بینش، روش و منش

تعادل در دنیای متلاطم

باوند صادقی – هدی صابر، به گواهی آثار بر جای مانده از ایشان، طیف قابل توجهی از خدمات اجتماعی را در طول حیات نسبتا کوتاهش در کارنامه داشته است. در سال‌های اخر حیات خود تا آنجا که از آثار و نتایج فعالیت‌هایش بر می‌آید؛ مددکاری اجتماعی، پژوهش در حوزه اقتصاد و توسعه ، همراهی و همکاری با تشکل‌های دانشجویی و فعالان آن، آموزش بحث‌های تاریخ معاصر ایران، تالیفات تاریخ ورزش و پهلوانی تا عصر مدرن ایران و مجموعه‌ای از خدمات دیگر همه بخش‌های گوناگونی از کار‌های ارزشمند هدی صابر بود. اگر چه تعدادی از این تلاش‌ها از جمله مجموعه‌ای از سخنرانی ها و تالیفات در دوران زندگی او، انعکاس بیشتری یافت و مواردی دیگر نظیر پروژه‌های توانمندسازی اجتماعی تا زمان درگذشتش، نسبتا ناشناخته ماند اما استمرار مجموعه این فعالیت‌ها و گستردگی آنها نشان‌دهنده این است که هدی صابر نمونه موفقی از همکاری با افراد گوناگون با دیدگاه‌ها و نظرات مختلف را از خویش نشان داد.

از جامعۀ جنبشی به جامعۀ متشکل

کمال رضوی – طی سال‌های اخیر جامعۀ ایران آبستن اعتراضات، شورش‌ها و تحرکات اجتماعی-سیاسی چندگانه و دنباله‌داری بوده است. از اعتراضات دی ۱۳۹۶ تا برآشوبیدن[۱] فراگیرتر آبان ۱۳۹۸ و سپس اعتراضات آبی-زیست‌محیطی در سال ۱۴۰۰ در خوزستان و اصفهان و اخیراً تجمعات معلمان و بازنشستگان و اعتراضات مردم آبادان پس از فروریختن ساختمان متروپل نمودهای بارز این خط سیر اعتراضی در جامعه بوده‌اند که محتمل است با شوک‌درمانی و فشارهای ممتد اقتصادی در سال پیش رو به اشکال و صورت‌های دیگر بروز یابد. بحث و بررسی در مورد رویکرد و استراتژی نیروهای فکری-سیاسی در قبال اعتراضات و شورش‌های اجتماعی نیاز به تتبع و تامل مستقل دارد، اما در این نوشتۀ کوتاه هدف این است که با اتکای به مباحث تاریخ معاصر هدی صابر با عنوان «هشت فراز، هزار نیاز» به اجمال رویه و راهبردی برای مواجهه و نقادی این اعتراضات اجتماعی فراهم آورده شود.

راهبرد صلح‌طلبی؛ پرهیز از مبارزۀ مبتنی بر نفرت

رضا نامداری – در این نوشتار به سنت دیرین جوان اولان مبارز دهه‌های چهل و پنجاه در ایران که بر «یک مثقال عمل، یک خروار جمع‌بندی» تاکید داشتند و با بهره گرفتن از درس‌گفتارهای شادروان هدی صابر در حسینیه ارشاد، با عنوان «من رفیقم، رهگشایم، باب بگشا، نزد من آ…» تلاش خواهم کرد تا به تبیین نتایج انتخابات کنگره ایرانیان کانادا به عنوان بزرگترین سازمان مردم‌نهاد ایرانیان آمریکای شمالی بپردازم. هدی صابر در نامه‌ای که در تاریخ ۳۱ فروردین ماه ۱۳۸۶ به علی افشاری و در انتقاد از حضور او در صدای آمریکا (VOA) نوشته است، از دیدگاه خود نسبت به مسیر، روش و سازوکارهای بهبود وضع موجود می‌نویسد. صابر می‌نویسد: «مبارزه مبتنی بر نفرت، انسان را از مدار تعادل خارج میکند و در کشاکش آن، آرمان‌ها گم می‌شوند.» هدی صابر در این نامه با بررسی تاریخی جریان راست جهانی، از علی افشاری می‌خواهد در کنار راست جهانی که ارمغان صلح و آزادی در کارنامه ندارد، قرار نگیرد و به ایران که متعلق به همه ایرانیان است، بازگردد و با دیگرانی که تنها تکلم ایرانی دارند و با بیان و تحلیل، فرش قرمز برای ورود آمریکا به ایران پهن می‌کنند، ننشیند. 

هدی صابر و مسئولیت‌پذیری فزاینده

روئین عطوفت – شهید هدی صابر فرد خاصی بود. خصوصیاتی داشت که شاید دیگران فاقد آن بودند البته این به معنای رجحان و برتری نبود. من به برخی خاطرات و نکاتی که به نظرم واجد اهمیت هستند، اشاره می‌کنم. شهید صابر بزرگوار بود و بزرگواری او موجب می‌شد که با برخی افراد برای انجام کارها، مشورت کند. ایشان هم نسبت به من لطف داشت و ما گاهی با هم صحبت می‌کردیم. یک روز آمده بود سمت انقلاب و به من گفت اگر فرصت داری با هم قدمی بزنیم. مطمئن بودم که پیش از آنکه نزد من بیاید، حتماً جای دیگری بوده و به انجام کار دیگری اشتغال داشته است. اینگونه نبود که مشغله نداشته باشد بلکه برنامه‌ریزی می‌کرد. در زندگی‌اش زمانِ خالی به آن معنا وجود نداشت.

بررسی مدل روشنفکری سحابی ـ صابر و آورده‌های آن برای ایران امروز

احسان شریعتی – در هدی صابر نوعی انسجام در ابعاد مختلف و نوعی وحدت چندساحتی را می‌یابیم که نزد بسیاری از روشنفکران وجود ندارد؛ یا به کار فرهنگی صرف اعم از محفلی و آکادمیستی گرایش می‌یابند و یا به سیاسی‌کاری و ژورنالیستی کشیده می‌شوند و خلاصه کمتر در ابعاد اجتماعی و در نسبت با جنبش‌ها و «سمن»های مردم‌نهاد گوناگون حضور دارند. می‌توان این‌گونه اذعان کرد که نمونه‌هایی چون هدی صابر استثناهای دوره‌ای هستند که قاعده آن نسبت به پیش تغییر کرده است. در دهۀ ۵۰ می‌بینیم که چگونه کادرهای چندجانبه مبارز معتقد و مجاهد چریک حضور دارند و نقش‌آفرینی می‌کنند؛ اما اکنون در دورانی هستیم که به‌ویژه در دهه‌های متأخر، قاعده تعهدزدایی، ایدئولوژی‌زدایی و وادادگی مبارزاتی است

هدی صابر: الگویی خاص از روشنفکر تام

سارا شریعتی – در نمونۀ صابر، علاوه بر افزودن سرمایۀ پهلوانی و مبارزاتی بر الگوی روشنفکری تام، ما با این خواستِ خودسازی و ارادۀ ساختِ انسانی هم‌طراز دعاوی خویش روبه‌رو هستیم. انسانی که می‌خواهد فراسوی قالب‌های موجود، الگوی جدیدی خلق کند، سقف ادعا را باز بلندتر کند، استانداردها را ارتقا بخشد و در زمینۀ تاریخی یک نوعِ آرمانی بسازد. در این جاست که از قالب‌های روشنفکری، پهلوانی و مبارزاتی نیز فراتر می‌رود و این احتمالاً همان مازادی است که شما از آن سخن می‌گویید.

ردپای منش

فیروزه صابر – هدی، در گذر از نوجوانی به جوانی، در بالنده سرودش، ممیزه‌هایی یافت که عشق بود و جهش، آموزش بود و جوشش و روش بود و منش. این همه را در حنیف‌نژاد یافت، در مصدق و در دوره ایفای وظیفه ملی که توانست به خواب دوران پایان دهد، نیز همین را یافت و به تصویرش کشید. هرچه را نقش منش بود، از زیست طالقانی و شریعتی و سحابی‌ها جورید و بیرون کشید. در معلمی که به او دل داد، در مربی زمین فوتبال، در دستان پاک پدر، در مهر بی‌غش مادر و در دوستان جوانمرد، چه همکلاسی، چه هم‌بازی فوتبال، چه همکار، چه همفکر سیاسی و فرهنگی و اجتماعی، چه آشنا و خویشاوند، عطر منش می‌بویید.

پهلوان مُرد، از بس که جان ندارد!

یاشار دارالشفاء- صابر حتما که عارف بود اما نه از آنان که در کُنج عافیتی در پی معبود بگردند و با دوری از خلق تهذیب نفس کنند. او مصداق این جمله بود که «دل با یار و سَر با کار»؛ و کارش چیزی نبود مگر مهندسی هدف: هندسه دادن به آن و به اعتبار روشن کردن مختصاتش، سوار کردن فیزیکی (سازماندهی) روی آن تا که طرحی نو بر پهنه‌ی روزگار درافکنده شود. ارزیابی سلوکِ شخصی او در جریان امر سیاسی، و چالش تکرارپذیری‌اش در زمینه و زمانه‌ای که ما هستیم، می‌تواند میراثی را مبتنی بر روش اندیشۀ استراتژی‌مدار صابر صورت‌بندی کند که به عوض مداوم شوکه شدن از خیزش‌ها و قیام‌های مردمی و سرکوب‌های حاکمیتی، ابتکار عمل را به‌دست گیریم و سوژۀ تغییر باشیم.

زیست-پروژه؛ امیدجوییِ تاریخی و گذر از انسانِ اندوهگین

سید حسین موسوی – وقتی پابه‌پای هدی صابر قدم برمی‌داریم، آرام‌آرام متوجه می‌شویم که یک حکومت «به‌تمامه» ستمگر نیست، مردم «به‌تمامه» ناامیدکننده و فردگرا نیستند، جامعه «به‌تمامه» یخ‌زده و فسرده نیست، محلات، «به‌تمامه» در خویش فرو نرفته‌اند، دستگاه‌ها «به‌تمامه» ناکارآمد نیستند … با صابر که قدم برمی‌داریم، آرام‌آرام متوجه خواهیم شد که حل مسائل اجتماعی ساده و سهل نیستند، ساختِ رابطه اجتماعی و هم‌یابی محلی، کار زمان‌بر و پیچیده‌ای است و مراوده با اقشار متنوع مردمی، فعالیتی است سترگ و البته جان‌افزا.

بازگشت روشنفکری به اردوی کار

فرهاد احمدی‌نیا – رهیافت انتقادی هدی صابر در مواجهه با نیروهای فکری، امروز بیش از پیش مبتلابه جامعۀ فکری است و در تحلیل‌های کلان‌نگرانه، احاله مسئولیت مداوم به حاکمیت، فرو نهادن رویکرد مولد و کنشگرانه ترمیمی، ناامیدی و بی‌انگیزگی و … بروز و ظهور می‌یابد. نتیجۀ قابل برداشت از این رویکرد صابر در موضوع مورد بحث این نوشته، لزوم بازسازی نقش روشنفکران در مواجهه با مسائل و بحران‌هایی نظیر فقر و نابرابری در ابعاد مختلف آن (فقر معیشتی، فقر آموزشی، فقر بهداشت و سلامت و …) است. 

سوگواره‌ای برای خرداد شرمگین

رضا زمانی – هدی صابر یک پدیده منحصربه‌فرد در تاریخ معاصر ماست. برای اثبات این موضوع فقط یک نمونه کتاب خارق‌العاده «فروپاشی» شهید صابر است. یک جوان در سال‌های آغازین دهه سوم زندگی، در زمانه‌ای که تندروی ارزش بود، آن‌چنان با دقت و عمیق به تحلیل وقایع و رویدادها می‌پردازد که پس از قریب به چهل سال تأخیر در انتشار تحقیقاتش، ارزش نگاه ساختارمند او به وقایع را درک می‌کنیم. ابعاد وجودی و فعالیت‌های عملی، پژوهشی، فرهنگی و رفتاری آقا هدی آن‌چنان گسترده است که پرداختن به هر جنبۀ آن، کم‌لطفی در حق بقیه جوانب است.

کنشگری رادیکال مدنی هدی صابر

مجتبی نجفی ـ چرا هدی صابر را میتوان کنشگر رادیکال مدنی و به تعبیری ” چریک مدنی”  نامید؟   هدی صابر منتقد رادیکال نظام سیاسی مستقر بود اما آلترناتیو انتقادهای او نه انفعال بود  و نه ناامیدی . پاسخ او به بحران ناکارآمدی و فساد افسارگسیخته و “غارت سیری ناپذیر نوکیسه های حاکمیتی” علاوه بر نقد صریح و رادیکال حاکمیت،  ” ساختن” بود که در آموزش و توانمند سازی تعریف میشد. او ساختن را علیه بحران عدم انگیزه می دانست. کنشگری رادیکال مدنی هدی صابر نه بر نگاه صدقه ای و ترحمی که بر آموزش و توانمند سازی استوار شده بود. او نه قصد تسکین که اراده درمان داشت. نگاه صدقه ای تمدید وضعیت موجود میکند نگاه رادیکال مدنی تغییر وضعیت موجود میکند.

هدی صابر، نمونه‌ی کُنش‌گری چندساحتی

احسان شریعتی –  بنام خداوند هستی و هم راستی. نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَهٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى. امروز سالیاد جوان‌مردِ رادمنش، معلمِ شهید هدی صابر را در شرایطی بزرگ می‌داریم که جامعه و بویژه نسلِ جوانِ ما، بیش از پیش نیازمندِ شناختِ «نمونه»هایی چون هاله سحابی‌ها و هدی صابرهایند. منظور از نمونه، همان اُسوه، الگو یا مُدل‌های تحقق‌یافته، عینی و انضمامیِ ارزش‌ها و ایده‌های انتزاعی است و نه «اسطوره»سازی مطلق از انسان‌های همواره جایزالخطا و دارای ضعف و نقدپذیر. برای نمونه، موضوعِ قصه‌ی «معلم، و حسن و محبوبه» به‌روایتِ دکتر شریعتی(چنان‌که داستان دختری «در باغ ابسرواتوار» و یا نامه‌نگاری به فرزند همچون نسل فردا)، با الهام از زندگی و سرنوشت دو تن از شاگردانش، سبک پرداختن به همین نمونه‌سازی انضمامی از ارزش‌ها بود و نه نوعی نمادپردازی اسطوره‌ای و خیالین از افراد واقعی و شخصیت‌های زمینی.

هدی صابر؛ جست و جو گر راه سوم

 سید هادی عظیمی – صابر؛ تاریخ، هستی و کتاب و انسان را به عنوان یک مجموعه و منظومه ی مرتبط و هماهنگ می دید که باید از تفکیک آنها خود داری کرد و این نوع سیاست ورزی خدا محور می کوشید تا از متن به عنوان روش شناخت این منظومه بهره گرفت تا قوانین تحول را یافت و به مشارکت آگاهانه و فعالانه در هستی و تاریخ بپردازد. سیاست ورزی خدا محور وی به یک پروژه نیمه تمام فاقد یک روش شناختی منسجم است که توان تبیین این رویکرد را داشته باشد. از سوی دیگر این رویکرد حتی از سوی موافقینش مورد بحث و نقد جدی قرار نگرفته است و همین باعث شده است زوایای این رویکرد مو شکافانه بررسی نگردد. از این رو این هدی صابر جستجوگری بود که در میانه سکولاریسم هایی که خدا را به عرصه خصوصی میبرند و آن هایی که خدا را در خدمت خود می خواهند بابی بگشاید به سوی خدا.

هدی صابر فرزند جدایی ناپذیر دانشکده اقتصاد علامه

جواد رحیم‌پور – هدی صابر دانش اموخته کارشناسی اقتصاد از دانشکذه اقتصاد علامه طباطبایی واز فعالان دانشجویی قدیمی آن است. هدی تجربه انقلاب فرهنگی وتعطیلی دانشگاهها را از همین دانشکده لمس کرده بود وتا ایستادن بردرگاه رفیق رهگشا آنی دانشگاه ها رها نکرد واز جمله در دانشکده اقتصاد علامه بویژه تمرکز خاصی داشت ،زیرا خانه علمی او بود ونسلی همدل نیز در کنار او بودند. اکنون اما خبر تاسف بار برکناری رئیس دانشکده اقتصاد علامه دکتر حسن طائی به بهانه اعطای مجوز به برگزاری نشست رونمایی کتاب فروپاشی او ،بار دیگر پیوند ذهنیت عجین شده با انحصار در فضای دانشگاهی را عیان ساخت. همین ذهنیت حتی مانع کرسی های آزاد اندیشی شدند وعملا هیچ چراغی در این زمینه روشن نشد.

هدی صابر ، آموز گار لمس هستی، تاریخ و جامعه

هدی صابر ،روحی در آمیخته با هستی، تاریخ وجامعه بود. از دل حوادثی سخت برآمده بود ،امتداد تاریخ وحرکت را در وجود خود حس می کرد. هنوز لهیب جاودان آذر اهورایی ، فریاد استعلایی حنیف در خرداد خونین و… درتن او روان بود .در پی جهانی بی لغو،رفیق رهگشا را در امتداد پروژه داران می دید. لمس هستی، تاریخ وجامعه ارتقا وارتفاع بخش انسان مسئولی بودکه اورا به تجربه سیاست ورزی مدنی ونخبه گریز وارد کرد. حصار نگاه از بالا را شکست ودر عمق جامعه حل شد. همواره مساله کردن را جزیی از مساله شناسی می دانست. به جامعه دستور نمی داد وبرای آنها تعیین تکلیف تاریخی غیر راهگشا نمی کرد. به صحنه زندگی مدنی درآوردن جامعه در پی پرتوی از سیاست ورزی مدنی ازمون موفق او در سیستان وبلوچستان بود.

به یاد دوست

در جمع شدن دوستداران به نیت یادآوری و ذکر خیر دوست دو معنا یا مواجهه مندرج است. نخست آنکه چون هر کس از ظن خود یار دوست می‌شود تبعاً دوست را چنان توصیف می‌کند که خود شناخته است. از این رو بدیهی است آن‌ها که ابعاد شخصیتی و اخلاقی گسترده تری دارند بیش از کسانی که تنها به خود مانوس و مشغولند، از همراهی و همدلی و همفکری مردم برخوردار شوند. این دسته انسان‌ها بطور طبیعی در جایگاه سرمایه انسانی مردم قرار می‌گیرند و به سرمایه و نماد اجتماعی ملتی تبدیل می‌شوند.دومین معنایی که در مواجهه با دوست مندرج است. مفهوم خاطر و یاد و یادآوری است. در واقع هر یک از ما با جمع شدن در خانه یا مزار دوست نه تنها با فراموشی و تنهایی مبارزه می‌کنیم که در هر حضورخاطر دوست را به تناسب موقعیت زمانی که در آن قرار گرفته‌ایم از نو می‌سازیم …

حالی درون پرده بسی فتنه می‌رود!

احسان شریعتی – ده سال از رویدادِ جنبش اعتراضی-مدنی (موسوم از دو سو، به «جنبش سبز» و «فتنه»)، پیآمد انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۸۸، گذشت. رُخدادی که پس از انقلاب شاید گسترده‌ترین تحرک اجتماعی در کشور ما محسوب می‌شود، و حتی به‌لحاظ فراخی درگیری اقشار اجتماع، وسیع‌تر از حوادث دههٔ ۶۰، که تنش‌های داخلی جامعهٔ سیاسی در آن تا مرز یک جنگ داخلی تمام‌عیار پیش رفت. ده‌ها تن از جوانان در این حرکت اعتراضی جان باختند و صدها تن آسیب دیدند: زندان‌ها از معترضان پُر شد، بسیاری از فعالان مدنی و مطبوعاتی از کشور مهاجرت کردند و…؛ در این اثنا، ملت ما چهره‌هایی چون هدی صابرها و هاله سحابی ها را از دست داد.

وطن مصدق – سحابی

 جواد رحیم پور ـ در صبح رنگ پریده ۱۱خرداد ۱۳۹۰، به نیرنگ جان کش نامردمان، هاله سحابی، جسم بر زمین نهاد وروح از قفس پریده اش سر بر افلاک نهاد و پر کشید. این درد، همچون انفجار ستاره ای، منظومه اش را به تلاطم انداخت وصبر صابررابه انتها رساند. در آستانه این سوختن بود که صابر گوهر واره واژه ای درمیان نهاد تا چکیده جان وروان و آرمانی از ایران توسعه یافته رادر تحققی عینی منعکس نماید. هدی صابر ودلیرثانی در بیانیه اعلام اعتصاب غذای ترخود در مورخ ۱۲/۳/۱۳۹۰  می نویسند:( شاید این اقدام ما به سهم خود در شرایط وانفسای وطن مصدق- سحابی، مانع از تکرار این بیداگری ها علیه انسان های بی دفاع شود). در متن این بیانیه تعبیر وانفسای وطن مصدق- سحابی از دوسو قابل اهمیت است. هم تاسف از نبودن چنین وطنی وهم ارج واحترام داشتن چنین وطنی. به تعبیری، غایتی  عینی ومحقق از آرمانی بزرگ وقابل دستاورد برای ایرانی که هدی صابر در ذهن داشت به خوبی قابل کشف است. اما سوال اساسی این است که وطن مصدق- سحابی چیست؟

هدی صابر و تنهایی‌های روشنفکر ـ قهرمان

سوسن شریعتی ـ بهانه این بحث دو یادداشت بود: یادداشتی که آقای رضایی دو سال پیش در سالگرد هدی صابر بر سر خاکش خواند:[۱] یادداشتی به تعبیر صابر، کلوزآپی به زندگی، منش و نگاه صابر به زندگی، به آدم‌ها؛ و یادداشت دوم، نوشته‌ای بود از همین جنس به نگاه و رفتار و خلقیات هاله سحابی که در همان زمان به مناسبت مرگ آن عزیز نوشته بودم.[۲] این دو یادداشت، یک نوع نگاه به دو عزیز بود؛ دو انسانی که در اوج رفتند، وفادار به ارزش‌هایی که به آن باور داشتند و امروز برای ما نماد نوعی زیست و نوعی مرگ شده‌اند، اما به هم بی‌شباهت‌اند و «ما»ی دوستدار در برابرشان دستخوش یک تردید می‌شویم: چگونه مخاطب می‌تواند از هر دو الگو بگیرد؟ 

اسکرول به بالا