بازاندیشی به یک میراث فکری
سارا شریعتی- عنوان بحث من “بازاندیشی به یک میراث فکری” ست و میخواهم در باب سه مساله، طرح بحث کنم که در زندگی، یا در دورهای از زندگی مهندس سحابی، هاله سحابی و هدی صابر، برجسته شد و به پروژههای فکری- عملی- مبارزاتی بدل گردیدند. این سه مساله عبارتند از: مسالهی توسعه، مسالهی زنان و مسالهی جامعه. از عنوان بازاندیشی به میراث استفاده کردهام و نه بازگشت، از آن رو که در این ۱۳ سالی که از رفتن این سه چهره میگذرد، جامعهی ما وارد دورهی جدیدی شده است که ضرورت بازاندیشی به این میراث فکری را ضروری مینماید. یکی از معروفترین کاربردهای اصطلاح “بازگشت” در تاریخ اندیشه معاصر ما، “بازگشت به خویش” شریعتی است اما با رجوع به متن “بازگشت”، در مییابیم که شریعتی خود با صراحت اشاره میکند، مقصود وی از بازگشت، یک بازگشت ارتجاعی به گذشته نیست و مراد وی، نوعی “بازسازی” اقبالی یا “بازاندیشی” به خویش است. از این رو به جای اصطلاح “بازگشت” از “بازاندیشی” استفاده کردهام.

















سید حمید موسویان- آشنایی من با مرحوم صابر، از دور بوده و وقتی که متنهای مرحوم صابر را نگاه میکردم یک حسرتی داشتم که چرا نتوانستم با ایشان ملاقاتی داشته باشم. با این حال یک نکته جالبی مرحوم صابر در بحثهای باببگشا مطرح کرده که برای من خیلی تامل بر انگیز بود. او معتقد است یک زمانی نسلهایی بودند که انگشت اشارهشان را وقتی بلند میکردند به یک جایی میتوانستند اشاره کنند و به چیزی افتخار کنند؛ یعنی میتوانستند کسی را به عنوان الگوی خودشان مطرح کنند و نشان دهند. ما نسلی بودیم که چنین افتخاری را داشتیم که امثال مرحوم هدی صابر، مرحوم آیت الله منتظری، مرحوم احمد قابل را دیدیم و این حسرت به دل ما نماند که این انگشتهای اشاره بی ارجاع بماند. امیدوارم نسل بعد از ما هم وقتی بزرگ میشود با جامعهای مواجه شود که بتواند به آن افتخار کند؛ نیروهای کارآمد، نیروهای قوی در جامعه ما چنان رشد کنند که بتوان به آنها افتخار کرد و طبیعتا خود آنها هم میتوانند یکی از همان نیروهای افتخارآفرین باشند.