دستنوشتههای هدی صابر در هفتهی منتهی به شهادت
آنچه در پی میآید دستنوشتههای هدی صابر در نخستین روز بازگشت به زندان پس از مرخصی نوروزی (چهارشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۰) و سپس دستنوشتههای حدفاصل سهشنبه ۱۰ خرداد تا پنجشنبه ۱۹ خرداد است. دستنوشتههای ده روز اخیر مشتمل بر جریان درگذشت مرحوم مهندس سحابی و شهادت هاله سحابی و متعاقب آن، اعتصاب غذای هدی صابر به همراه امیرخسرو دلیرثانی است. دستنوشتهها تا یک روز پیش از شهادت صابر ادامه یافته است و افزون بر شرح حال و بیان مسائل جاری و روزمره در بند، مشتمل بر سیر تصمیم برای اعتصاب غذا، تبیین هدف از انجام آن و حواشی و مسائلی است که پیرامون این امر رخ داده است.
مطالعهی این دستنوشتهها، میتواند تصویر روشنی از دلایل انجام اعتصاب غذا توسط هدی صابر ترسیم کند. در این نوشتهها، صابر مکرراً تصریح میکند که با انجام اعتصاب غذا نه در پی انجام عملی قهرمانانه است و نه اقدامی بدون محاسبه. در انجام این عمل، تعهد نسبت به جمع فراموش نشده، حتی تدبیر برای مسائل بند ۳۵۰ اندیشیده شده است. هدی صابر در پاسخ به درخواست برخی همبندیان برای پیوستن به اعتصاب غذای آنان، تصریح میکند: ”۱-بند ظرفیت ندارد ۲-بند سیاسی نیست و شکاف میافتد. ۳-ما مستقل عمل میکنیم و قصد موجافشانی در بند نداریم و توصیه به اعتصاب یا اقدام مشابه هم نمیکنیم و عنوان کردم اگر خواستند اقدامی انجام دهند با درنظر گرفتن ظرفیت بند و آسیب ندیدن جمع کل باشد“. در دستنوشتهی آخرین روز هدی صابر تصریح میکند که قصد دارند ابتدای هفتهی بعد (شنبه ۲۱ خرداد) با پیام عمومی، پایان اعتصاب غذای خود را اعلام کنند....
در انتشار دست نوشتهها، امانتداری کامل صورتگرفته و تنها در مواردی که به علل و دلایل گوناگون، امکان درج برخی اسامی نبوده، از [...] استفاده شده است. این دستنوشتهها که برای نخست بار منتشر میشود، گزارشی است ساده و بیپیرایه از آخرین روزهای حیات پهلوان هدی صابر. یادش گرامی باد.
مشاهده نمونه فایل دستنوشتهها
”به نام خدا“
۴شنبه ۳۱/ ۱/ ۹۰
تماس تلفنی با نبوی ساعت ۸:۳۰ ، معرفی خود در ساعت ۱۰، هماهنگ شده که به ۲ الف بروی، صحبت با افضل حتما انجام خواهد شد. باز به مرخصی خواهی رفت. ساعت ۱۳:۲۰ با حنیف عزیز و با آژانس رویال عازم اوین شدم. حنیف در راه بسیار گریه کرد. ساعت ۱۳:۴۵ به اوین وارد شدم. نگهبان با ۲ الف تماس گرفت که برای بردن من مراقب بفرستند، آنها گفتند که هماهنگ نشده، خود ۲ بار با ۲ الف صحبت کردم و گفتند با نبوی صحبت شده ولی بنا نیست به اینجا بیایی، تا ساعت ۱۷ منتظر شدم تا درودیان افسر جانشین بیاید و کتابهایم را چک کند ولی نیامد و تلفنی صحبت کردیم و افسر نگهبان قول داد تا شب کتابها را به بند بفرستد. خیلی خوش برخورد بود و مرا برای باز کردن حساب به باجه بانک در بیرون برد: ۵۹۷۰۰۰ تومان.
اصلاح و ماژیکها را گرفتند و با سرباز به ۳۵۰ رفتم. در راه تاجزاده را دیدم که با مراقب قدم میزد، سرباز گفت: به او نزدیک نشو، سلام دادم اول نشناخت، جلو آمد و برغم جلوگیری مراقب و سرباز، روبوسی کردیم. به او گفتم: خانمت خوب است. گفت کی آزاد شده؟ گفتم سه چهار روز قبل. به داخل ۳۵۰ آمدم، مهرابی افسر نگهبان گفت که صبح صحبت رفتنت به ۲ الف بود. با ۲ الف تماس گرفت که من آنجا بروم ولی به او گفتند باید در ۳۵۰ پذیرش شود. به داخل بند آمدم و به اتاق ۷ رفتم، مظفر، منعم و خورک جدید آمده بودند، لاری و ثانی هم بالا آمدند، پایین رفتم و با همه عیددیدنی کردم. ایوب به گوهردشت منتقل شده بود، القاعده و پژاک هم به گوهردشت رفته بودند، و متین هم آزاد شده بود، جونی کریمی آمده بود (۱:۲۰) اتاق ۶ را به ۲۵ بهمنیها اختصاص داده بودند، مرد جرثقیلی و یک هنرپیشه بنام رامین.
دو روز قبل از آن نیز بر سر نامهای که پیمان کریمی علیه فروشگاه تهیه و بنا بود به امضای دیگران برساند و نیز به خاطر برخوردهای [...] با [...] درگیری لفظی و فیزیکی رخ داده بود و فضای بند متشنج بود، شب مسئولان اتاق جلسه اختصاصی داشتند. عبدالله و رضا برخورد خیلی گرمی داشتند، عبدالله مسئله معاونت وکیل بندی متین، ثانی یا من را مطرح کرد. اتاق با رفتن ایوب و سهیل آرام شده بود و تازه واردی بنام طوماری و آقای دانشپور هم به اتاق ما آمده بودند. شب با خروپف وحشتناک آقای دانشپور خوابیدیم. شام عدسی بود، عدسی و قیمه ظهر را خوردم، خیلی چسبید. شب تخت را درست کردم، در غیاب من انباری شده بود.
۳شنبه ۱۰/ ۳
آمار/ صبحانه/ (۶۰-۱۵دقیقه) حمام/ کار روی راه/ نماز ظهر که تمام شد، ابوالفضل به در نمازخانه آمد و مرا صدا زد و گفت: مهندس فوت شده است، روی صندلی نشستم، به عرب گفتم و عرب درخواست فاتحه کرد، امینزاده آمد و گفت امشب ختم بگیریم، باقی و میردامادی هم از ختم صحبت کردند و یک نظر هم این بود که فردا ظهر ختم بگذاریم، امینزاده گفت صابر تصمیم بگیرد، نظر عرب ۵شنبه شب بود. با ثانی صحبت کردم و ۵شنبه را درنظر گرفتیم. در مورد سخنران به باقی نظر داشتیم. با عبدالله، مظفر و باقی و عرب جلسه گرفتیم و نظر را مطرح کردند، همه پذیرفتند و قرار شد ساعت ۲۰ پنجشنبه تا ۲۰:۴۰ برنامه برگزار شود، قرآن، باقی و قرآن. با علی جمالی برای مجریگری و حسین مهدیزاده برای قرآن صحبت کردم و هر دو پذیرفتند/ تنظیم متن تسلیت به خانواده مهندس و نامه به مهندس که شب ساعت ۱۱ در راهرو انجام دادم/ رادیو و تویزین هیچ اشارهای به فوت مهندس نکردند/ خبر آمد که تشییع جنازه مهندس صبح فردا انجام میشود. مهندس از قبل وصیت کرده بود که در لواسان به خاک سپرده شود/ بچهها برای تسلیت مراجعه میکردند.
۴شنبه ۱۱/ ۳
آمار / صبحانه / (۶۰-۱۵ دقیقه) / حمام
ساعت ۱۱ جلسه فرهنگی برای ساماندهی عصرانه سالم جمعهها. در میانه جلسه ابوالفضل ساعت ۱۱:۳۰ به اتاق ۱۱ آمد و مرا صدا زد و دم در ناگهانی گفت: هاله سحابی کشته شده. خبر شوکآوری بود به حیاط آمدم از ۱۱:۳۰ تا ۱۵:۳۰ قدم زدم، عرب، حمزه و بهزادیاننژاد بزرگ برای همدردی آمدند و قدم زدیم، برخی بچهها نیز تسلیت میگفتند: نماز را سر اذان وسط حیاط خواندم/ قدری روی تخت پا دراز کردم/ به مهدی خدائی گفتم نشست سیر انسان ساعت ۱۷ را کنسل کند/ خبرها خرد خرد میآمد: روایت آقایان- صدر حاج سیدجوادی، معینفر و احمد منتظری برخورد فیزیکی با هاله خانم را تأیید کردند، اجازه برگزاری نماز میت را به احمد منتظری نداده و پسر او را دستگیر کردند، خانم محمدی افتادن هاله خانم را تأیید کرده، شیرین عبادی بیانیه داده، وزارت خارجه آمریکا خواهان فعالیت هیئت حقیقتیاب شده، هاله خانم عکس مهندس را به سینه زده و دسته گل به دست داشته بر سر پیشنهاد امنیتیها بخاطر تغییر زمان مراسم تدفین از ۸:۳۰ صبح به ۶ صبح با آنها مجادله کرده و آنها او را ضرب و شتم کرده و بر اثر آن فوت کرده است. خبر شبکه ۶ ساعت ۸ فوت هاله خانم را زیرنویس کرد. خبر ساعت ۱۹ شبکه اول مرگ را در اثر سکته قلبی و با تأیید پسر هاله خانم اعلام کرد، خبر ۸:۳۰ شبکه ۲ بسیار مفتضح بود و بدون صدای یحیی از قول وی اعلام کرد با دیدن جنازه پدر سکته کرده است. راننده آمبولانس تصریح کرد: ۱- علت مرگ را پزشکی قانونی باید تعیین کند ۲- ناظران گفتهاند که در حال راه رفتن افتاده است. ۳- ۵۰ دقیقه دراختیار ما بود اما از دست رفته بود/ بچهها برای تسلیت میآمدند/ بند ابراز تنفر میکرد/ عماد در فاصله نماز ظهر و عصر دعای صحیفه مبنی بر رفع تظلم و مبارزه با ظالم را خواند/ ظهر نهار نخوردم و شب هم شام. آخر شب چای و بیسکویت خوردم/ قدم زدم/ رادیو/ شب شلوغ بود و درست نخوابیدم/ روز و شب غریبی بود با رژه هاله خانم از جلو چشم.
۵شنبه ۱۲/ ۳
آمار/ صبحانه/ (۴۰) / به آرایشگاه رفتم و اکبر امینی پشت سر و دور گوش را خط انداخت و مرتب کرد/ حمام/ تصمیم قطعی با ثانی برای اعلام و آغاز اعتصاب غذای اعتراضی/ متن مشترک اعلام اعتصاب را بعدازظهر در مسجد نوشتیم و در ۴ نسخه امضا و تکثیر کردیم/ تسلیت به خانوادههای سحابی و شامخی و نامه به مهندس را کامل کردم/ حسن سی سختی و حسن فرجی از ساعت ۱۶ به پختن حلوا مشغول شدند و تا ساعت ۱۸ تمام کردند، هر اتاق یک بشقاب + ۴ دیس/ ساعت ۱۷:۳۰ در اتاق ۱۱ با رضا، عبدالله، باقی و عرب تصمیم مشترک با ثانی را مطرح کردم و توضیح دادم که اقدام ما اقدامی است مشخص و محدود و سعی نداریم بند را درگیر آن کنیم، بند تحمل فشارهای جدید را ندارد و اگر با ما ۲ نفر برخورد شد، آسیبی به بند وارد نمیشود، به رضا هم گفتم چنانچه در اثر اعتصاب غذای ما، فضای بند احساسی و متشنج شد به افسر نگهبان بگو ما دو نفر را به انفرادی بفرستد. رضا سکوت کرد، عبدالله و باقی و عرب امکان اقدام مشترک با عنوان روزه سیاسی را مطرح کردند و من گفتم با ثانی صحبت میکنم و اطلاع میدهم/ بعد از آن بدعوت پیمان عارف به حیاط آمدم و در ساعت ۱۸ با پیمان، شاهین، سیامک، جواد، ابوالفضل و حسام نشستیم، پیشنهاد اعتصاب غذا را مطرح کردند، من گفتم: ۱- بند ظرفیت ندارد ۲- بند سیاسی نیست و شکاف میافتد. ۳- ما مستقل عمل میکنیم و قصد موجافشانی در بند نداریم و توصیه به اعتصاب یا اقدام مشابه هم نمیکنیم و عنوان کردم اگر خواستند اقدامی انجام دهند با درنظر گرفتن ظرفیت بند و آسیب ندیدن جمع کل باشد. پذیرفتند/ با ثانی تصمیم قطعی گرفتیم وی گفت اگر با جمع هم اقدام شویم، خود به عنوان م.م عمل شخصی انجام ندادیم ـ نکته درستی بود و من هم گفتم اقدام جمعی زمانبر و بحثبر است/ دوباره با باقی، عبدالله و عرب نشستیم و تصمیم قطعی را اعلام کردم و تصریح کردم انتظار حمایت نداریم.
ادامه ۵شنبه
نظر عرب این بود که زمان مشخص باشد و به نظر عبدالله نامشخص. باقی هم گفت: روزه سیاسی جمعی میتواند در حمایت از اقدام صابر و ثانی هم صورت بگیرد/ از ساعت ۱۹ با عارف، پیمان کریمی، بهنام و احسان برای مرتب کردن مسجد رفتیم. عماد جارو زد و پیمان کریمی با ۳ حوله بزرگ، پرچم ایران بر دیوار نصب کرد و عکس مهندس را عارف بر آنها الصاق کرد، کریمی در ۲ لیوان با پرچم ایران شمع درست کرده بود و با آن، اتاق را تزئین کرد، احسان و بهنام هم بیسکوئیت و خرما را چیدند و شربت را که عبدالله خریده بود آماده کردند/ رضا ساعت ۲۰ آمار را انجام داد و برنامه از ۲۰:۵ آغاز شد- ۱۱۰ نفر آمدند. اعتصاب ما را ابوالفضل و احسان اعلام کردند. تا حدود ۲۴ قدم زدم.
جمعه ۱۳/ ۳
با احسان شهرداریم، صبحانه بچهها را دادیم، چای با قند خوردم/ حمام/ صحبت در مورد مهندس و هاله خانم در گلگشت ورزش ۸:۳۰ صبح
آقای مددی/ کار روی بحث بزرگداشت مهندس/ ساعت ۱۱:۱۵ در اتاق ۷ چای خوردم/ در اتاق ۹ حدود ۴۰ نفر جمع شدند. ملیحی مجری بود، مظفر ۲۰ دقیقه صحبت کرد، من ۳۰ دقیقه در مورد شاکله فکری و سیر، تاکید ویژهها و دیدگاههای مهندس صحبت کردم و از همه شهیدان خرداد یاد کردم/ شعله شعر خواند، فرید ۱۰ دقیقه و عماد ۳ دقیقه صحبت کردند و عرب در مورد صداقت و انصاف کارشناسی مهندس صحبت کرد/ در حیاط نماز ظهر خواندم، نهار اتاق را دادیم و ظروف را شستیم/ کار روی طه / ساعت ۱۷ نشست طه/ عصرانه سالم از ۱۸:۳۰ تا ۱۹:۳۰ / در هواخوری به عرب گفتم بپرسد/ ساعت ۲۰:۳۰ فیلمی در مورد جنگ ویتنام با عنوان ”بی لای ۴“ پخش شد/ وزارت خارجه امریکا در مورد قتل هاله خانم موضع گرفته/ شب تا ساعت ۱:۳۰ اتاق شلوغ و پرسر و صدا، اتاق رهای رهاست/ بچهها پائین و بالا توافق کردهاند روز سهشنبه آینده یک روز در اعتراض به فاجعه، اعلام روزه سیاسی کنند/
شنبه ۱۴/ ۳ آغاز هفته روز ۳۱۵ ام
صبح بعد از آمار چای خوردم، ساعت ۸:۱۵ اسماعیل سحابه و عرب به اتاق آمدند / دراز کشیدم/ حمام/ کار روی طه/ نماز در نمازخانه (۳ روز نماز ظهر را وسط حیاط خواندم) / چای/ کار روی طه در نمازخانه/ در ساعت سکوت اتاق پرسروصدا بود، دراز کشیدم و رادیو گوش دادم/ حمام/ نشست ۵ – سیر انسان- توجه بچهها به بحث خوب بود/ از ۱۸:۱۵ تا ۱۸:۳۰ با دکتر بهزادیاننژاد قدم زدم، در مورد ضرورت رویکرد به نیروهای سنتی صحبت کردم، برخورد وی مثبت بود و تاکید میکرد موسوی هم، همین نظر را دارد وی به نکتهای تاکید کرد: ما بسیار راجع به آن با موسوی و در ستاد صحبت کردهایم اما راه حلی نیافتیم. آخر صحبت آقای مقیسه هم اضافه شد. [...] گفت: هر دو محسن عنوان کردهاند که مرخصیشان در ارتباط با مذاکره با آنهاست. وی عنوان کرد که باید در مذاکره هوشیار باشند تا معامله نکنند [...] هم اضافه کرد که بچههای نظام در دل نظام کار سیاسی کردهاند و زیاد پیچیدگی سیاسی ندارند و ممکن است ضربه بخورند/ بعد از آمار به اتاق رفتم و چای خوردم/ نماز/ جلسه اتاق برای انتخاب مسئول اتاق- سی سختی با رأی ناچیز بالاتری نسبت به ثانی، مسئول اتاق شد. محمودیان، من و مجید رضایی نسبت به عدم پایبندی اغلب افراد اتاق به توافقها و آئیننامه و نیز دو جریان داخل اتاق که فضا را مسموم کردهاند انتقاد کردیم و من گفتم از فردا ظهر در ساعت سکوت به اتاق نمیآیم و اگر تا آخر هفته وضع سکوت شبانه نیز بهبود نیافت از اتاق محروم/ دیشب اتاق ساکتتر از قبل بود/ ظاهراً بالا و پائین تصمیم به روزه سیاسی روز سهشنبه گرفتهاند/ در تجمع حسینیه بدعوت شورای جوانان احزاب ۱۵ دستگیر و تیر هوائی
یکشنبه ۱۵/ ۳
چای/ آمار/ ۴۰ دقیقه قدم زدن با ثانی/ استراحت/ حمام/ کار روی راه/ نماز/ چای/ کار روی راه و مصدق/ ۱۶:۳۰ تا ۱۷ رادیو/ حمام/ جلسه با مدرسان کلاسها برای تنظیم جدول کلاسها جلسه خوبی بود و همپوشانیهای زمانی کلاسها رفع شد. قرار شد کلاسهای زبان و سانسور در اتاق ۱۱ و قرآن، انسان، حافظ و کلاس روزنامهنگاری بهمن و کلاس فرانسه حامد در بیتالعباس برگزار شود و نیز ساعتهای خالی اتاق ۱۱ به مطالعه مشترک و مباحثات دو سه نفره و ساعتهای خالی بیتالعباس به مطالعه فردی اختصاص یابد. رضا وایتبرد و صندلی سفارش داده و عماد و من از روز سه شنبه برنامه کلاسها را به اجرا میگذاریم/ آمار / نماز/ ابوالفضل در راهرو گفت وعده قبلی و قرار بالا و پائین مبنی بر اعلام روزه سیاسی از طرف بالا نقض شد و عبدالله عنوان کرده است بچههای بالا در انتظار مرخصیاند و حاضر به اعلام اسامی نیستند و به نام ”جمعی از زندانیان“ اطلاعیه روزه میدهند و حداکثر ۶-۵ نفر با اسم حاضر به اعلام اسامیاند. [...] گله میکرد که در آخرین لحظات زیر توافق زدند/ دکتر علائی ساعت ۸ فشار خونم را گرفت و گفت ۱۰ است و کم است و مجدداً در ساعت ۲۱:۳۰ فشار گرفت و گفت خوب شده و ۱۱ است. در حد فاصل ۲ فشارگیری به توصیه دکتر یک بطر سرم خوردم (آب، قند و نمک) ۶ نفر از بچهها گل یا پوچ بازی میکنند و من خاطرات مینویسم.
دوشنبه ۱۶/ ۳
صبح ثانی گفت: بچهها ساعت ۱ گفتند که خبر اعتصاب منتشر شده است.
چای/ قدم/ آمار/ حمام و آماده شدن برای ملاقات/ با ثانی نگران رسانهای شدن خبر اعتصابیم/ اسمم در نوبت سوم خوانده شد، بچهها زود آمدند/ یک بسته از ۳ بیایند و نامهها را به همراه بردم تا اگر کسی ملاقات حضوری داشت محض اطمینان به خانواده برساند اما کسی ملاقات حضوری نداشت/ حنیف، شریف، فریده و فیروزه عزیز آمده بودند، چهره همهشان نگران وضع من بود با این توضیح که به خود آسیب نمیزنم، دکتر مراقب است و روزی دو بار فشارسنجی میشوم و خوبم، نگرانیشان کاهش یافت. خبر اعتصاب پر برد بوده، رسا نامه به مهندس را سرمقاله کرده و نامه تسلیت به خانواده شامخی داده شده و تشکر کردهاند. هاله خانم روز تشییع جنازه گفته بود جای هدی خیلی خالی است، لطفی گفته خوب شد هدی نبود نمیتوانست تحمل کند، جسد مهندس دوبار به زمین افتاده بود، شب ۳۰ نفر ازجمله فیروزه منزل مهندس خوابیدند امنیتیها آمدند به منزل برای تسریع تدفین که برخورد پیش آمد و هاله خانم جان سپرد، دکتر پیمان درکنار هاله خانم در ماشینی بود که او را به بهداری لواسان بردند، دکتر افتخار نظر پزشکی صادر کرد/ جنازه هاله خانم را به منزل که بردند ۳۰ امنیتی آمدند و برای تکذیب فوت در اثر ضربه فشار آوردند، یحیی به آنها گفت: سر پل صراط میبینمتان، خانواده زیر فشار پذیرفت که کالبدشکافی نشود/ جنازه ساعت ۲۳ دفن شد/ روز تشییع مهندس ۷-۶ دوربین فیلمبرداری آورده بودند، تاجیک و یاسر را برای ۲ ساعت گرفتند و با آنها صحبت کردند، مسعود آقائی ۲۴ ساعت بازداشت بود، برخی اصلاحطلبان مثل نوری هم به تشییع آمده بودند، به عکسهای مهندس حمله میکردند، شریف سر کار میرود، حقوق حنیف اضافه شده، بچهها به سفر رفته بودند و سفر خوبی بوده، حنیف به تشییع رفته، امروز هفتم مهندس در منزل است و فریده با فیروزه به مجلس میرود، شریف به حسینیه سر زده، همه پیغام دادهاند که اعتصاب را بشکنیم، نامه دلیر به همسرش رسیده است، فردا هفتم هاله خانم مقابل سازمان ملل است، بیمه طرح مهارتآموزی حل شده است، گفتم که ۳ بزرگتر برای ۲۲ خرداد پیغام دهند . نبوی، ۱۰ صبح ۴شنبهای که برای هاله خانم فاجعه رخ داده با فریده تماس گرفته بنا بوده ساعت ۱۱ مرا به محضر ببرند که انجام نشد/ پس از پایان ملاقات لاری خبر داد که حکم اعدامش نقض شده و به وکیل ابلاغ شده است، همه خوشحال شدند و در ورودی بند جشن گرفتند. بچهها به اتاق آمدند و تبریک گفتند به حسن گفتم شب جشن میگیریم و به همه بگو ساعت ۲۱ به اتاق بیایند خوراکی تهیه شد و خبررسانی هم شد و به علی ملیحی هم گفتم برای اجرا بیاید/ به نمازخانه رفتم و روی راه، کار کردم/ عصر رادیو گوش دادم/ ۱۷:۳۰ بحث نهضت ملی در اتاق برگزار شد، جلسه خبری شده است/ بچهها گفتند امینزاده بنا نیست که برگردد/ [...] پس از ملاقات خیلی پکر بود گفت همسرش به ملاقات آمده و گفته این آخرین ملاقات است و طلاقنامه برای امضا میفرستم/ با عماد در حیاط متن تذکرات اتاق آموزش و نمازخانه را تنظیم کردیم/ [...] که چندبار بدقولی کرده و ۱۹:۳۰ به حیاط نیامده بود به من گفت امروز میآیم، هفته قبل به ثانی گفتم به [...] و [...] بگوید بدلیل بدقولیهایشان من دیگر نمیآیم/ شب جشن برگزار شد و اتاق پر شد/ ساعت ۲۳:۳۰ م. ل به مرخصی رفت/
۳شنبه ۱۷/ ۳
آمار/ فشار ۱۰ / دکتر گفت کم است/ خبر آمد که بیبیسی دیروز صبح و بعدازظهر روی خبر اعتصاب خوب کار کرده است/ ۷۰ نفر از خانمها در ارتباط با شهادت هاله خانم بیانیه دادند/ بچهها به ملاقات خانمها رفتند: برای هاله خانم ختم گرفتهاند، هاله خانم مایل به رفتن مرخصی نبوده و به اصرار بچهها رفته، بچهها به او گفتهاند آخرین فرصت دیدار پدر است. مختاری، دلشاب، اقبال و تهرانی از مرخصی آمدند: اخبار اعتصاب خوب منعکس شده/ عارف، جواد، آرش و شاهین از یکشنبه اعتصاب کردهاند، ظاهراً نام [...] را بدون توافق او اعلام کردهاند. ثانی گفت با [...] صحبت کن، من گفتم دخالت نکنیم بهتر است. از جواد سوال کردم گفت: ۴ نفره اعتصاب غذا کرده ایم و نامحدود است/ قرار است مهدی خدائی و شاهرضایی از فردا اعتصاب کنند/ عرب و حمزه توصیه به شکستن میکنند، آقای قدیانی هم گفت: خبر اعتصاب پدیده بوده و اثر گذاشته، گفتم نمیخواهیم قهرمانی کنیم اما تا سرحد کشش ادامه میدهیم، قدیانی آرزوی توفیق کرد/ با فرزین بخواست خودش درخصوص پیدایش مجاهدین در دهه ۴۰ صحبت کردم/ برنامه کلاسها حاضر شد و بناست از فردا اجرا شود/ ساعت ۲-۲ پس از فوتبال ملوان- پرسپولیس اصغر آقا به شلوغی اتاق اعتراض کرد، [...] و [...] و [...] با او برخورد کردند و اتاق متشنج شد خصوصاً [...] توهین کرد، اتاق را ساکت کردیم و قرار شد فردا صحبت شود، اصغر آقا حالش بد شد و ۲ بار به بهداری رفت/ ساعت ۳ تا ۴ خوابیدم.
۴شنبه ۱۸/ ۳
آمار/ فشار خون ۸/ ۱۲ امکان استراحت در اتاق نبود/ خاطرات/ کار روی طه/ رادیو آوا خیلی خوب بود. ۱۵:۳۰ تا ۱۶:۳۰ / برنامه کلاسها در اتاق ۱۱ و بیت العباس مرتب شده ـ صبح عماد نظارت میکرد و عصر من/ نشست سیرانسان برگزار و مرور بر طه تمام شد/ به هواخوری آمدم که سام صدا زد و گفت کتاب مصطفی شعاعیان رمانتیسم انقلابی نوشته انوش صالحی و کتاب چریکها جلد ۲ برایش به بند آمده، مرا به اتاق خود برد و کتاب شعاعیان را داد و سراغ کتاب پیمان را گرفت، گفتم در دست مطالعه بچههاست، تمام شد به او میدهم (اکنون کتاب صبحها دست بهمن و شبها دست شیرمحمد است)/ دراز کشیدم رادیو گوش کنم، دیدم [...] و [...] و [...] درحال ورقبازی هستند، اول بار در اتاق ورقبازی میشد، بیرون آمدم و به آقای لاری گفتم بساط را جمع کنند تا تکرار نشود، گفت همین کار را میکند و خودش هم انگیزه داشت، گفت شنبه به دادگاه بروم، میایستم اتاق را درست میکنیم/ به حیاط رفتم، خاطرات نوشتم، کتاب شعاعیان را برگ زدم و مرور آیات راه را/ حال آرش را پرسیدم گفت دیروز بچهها به من قرص دادند و امروز به من تهوع دست داد/ صبح ثانی گفت به آرش و سه نفر دیگر بگو بشکنند گفتم ما دخالت نکنیم بهتر است گفت به باقی میگویم، در هواخوری گفت به باقی گفتم و باقی قبول کرد. ثانی گفت باقی گفته میخواهیم جمعی نزد شما دو نفر بیاییم و درخواست شکستن کنیم. ثانی گفت به باقی بگویم که ما خودمان برنامه داریم. قرار شد با باقی صحبت کنم/ دیشب تا ۴ بیدار بودم، موسیقی رادیو آوا، موسیقی متن فیلمها خیلی خوب بود.
۵شنبه ۱۹/ ۳
آمار/ فشار خون ۸/ ۵/ ۱۰ / چای/ استراحت/ حمام/ نماز/ استراحت و رادیو آوا/ امروز ضعف دارم/ ثانی با آرش صادقی صحبت کرده بود. آرش به او گفته که [...] نام وی را بدون اطلاعش برای اعتصاب غذا اعلام کرده و او گفته بود که یا تکی و یا با [...] و [...] به اعتصاب مبادرت کند/ مظفر به ثانی گفت که امشب بناست جمعی به اتاق ما بیایند و اعتصاب ما را بشکنند، با مظفر صحبت کردم و عنوان داشتم که آغاز هفته با پیام این کار را خواهیم کرد و به اتاق نیائید تا شرمندهتان نشویم، قبول کرد/ یک کارتن تیتاب را که هفته پیش بچهها برای ختم مهندس آورده بودند در حیاط برای استفاده بچهها گذاشتیم/ ساعت ۱۰:۳۰ تا ۱۲:۳۰ فیلم این گروه خشن ساخته پکین پا با بازیگری ویلیام هولول پخش شد. این فیلم را با مهدی رفته بودم و خاطراتم تازه شد/ عصر نم باران خوبی زد و هوا خیلی خنک شد/ ۱۹ در حیاط خاطرات نوشتم/ رضا رجبی هم از پایان اعتصاب پرسوجو کرد/ آدرس ۵ داستان مثنوی را برای عصرانه سالم به استاد دادم/ ³