پرینت
بازدید: 3917

«به نام لطیف»

تیرِ بارانی

 

 

تیر امسال نکرد تابستانی

«چرا» ی اش من ندانم، تو میدانی؟

فارغ از هر علت و بهانه ای

دگرگون بود، داشت غریب حالی، نادیده احوالی

با؛

«مَلَس سحرگاهی

خنک صبحگاهی

معتدل ظهری

نسیمین عصری

بارانی شبی

شسته رُفته، خوش صفا نیم شبی»

فاصله دار بسی

با تیرهای ماضی

با معمول تیرهای سنتی

با دیرینه مشخصاتی؛

«ملتهب صبح آغازی

آتشین ظهری

تب دار عصری

دَم دار شبی»

در چنین آشفته دورانی

بی تحول، پر ملال ایامی

در غوغائین شهر آشوبی

در دودینْ سیه فام عصری

-که نه حوضی

پر آب، لبلاب، با زمینۀ آبی

نه پرشوق و شور فوّاره ای

نه سپید رختْ خواب خنکی

نه پشه بندی نه کاسه آبی

نه چشمک زن اخترانی

نه عطر اقاقی یا رازقی

نه مِهرین و نمکین لبخند مادری

نه دلارام قصّه مادرِ مادری

نه آرام بالینی

و عموماً نه شوق صبحِ در راهی

نه اشتیاقِ فردا طلایه ای-

این تیرِ بارانی در نوع خود غنیمتی

برای ما نیز نشانه ای، علامتی، خاطره ای

در واپسین دقایقی

از آخرین شبِ تیرِ بارانی

در خیسی جان بخش حاملِ پاکی

در یک قدمی مرداد آتی

اغتنامش فزونتر دریافتمی

جوهر، متفاوت‌اش

دریغم آمد که نگویمش چند جمله‌ای

بود بی ادبی، هم نارفیقی

هم بی احساسی، هم ناسپاسی

هم به دور از روح ایرانی

که با لبی با نگاهی

بدرقه اش نکنم چندگاهی

"ای تیرماهی که می‌گذری

با عصرهای طوفانی

با شام های بارانی

با نیم شب‌های آرمانی

هویدا تفاوتی داشتی

با تیرهای سنتی با تیرهای معمولی"

 

 

تَهِ شب  

            سی و یکم

                          تیرماه

اوین 

مسیر جاری:   صفحه اصلی در خلوت خویشسروده‌ها
| + -
استفاده از مطالب سایت با ذکر ماخذ مجاز می‌باشد