پرینت
بازدید: 3388

محسن زال

 منبع: وب‌سایت ملی ـ مذهبی ـ خرداد 1390

با صبا در چمن لاله صبا میگفتم

 که شهیدا ن که اند این همه خونین کفنان

گفت حافظ من و تو محرم این راز نه ایم

از می‌لعل حکایت کن و شیرین دهنان

در برابر بازجویش با احترام ایستاد چون ”حنیف ”اما گردن خم نکرد و سر انجام دستور مرگش را خود صادر کرد،تا بنمایاند به همه آنانی که با تهدید ”مرگ“ بر گرده بندیان مینوازند که: در نگاهش چونان حقیر و کم بها چیزیست زیستن زیر بار نکبت و بندگی که خود به اراده این بار را از تن باز میکند.

با دستان لرزانی که یادگار سالها شکنجه و زندان بود هرگز دست ستمگری را نیفشرد و چونان که دوست دار تختی بود یاد آور منشی شد که در روزگار ”عطش به زندگی“در حال اغماست. زندگی را دوست داشت اما بیش از این که خود زندگی کند برای ”زندگی“دیگران رنج برد، ماند چون کوهی استوار در برابر بهمن تا نشان دهد که آنگاه که جهان فرو میریزد ،ایمان او ترک بر نخواهد داشت. ایمان به آزادی به عدالت و به کمتر رنج کشیدن انسانها.“زیستنی“ بود شایسته ستایش و رفتنی داشت پر شکوه ،در اوج ماند در اوج زیست و در بلندای غرور و افتخار رفت،در حالی که گریه کودکان بلوچ نگرانش میساخت و ناله بندیان جانش را میسوخت،آخرین فروغ جانش را بر افروخت تا باقی مانده راه را بنمایاند،تا چون آرش فراخنای امید و مقاومت را گشاده تر کند.

فراموش نمیگردند اینان تا تاریخ شرفی دارد و حقیقتی

 

مسیر جاری:   صفحه اصلی در نگاه دیگرانخاطرات، حدیث‌نفس‌ها و دل‌نوشته‌ها
| + -
استفاده از مطالب سایت با ذکر ماخذ مجاز می‌باشد