هشت فراز تاریخ معاصر به تبیین روشهای عملی و میدانی او کمک کرده است. البته این دستهبندی بیشتر یک تقریب توضیحی است، چنانکه میدانیم عمل هر شخص متأثر از همه داشتهها و اندیشههای اوست.
حسین نورانی نژاد ـ وقتی آقا هدی را به بند ۳۵۰ آوردند جزو کسانی بودم که خیلی زود با هم دمخور شدیم. آخر از قبل در برخى کلاسها و جلساتش در بیرون زندان شرکت کرده بودم و همدیگر را مى شناختیم. نوبت شهردارى اتاق و آشپزى ما با هم بود و مجال براى گفتگو بسیار. موضوع اغلب بحثها هم روشن بود؛ “جنبش سبز” که آقا هدی نگاهى انتقادى به آن داشت. او معتقد بود که جنبش سبز خصلتى تین ایجرى و غیر جدی دارد. آقا هدى را قریب به اتفاق زندانىها دوست داشتند.
جلال یوسفی ـ پذیرش خدا بدون تلاش برای فهم و تبیین رابطه انسان با او، او را به موجودی صرفا ذهنی تبدیل میکند که تاثیرش همواره در هالهای از ابهام و تاریکی است. انسانها به هنگام پذیرش هر مفهوم متافیزکی و یا هر مفهوم غیر محسوس و غیر مادی سعی در توجیه چرایی و تاثیر آن در زندگی خود دارند که خدا نیز از آن مستثنی نیست. البته از دیدگاه ادیان ابراهیمی پذیرش خدا امری فطری و همگانی است که برای شکوفایی و تکامل نیازمند آموزش است. علیرغم چنین گزاره عامی، هنگامی که به تاریخ این ادیان نگاه شود سراسر با یک تکثر روبرو هستیم. در این نوشتار میخواهیم به بیان مولف باب بگشا مرحوم شهید صابر در مورد رابطه انسان با خدا بپردازیم. و در پی آن با تبیین ارائه شده از جانب وی، مناجات حضرت علی(ع) در کوفه را مورد مطالعه قرار دهیم.
الهام شهسوارزاده ـ
ابوطالب آدینه وند ـ در یکی از سلسله درس گفتارهای “باب بگشا” هدی صابر , یکی از حاضران در کلاس پرسید که با توجه به تبیین کهن الگوهایی چون ابراهیم و موسی و نیز ایده ال تایپهای نزدیک دست تاریخی چون محمد مصدق و محمد حنیف نژاد ؛ متوسطها و کوچکها جایی در تبیین او در نقش آفرینی در هستی ندارد و ممکن است مخاطبان او به دلیل دسترس ناپذیر بودن این غولها دچار خود کم بینی شود ؛ پاسخ هدی صابر در آن جلسه این بود که – گر چه در سخنان قبلی هدی صابر اینجانب به عنوان یک مخاطب دچار این تصور نشده بودم و تبیین سوژه گی در تلقی هدی توجه به صنوف و توانهای مختلف ایفای نقش تاریخی بود ….
مجتبی نجفی ـ پرسش اصلی این مقاله این است رادیکالیسم مورد نظر هدی صابر چه ویژگیهایی داشت؟ پرسش فرعی اینکه چه نقد عمدهای بر هدی صابر در رویکرد رادیکالش وارد است؟ فارغ از احترام به مردی که به تعبیر شریعتی تمام اسماعیلیات خود را فدای کشور و مردمش کرد این مقاله هم تبیین رویکردی است که هدی صابر در دهه آخر عمر خود با جدیت بیشتری دنبال کرد و هم تعیین نسبت نگارنده به عنوان یکی از دوستداران ایشان است. برای پاسخ به پرسش اصلی این مقاله باید یادآوری کرد که صابر به خصوص بعد از وقایعی که در سال ۸۲ رخ داد به چند گزاره مهم رسیده بود.
سیدحسین موسوی ـ
احمد فشخورانی ـ
محمد کریمی ـ
شهاب اکوانیان ـ نیمروز گرم خردادی اهواز بود. هواخوری بین دو قسمت کارگاه تاریخ را در حیات خانه آقای لدونی سیگاری میگیراندیم و گپ میزدیم. هواخوری برای صابر اما بدون قدم زدن هواخوری نبود. با همان قامت کوتاه اما ورزیده و چابک، نگاه محزون اما هوشیار و امیدوار، گاه به همراه کسی و گاهی تنها از خانه بیرون میرفت و بعد هم سر ساعت مقرر برمیگشت. نظم و تعهد و تلاش بی وقفه، در کنار رنجی عمیق و همیشگی ویژگیهایی بودند که در همان دیدار اول و دوم در او تشخیص میدادی. رنجی که به همان میزان که وجودی بود، حاصل تجربهی زیستهی انسانی بود به معنای واقعی سیاسی. رنجی که انگار محرک اصلیاش بود. گاه غمگینش میکرد و ساعتی بعد به شورش وامی داشت، و همواره تصویری “نا امروزی” از او به دست میداد با قابلیت جاذبه و دافعه توامان!
ایوب رضایی ـ همیشه اولین دیدارها بیاد ماندنی و خاطره سازند و یا حتی انسان ساز، خرداد ۱۳۷۸ بود اولین بار که هدی صابر را دیدم نوجوانی بودم پر شر و شور که آرمانش پیروی از راه پدر (که همان تفکر ملی مذهبی و عشق به مصدق ) بود، از مدرسه برگشته بودم که پدر صدایم کرد و چند نفر را بهم معرفی کرد که از طرف ایران فردا آمده اند ! برخورد بسیار گرم و صمیمی هدی صابر آنچنان در ذهنم مانده است که گویی همین الان است.
الهه تنکابنی ـ اگر از بسیاری امروز بپرسی که «انقلابیگری» یعنی چه اگر نگویند بیکله گی حداقل خواهند گفت بیپروایی. بیگدار به آب زدن و ناگهانی تصمیم گرفتن چنان با لفظ «انقلابیگری» عجین شده است که گویی هرگاه فاصلهای بین ذهن تا عمل نباشد، آن عمل انقلابی است. منتفعان از انقلاب از هر جناح سعی دارند که جهت «انقلابیگری» ها را به سمت و سوی موافق خود بکشند و مال باختگان انقلاب هم سعی دارند از آن مدرکی برای تبیین اشتباهات انقلاب بسازند. اما در این میان بر سر نفس «انقلابیگری» و تقارب آن با عمل ناگهانی توافقی هست. این تقریب معانی در ذهنهای افراد مختلف جامعه بیسبب نیست و نشان از روندی دارد که در خوانش ما از انقلاب صورت گرفته است.
