بینش، روش و منش

«امید» در سه نیروی مدار تغییر، ”سه هم پیمان عشق“

 به نام خدا، لوتی اول سر گذر هستی. سه هم پیمان عشق قصه پر غصه و پر ملاتی است از سر گذشت ”جوان اولان دوران“ و بینش،منش و روش در سه نیروی تغییر“محمد حنیف نژاد، سعید محسن و اصغر بدیع‌زادگان“ به رنج استادم هدی صابر که خود سر خط مشق منش و عشق و روش بود. صابر که خود خال بالای مرام پهلوانی را زده بود در این کتاب سعی بر آن داشت تا مدل یک زیست انقلابی، و انقلابی به معنای سر خم نکردن و رنگ  رخ نباختن ارزش‌های  والای انسانی به هنگام مشکلات در جلوی غاصبان و مزدوران زمان را به همگان نشان دهد. جدی بودن‌شان، بار پشت‌شان، پیگیر بودن‌شان ، عشق‌شان و در ورای همه امیدو میل به تغییر پیرامون‌شان که متفاوت است عیارشان از دوران‌شان.

هدی صابر،کارآفرینی در زاهدان و ”استراتژی کرم شب‌تابی“

سوار قطار زاهدان شدم بلیط نداشتم و در این ۵-۲۴ زمان سفر در رستوران قطار نشسته بودم، از لحظه‌ای که تصمیم سفر زاهدان گرفته شد، ذهنم درگیر صابر و مرور خاطرات با او شد. قطار مرا از میدان راه آهن به سیستان و بلوچستان می برد اما از همان لحظه ی آغازین حرکت خیالم به زاهدان رسید. درباره پروژه او مطالبی خوانده و شنیده بودم و این خواندن‌ها و شنیده‌ها مرا بر بال خیال می نشاند تا همت و تکاپوی استاد را تخیل و تصور کنم. مسیر بس طولانی امکان مطالعه را در رستوران قطار برایم مهیا می نمود البته پنجره نیز امکان توجه به چشم انداز ایران را.

مرد جامعه مدنی؛ هدی صابر

کنشگری هدی معطوف به تصاحب قدرت سخت‌افزاری و تغییر ترکیب حکومت نبود. او توانمندسازی جامعه مدنی را برگزیده بود. تلاشی که در متن فشار دائم نهادهای امنیتی و قضایی پی گرفته می‌شد. احضارها و بازداشت‌های مکرر، مانع از تداوم آگاهی‌بخشی و تقویت شبکه‌های اجتماعی و همیابی دغدغه‌داران ایران توسط وی نبود. او صبور و بی‌صدا، راه خود را به جدیت تعقیب می‌کرد. رفتنی مستمر و گام زدنی مصمم و پیوسته که با نظمی کمیاب و آموختنی متحقق می‌شد.

ایمان بیاوریم به حساسیت هدی بر ”منش“

رضا علیجانی ـ من امروزه قدر هدی صابر را ”بیشتر“ از گذشه می‌دانم و می‌فهمم! مدتی است که فکر می‌کنم ”رئال پلیتیک“ حاکم بر فضای سیاسی بسیاری از فعالان سیاسی، علیرغم بسیاری دستاوردهای سیاسی و حتی رفتاری مثبت، اما با خود برخی  ویروس‌های خطرناک با آثار بسیار مخرب را هم حمل می‌کند. یکی از منفی‌ترین آثار احتمالی ـ نه اجباری ـ این رویکرد سیاسی بی‌حسی اخلاقی است. در برخی نوشته‌های اخیرم این دغدغه را بر کاغذ آورده‌ام تا اضطراب ذهن و روح‌ام را با اشتراک گذاشتن و نوعی درد‌دل مجازی با هر گوش شنوا و دل آشنایی  که نسیم باد صبا این مکتوبات را به او می رساند، اندکی سبک کنم.

صابر ستاره شد

 علی کلائی منبع: وب سایت ملی ـ مذهبی عصرگاه شوم. تهران نبودم. رفیق روزنامه نگاری از تهران تماس گرفت. می گویند صابر در زندان فوت شده است. راستش بدخلقی کردم. تند شدم و نمی دانم در آن حال ناسزایی هم نثارش کردم یا خیر. شرمنده اش هستم. خودش این را بخواند می فهمد. به رفیق دیگری زنگ می زنم. حاجی مرگ من خبر بگیر. خبر اولش خوشحال کننده است. نوری زاد اشتباه دیده. کمتر از یکساعت بعد زنگ می زند. بغض کرده. خبر تائید می شود. راستش اولین نفر دکتر ملکی در برابر چشمانم ظاهر می شود. از دوستی و محبت استادی چون ملکی و شاگری که خود استاد بود -چون صابر- آگاهم. با عزیزی تماس می‌گیرم که خود را …

صابر ستاره شد ادامه مطلب

وطن مصدق – سحابی! دغدغه همیشگی هدی

مهدی امینی‌زاده منبع: وب سایت ملی ـ مذهبی اینک سه سال از فاجعه می‌گذرد. سه سال از وقتی که اخبار مرگ عزیزان یک به یک بر سرمان آوار شد. نخست مرگ مهندس سحابی مردی که در سیمایش مصدق را می‌ دیدیم؛ با همه ایران دوستی٬ خرد و دوراندیشی‌اش مردی که به واقع او را عزت ایران زمین نامیدند٬ شهادت ناباورانه هاله نماد مهربانی و گذشت و ایثار٬ بانویی که صفا و صمیمیت و راستگویی در او موج می‌زد. و ضربه آخر٬ شهادت هدی چون پتکی بر سرمان فرود آمد٬ شهادت مردی که نماد جدیت و پشتکار و دقت بود. تیزبینی و دقت او گاه همه را شگفت زده می کرد. حافظه بی نظیرش به او کمک می‌کرد که با دقت …

وطن مصدق – سحابی! دغدغه همیشگی هدی ادامه مطلب

هدی صابر؛ گشاینده باب

 امیر طیرانی منبع : روزنامه شرق (۲۱ خرداد ۱۳۹۳) رجال لا تلهیهم تجاره ولا بیع عن ذکر الله واقامه الصلوه وایتاء الزکوه یخافون یوما تتقلب فیه القلوب والابصار (سوره مبارکه نور-۳۷) سه سال از مرگ ناباورانه هدی صابر گذشت. نه‌هنوز مرگ او را باور کرده‌ام و نه این اندازه به جان‌سختی خویش باور داشتم. آشنایی من با هدی به سال ۱۳۵۱ بازمی‌گردد؛ آنگاه که دانش‌آموز دوره اول دبیرستان بودیم و آخرین دیدار هم به سی‌ام فروردین ۹۰ به قبل از برگشتن او به «اوین» بازمی‌گشت. از آن پس؛ دیگر تنها چهره‌اش که به آرامی در تابوت خفته بود، برایم به یادگار مانده است و دیگر هیچ. هدی صابر را از ابتدای دهه۵۰ می‌شناختم. آن‌زمان که هنوز نه از انقلاب خبری …

هدی صابر؛ گشاینده باب ادامه مطلب

رد پاهای هدی

”رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق وجعلنی من لدنک سلطانا نصیرا“ ”نیازمندیم به مردانه مردی، صادقانه عشقی، دست گرمی، به شانه‌ای که اعتماد انگیزد استواریش پس؛ در ویترین قفل و چفت دار به امانت نسپاریم اش در زَرورَق نوستالژیِ دل خوش کُنک نپیچانیم اش در پرنیانِ نرم و دست نایافتنیِ اسطوره نخوابانیم اش غیرمسئولانه و تنزه طلبانه، متعلق به دورانی که ”گذشته“ نخوانیم اش از ”گذشته“ برغم تحول سرمشق می‌توان هر آن عاریه گرفت؛ رسوب اش، عصاره اش غیر از این، خود محروم می‌کنیم از گذشته و میراث اش، از انسان ماقبل و رمز و رازش“۱ هدی صابر به مانند همه  انسانهای تاثیرگذار در جامعه، تاثیر گرفته از مفاهیم، آموزه‌ها و اشخاصی بوده است و به تبع در …

رد پاهای هدی ادامه مطلب

سه نون هدی صابر (سخنرانی امیر طیرانی)

سخنرانی امیر طیرانی در مراسم یادبود هدی صابر بسم الله الرحمان رحیم وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى‏ عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرینَ(۱۴۴ سوره آل عمران) وقتی که دوستان به من گفتند که در این جلسه صحبت کنم عرض کردم چرا من؟ حق این است که  در مورد بحث تاریخ و هشت فراز هزار نیاز هم مثل بحث‌های دیگر همکاران و شاگردان آقا هدی طرح بحث کنند که در این مباحث شریک بودند و حضور داشتند، با این حال دوستان از من خواستند که صحبت کنم در نتیجه بحث من ممکن است زیاد با بحث هشت فراز در ارتباط نباشد. …

سه نون هدی صابر (سخنرانی امیر طیرانی) ادامه مطلب

هدی صابر و جنبش دانشجویی

اگر بخواهیم نوع رابطه‌ی هدی صابر با دانشجویان و دانشگاه و به طور کلی، نسل نو، را در چند عبارت کوتاه توصیف کنیم، با تقریب خوبی می‌توانیم ”برخورد روشنگرانه و نقادانه“ و ”برقراری رابطه‌ی آموزشی“ را دو کلید اصلی در این رابطه در نظر بگیریم. صابر در دورانی با نسل نو و جنبش دانشجویی از میانه‌ی دهه‌ی هفتاد تا اواخر دهه‌ی هشتاد خورشیدی، پیوند خورد که به زعم او آموزش‌های روشنفکران، نسل نو را به سمت و سوی تفرد، بی‌مسئولیتی و عدم تقید فردی و اجتماعی کشانده بود.

باب بگشا: طرحی نو در الهیات اجتماعی اسلام

معرفی و ارزیابی اجمالی مباحث قرآنی شهید هدی صابر (باب بگشا)منبع: یادنامه‌ی دومین سالگرد شهادت  سلسله مباحث قرآنی شهید صابر که با عنوان ”باب بگشا“ ارائه می‌گردید، به دلیل نوآورانه بودن، گره‌گشا بودن در شرایط امروز جامعه‌ی ایران و عمق و روش پژوهشگرانه، شایستگی آن را دارد که در محافل فکری و قرآنی ایران مورد مطالعه و بررسی دقیق‌تر و جدی‌تر قرار گیرد. نوشتار پیش رو مروری است اجمالی بر سیر شکل‌گیری و روند این مباحث که با این امید عرضه می‌گردد که گامی کوچک برای شناساندن بهتر اهمیت و جایگاه این مباحث بردارد.    ۱. زمینه و زمانه بحث برای اینکه بتوان به تحلیل و معرفی بهتری از مباحث ”باب بگشا“ دست یافت، ضروری است که مروری داشته باشیم …

باب بگشا: طرحی نو در الهیات اجتماعی اسلام ادامه مطلب

تاریخ و استعداد درنگ در آن

این نگاره نگاهی گذرا به اهمیت تاریخ و روش مواجهه‌ی با آن از منظر مجموعه نشست‌های ”هشت فراز، هزار نیاز“ ارائه شده توسط هدی صابردارد.نگاه صابر به تاریخ نگاهی کرونولوژیک(گزارش نگارانه)نیست گر چه او با استناد به فکت(fact)به تحلیل و دسته بندی رخدادهای تاریخ معاصر ایران و جهان نظر افکند . مجموعه“هشت فراز‌هزار نیاز“ازدرک یک نیاز شروع شد ، اصل این نیاز نگاهی استراتژیک به مسائل تا ریخی جهت کاربست آن در امروزین روز ما بود،نیاز و دشواره‌های مترتب بر نیاز را میتوان آغاز“تفکر“نامید.

”هشت فراز، هزار نیاز“ و تجهیر کنشگران ایرانی به بینش تاریخی

منبع: یادنامه‌ی دومین سالگرد شهادت مباحث ”هشت فراز، هزار نیاز“ شهید هدی صابر یک دوره‌ی کامل بررسی و تحلیل تاریخ معاصر ایران در قالب هشت فراز مبارزاتی مردم از جنبش تنباکو تا جنبش دوم خرداد (اصلاحات) را در بر می‌گیرد. این مباحث در طی سال‌های ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۷ در حسینیه‌ی ارشاد به صورت سخنرانی و پرسش و پاسخ حاضران ارائه گردید. در آغاز بررسی هر فراز، یکی از چهره‌هایی که در آن فراز حضور داشته یا تحقیقاتی در زمینه‌ی آن فراز انجام داده است، به عنوان سخنران آغازین در مباحث حضور می‌یافت. مرحوم مهندس سحابی نیز در غالب فرازها، بحثی را در آغاز و به عنوان مدخل کار ارائه می‌نمود. در این نوشتار درصدد هستیم که به بحث و بررسی …

”هشت فراز، هزار نیاز“ و تجهیر کنشگران ایرانی به بینش تاریخی ادامه مطلب

انسانم آرزوست…

منبع: یادنامه‌ی دومین سالگرد شهادت دی شیخ با چراغ، همی گشت گرد شهر کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست گفتند یافت می‌نشود جسته‌ایم ما گفت آنکه یافت می‌نشود آنم آرزوست در عصر ما کمتر کسانی مثل هدی ظهور می‌کنند. کسانی که دغدغه دارند، یعنی به روزمرگی زندگی اکتفا نمی‌کنند و می‌خواهند سر بلند کنند و به افق‌های دوردست بنگرند. افق‌هایی که می‌توانند در آن راهی برای خروج از وضع موجود پیدا کنند. البته شاید در اطراف خود افراد زیادی را ببینیم که دلشان می‌خواهد برای تغییر وضع موجود کاری کنند. ولی به راستی چند درصد از آنها عزم جدی برای این تغییر دارند؟ اگر این درصد زیاد بود که تا به حال باید شاهد تغییرات جدی در عرصه …

انسانم آرزوست… ادامه مطلب

صابر؛ بازخوانی «منش»

مرتضی کاظمیان منبع: وب‌سایت جرس ـ ۲۱ خرداد ۱۳۹۲   کلیدواژه‌ی «مرد» بود: «منش». و هدی صابر با منش گره خورده بود. چنان‌که خود تدقیق می‌کرد، «منش، مراتبی چند بالاتر از سجایاست. حاوی مجموعه خصایلی که در صاحبش، «ملکه» شده و «عاریتی» نیست. چسبی است پیونددهنده میانِ خود مهار شده با خارج از خود. منش در مقابل شرایط و نیز در واکنش به این رفتار و آن کردار، فرو نمی ریزد و بالذات و خودبنیاد است.» «بابی ساندز جنبش سبز» البته «روش» و «بینش» خاص خود را داشت، روش و بینشی که از مصدق و بازرگان و طالقانی و حنیف‌نژاد و شریعتی، بهره‌ها برده بود، چنان‌که بعدتر از سحابی و پیمان و میثمی؛ و او می‌کوشید روش و بینش «به …

صابر؛ بازخوانی «منش» ادامه مطلب

پهلوان اول میدان تغییر

مهدی امینی‌زاده منبع: وب‌سایت ملی  مذهبی ـ ۲۱ خردادماه ۱۳۹۲   هدی صابر را نخستین بار در سخنرانی انتخاباتی مهندس سحابی دربهار سال ۱۳۷۶ در انجمن صنفی مطبوعات و آخرین بار بهار ۱۳۹۰ زمان مرخصی از اوین در دفتر کارش٬ دیدم. هدی در برخورد اول قدری خشک و رسمی به نظر می‌آمد و به همین دلیل بسیاری به او نزدیک نمی‌شدند اما در کنار این جدیت فرد مسئول و با احساس و گاه شوخ طبعی بود که بدون تردید اگر کسی به او نزدیک می‌شد تاثیر عمیقی می‌پذیرفت. هدی فردی بسیار دقیق٬ با انظباط٬ با حافظه‌ای به غایت قوی و دارای آرمانهایی بلند بود. به ادبیات٬ شعر٬ موسیقی و ورزش علاقه زیادی داشت صدای خوبی داشت و گاهی هم آواز می‌‌خواند. …

پهلوان اول میدان تغییر ادامه مطلب

رفیق اول و آخر هدی

به مناسبت دومین سالمرگ تقی رحمانی  منبع: وب‌سایت ملی مذهبی ـ ۲۱ خرداد ۱۳۹۲  سخن از انسانی است که در آینده تابناک می زیست. گذشته پر افتخار را تابلو و مشعل راه می کرد. اکنون وشرایط حال را نامناسب و فرسوده می دانست که باید از آن عبور کرد/او در فهم متن  خدا محور بود. خدایی را پذیرفته بود که مهربان بود و سر تغییر داشت و دوست داشت که انسان‌ها هر روز در کاری باشند. در مثلث اسطوره‌ای او، تختی جهان پهلوان الگوی جوانمردی بود. مهندس سحابی ،سمبل عزت ایران و مصدق سمبل غیرت ایرانی که با بیگانه سر سازش نداشت.اما همه سه تن در سپهر تابناک محمد آقا حنیف نژاد معنا و مفهوم پیدا می کرد .او اول و …

رفیق اول و آخر هدی ادامه مطلب

صابر و انتظار از شاگردانش

امروز سال روزتولد هدی صابر است. همان که با دیدن فقر بر چهره زخم خورده ایران ار درون منقلب می شد. همان که ظلم بر زنان این سرزمین را ظلم بر ناموس خود می پنداشت. غیرت او اجازه نمی داد در ایران مصیبت زده لحظه‌ای آرام باشد. هدی صابر هم از بحران‌ها ناله می کرد و هم از امید سرشار بود. فرق او با قائلان به بن بست در ایران امیدش برای تغییر بود. صابر به جد اعتقاد داشت که از دل بحران‌ها می توان به تحول رسید.

صابر انسان گمشده

 پروین کهزادی   منبع: وب‌سایت ملی ـ مذهبی، ۲۶ خرداد ۱۳۹۱ رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا دعای فوق همان دعای قرآنی است که آقای هدا صابر روزی که تصمیم به اعتصاب غذای اعتراضی خود گرفت در انتهای نامه خود ذکر نمود و بحق مصداق آن گردید. یک سال از آن کوچ پر ابهت و باشکوه گذشت. در این یک سال اتفاقات فراوانی افتاد. یاران هم پیمان صابر یا مجبور به کوچی اجباری شدند یا باز هم به زندان افتادند و یا در چاردیواری خانه‌ها خون دل خوردند. همگی چه آنها که رفتند و چه آنهایی که ماندند به اتفاق در خشم و بغض و حسرت آنچه بر ایران میرود جگر …

صابر انسان گمشده ادامه مطلب

پهلوان کارشناس ملی هم بود

تقی رحمانی منبع: وب‌سایت ملی ـ مذهبی، ۲۱ خرداد ۱۳۹۱ خبر دهم خرداد ماه، پهلوان ما را داغدار کرده است. “مراد”ش رفته است. اما پهلوان استوار نشان می‌دهد. آخر در زندان جور و ستم باید صلابت نشان داد و اقتدار. بر پا داشتن مراسمی در خور، برای “عزت ایران” که دیگر نیست، آن هم در زندان ظلم که حاکمان آن حتی یک مراسم رسمی را در لواسان برنتافتند. حالا نوبت پهلوان است که شاگردانه حرمت استاد به جای آورد و رخصت بطلبد همان گونه که در برابر مرادش چنین می‌کرد. غوغایی در درون او برپاست. اما شاگرد “عزت” مردی است که در یک روز ایران را می‌پیمود. صبح تبریز، ظهر تهران، شب زاهدان و باز فردا تهران. تهران را با …

پهلوان کارشناس ملی هم بود ادامه مطلب

اسکرول به بالا