هشت فراز، هزار نیاز (۶)؛ فراز چهارم: نهضت ملی شدن نفت

آخرین دفتر باقی‌مانده از مجموعه مباحث تاریخ شهید هدی صابر با عنوان «هشت فراز، هزار نیاز» که به بررسی و تحلیل نهضت ملی شدن نفت به رهبری مرحوم دکتر مصدق اختصاص دارد، در آستانه‌ی هشتمین سالگرد شهادت هدی صابر منتشر شد.

این دفتر که حاوی ۱۰ نشست (نشست‌های سی و دوم تا چهل و یکم) از مجموعه مباحث «هشت فراز، هزار نیاز» است حاوی طرح بحث آغازین مرحوم مهندس عزت الله سحابی با عنوان «نهضت ملی، نیاز زمانه» و سخنرانی دکتر حبیب‌الله پیمان با عنوان «نهضت ملی، تداوم مشروطه‌خواهی» در نشست نخست است. نه نشست بعدی این مجموعه حاوی سخنرانی هدی صابر با سرفصل‌های معین مباحث هشت فراز است. هدی صابر در بررسی ناکامی‌های نهضت ملی ۱۰ ناکامی عمده‌ی این جنبش سیاسی ـ اجتماعی فراگیر ایران را به این شرح برشمرده است:

  1. لیبرالیسم فردی
  2. مفتبازی بزنگاهی
  3. شکنندگی ایدئولوژیک
  4. پیچدگی ناکافی
  5. پوکی تشکیلات ملی
  6. تلقی اداری از تشکیلات
  7. اخلاق و خصلت دورانسوز و سقوط آزادها
  8. چپروی مرحله‌سوز
  9. کم بها دادن به ارتجاع
  10. تزریق رخوت به پیکره ملی

وی همچنین کاربست‌های قابل تصور امروزین برای نهضت ملی را به این ترتیب فهرست کرده است:

  • تشخیص دورانی: ملی کردن صنعت نفت در ایران و باز شدن فاز دموکراتیک تشخیص مصدقی بود. در زمان خودش تشخیصی جدی بود. امروز برای ما تشخیص دورانی ضرورت دارد. شعارهای «ایران برای همه‌ی ایرانیان»، «پاسخ‌گو شدن قدرت» و «جامعه‌ی مدنی» هم مطرح شد. پشت این شعارها تا حدودی تشخیص دورانی بود ولی به پررنگی شعار نهضت ملی نبود و همه‌گیر نشد.
  • تشخص اجتماعی: برای به راه افتادن حرکت ملی باید کل جامعه تشخص یابد و باید طبقات هم ذیل جامعه‌ی کل دارای تشخص شوند. این تشخص در زمان مصدق رخ داد. معلم، کارگر و روستایی دور از مدار تشخص یافتند. ولی در سال‌های اخیر اصلاحات معلم‌ها آمدند تشخص پیدا کنند که دولت خاتمی با آنها فعال برخورد نکرد و بعد از خاتمی هم که سرکوب شد. کارگر آمد خودش را نو کند ولی کسی به آنها بها نداد، نه روشنفکری درون حاکمیت و نه روشنفکری بیرون از حاکمیت. روستایی هم که کماکان بیرون از مدار بود و تشخص طبقاتی پیدا نشد. بنابراین، ضرورت تشخص طبقاتی، که دوره‌ی مصدق در اوج خودش بود، کاربست امروزین دارد.
  • ساختار، نه ماکت: نهضت ملی و تشکیلات جبهه‌ی ملی نشان داد که ساختار مهم است نه ماکت. احزابی که الان وجو دارند مانند جبهه‌ی ملی آن زمان هستند که ماکت دارند، ولی درونشان خالی است و محتوا ندارند. بیرونشان آجر سه سانتی است، داخلشان می‌روی گلیم نمی‌بینی روی آن بنشینی. هیچ آموزش، کادرسازی، جزوه،CD و ملاتی وجود ندارد. جبهه‌ی ملی یک ماکت بود نه ساختار. بخش کارای جبهه‌ی ملی هم ساختارهای واقعا موجود اجتماعی بودند. شاخه‌ی بازار، شاخه‌ی محلات، شاخه‌ی دانشجویان ربطی به جبهه‌ی ملی نداشتند، نهادها یا ساختارهای واقعاً موجود شاخه‌های اجتماعی بودند که جبهه‌ی ملی در دورانی به اعتباری از آنها استفاده کرد. خودش نه چیزی آورد و نه ساختاری تشکیل داد. نه خود مصدق ساختار تشکیلاتی آورد، نه نوزده نفر بنیان‌گذار جبهه‌ی ملی و نه بقیه‌ی احزاب جبهه‌ی ملی.
  • تمییز تاریخی: حزب توده با آن امکانات، ظرفیت، ایمان و توان تشکیلاتی‌ای که بدنه‌اش داشت نهایتاً تمییز تاریخی نداد و پرت سرمایه کرد. در ایران الی ماشاءالله پرت سرمایه تکرار و قاعده شد. در مشروطه و جنگل پرت سرمایه‌ی انسانی و امکانات داشتیم. این اتفاق در نهضت ملی هم افتاد. حزب توده در قطعنامه‌ی چهارمین پلنوم کمیته‌ی مرکزی خارج از کشور، پس از کودتا و هرز امکانات، شروع به مدیحه‌سرایی می‌کند.

***

دریافت نسخه الکترونیکی فراز «نهضت ملی شدن نفت»

اسکرول به بالا