هدی مشق استراتژی و هویت میگفت
جواد رحیمپور
منبع: دوماهنامه چشمانداز ایران ـ شماره 97 ـ خرداد و تیر 1395
هدی صابر یک خاطره نیست تا غبار زمان گرد فراموشی بر آن بگذارد. چهره جدی معلمی چون هدی همیشه خطی بر ذهن میگذارد.
هدی میگفت این نسل پدر ندارد. استدلالش این بود، استبداد کیفیکُش فرصت تجربه و ارتقا را از نسل جوان گرفته است؛ و اینچنین او معلمی شد خودساخته در تراز مجاهدین بنیانگذار تا هم منش تزریق کند و هم بینش و روش.
آری معلم خود به سراغ ما میآید. گفتههایش به کنار، شخصیتش چالش سؤال ماست، همین کافی است تا ذهن به پرواز درآید. هدی را چه از گفتههایش بشناسید و چه از تحلیل شخصیتش یک جوهره تأکید از آن میتراود؛ بینش، روش و منش.
مطلب زیر مبتنی بر تجربه شخصی اینجانب در ارتباط با هدی صابر است که به اجمال برخی از محورهای آن ارائه میشود.
نخستین نشست با هدی:
هدی در دانشکده اقتصاد علامه طباطبایی و دفتر مطالعات و تحقیقات دانشجویان جلساتی درباره تحولات اقتصاد ایران داشت. رفت و آمد هدی به دانشکده اقتصاد، درواقع بازگشت به خانه علمی و دانشگاهی خود بود. چه او فارغالتحصیل دوره کارشناسی اقتصاد از این دانشگاه در کوران انقلاب بود و انقلاب فرهنگی را به عینه تجربه کرده بود. گروهی از اساتید در نشست محفلی در باره اقتصاد ایران جلساتی داشتند که هدی نیز در آنجا طرح بحث داشت.
هدی در ارتباط با دانشجویان قرار گرفت و دانستههای خود را به آنها منتقل میکرد. فرصت مغتنمی شد تا پس از آخرین جلسه درسگفتار هدی، یادداشتی با عنوان هبوط و تمدن را به ایشان ارائه کنم. مضمون کلی این یادداشت، این بود که از پایگذاشتن انسان بر زمین، خود نخستین گام تمدنسازی است؛ اما این مسیر به کمک وحی و عقل هموارتر میشود.
در این نشست هدی بر وحی تأکید کرد و نشست تمام شد، اما رابطهای تازه شکل گرفت. تأکید آقا هدی برایم همیشه مورد پرسش بود. البته هدی را در آن دوران بیشتر به طرح بحثهای اقتصادی، سیاسی میشناختم و مرجع پرسشهای نوگرایانه تلقی نمیکردم هرچند آقا هدی با این مباحث آشنایی داشت. وی در آن دوران به عنوان منبعی برای ورود به بحث در حوزههای نظری محسوب میشد.
به هر روی تأکید هدی بر وحی نهایتاً در طرح بحث (رابطه استراتژیک باخدا) و نقد جنبش اصلاحی از این منظر برایم معنی پیدا کرد و پاسخ درخوریافت.
تجربه هویت طلبی:
تأکید بر هویت و شناخت هویت یک کلیدواژه روزمره در کلام و گفتار آقا هدی نبود، البته برای او هویت امری تحمیلی نبود و بهمثابه یک امر انتخابی با آن برخورد میکرد. احراز هویت در بین نیروهای ملی- مذهبی البته مختص آقا هدی نبود و بهمثابه یک امر راهبردی با آن برخورد میشد تا زمینه فرصتطلبی از بین برود.
در آستانه دوم خرداد، نیروی اجتماعی زیادی در جامعه آزاد شده بود. به ویژه جوانان به دنبال تشکیلات یا جریانی برای فعالیت سیاسی بودند. طبیعتاً بخشی از این مراجعات نیز متوجه جریان ملی-مذهبی میشد. یکی از افرادی که در تماس با این افراد بود، آقا هدی بود.
برخورد آقا هدی بیشتر مبتنی بر کمک به افراد برای تعیین تکلیف هویت فکری یا سیاسی آنها بود. مجموعه ملی-مذهبی و آقا هدی برای افرادی که برای فعالیت یا همکاری مراجعه میکردند تور جذب پهن نکرده بودند. معمولاً متناسب با طرح بحث افراد، آنها را به موقعیت سیاسیشان ارجاع میداد. مثلاً بسیاری تفاوتهای بین نهضت آزادی و جریان ملی-مذهبی یا ایران فردا را به خوبی حس نمیکردند. در این سطح نهضت آزادی یک حزب و جریان خانوادگی محسوب میشد، اما سازوکار و نظام اعلام مواضع خود را داشت. آقا هدی همیشه بر تجربه و درک عملی نیروها و چهرههای تأثیرگذار تأکید داشت. خودش این کار را میکرد. طبیعتاً عدهای هم میرفتند و برنمیگشتند.
برای کسانی که میماندند علت ماندن و حس و تجربه آنها از جریان ملی- مذهبی مهم بود. به عبارتی کسب هویت تحمیلی نبود که آقا هدی به دیگران دیکته کند. برایش پرسش «ما که هستیم» مهم بود. این سؤالی بود که هرکسی به تعبیری باید از خودش بپرسد. به عبارتی آقا هدی به دنبال یک نیروی پادوی عملیاتی نبود تا در مسیر حرکت یا او را له کند یا با رانت و فرصتطلبی بهنوعی ارتقا دهد.
البته این برخورد برای کسانی که ورود و خروج به درون نیروها برایشان نوعی تفنن بود شاید آزاردهنده باشد، اما در برابر جلوگیری از وسیلهشدن افراد قطعاً کاری درست محسوب میشود.
تجربه تحلیل استراتژیک:
یکی از دورههایی که در حضور آقا هدی با حضور تعدادی از جوانان در سال 77 برگزار میشد تحت عنوان روش تحلیل سیاسی بود. آقا هدی متد تحلیل خود را بر مبنای حرکت جوهری ملاصدرا و توجه به سیر درون به بیرون قرار میداد. در ادامه این دوره به آموزش رهیافت استراتژیک رسید. استراتژی مبین مسیری است که برنامه عمل نیروها بر اساس آن قابلاستخراج است. اهمیت استراتژی در بین نیروها در شفافسازی مواضع، اقدامات و اتحادها و افتراقهای روشن و مبتنی بر اخلاق سیاسی خواه با تبیین مواضع روشن است. تاکتیکزنی بیحساب و کتاب در آلودگی محیط سیاسی، مدعای تغییرخواهی اصلاحی را لکهدار میکند.
این دوره در زمانهای که آموزش در بین نیروها جایگاهی نداشت، ارزش کار هدی را بیشتر نشان میداد.
خروجی فوری کار آقا هدی در پایان دوره جدای از محتوای آموزشی و تربیت تعدادی از فعالان سیاسی جوان، دو مقالهای بود که اگرچه جزو برنامه آموزشی دوره برای ارائه نمونه تحلیل نبود، اما درآمدی شد بر آموختههای دوره که در آذر 77 و شماره 49 ایران فردا منتشر شد. این مقالات عبارت بودند از لهیب جاویدان آذر (گذرى استراتژیك بر جنبش دانشجویى) به قلم هدی صابر و مزیت جنبش دانشجویی: پراتیک یا استراتژیک به قلم اینجانب.
ارتباط سرمایه است
در سال 1381 آقا هدی مدت کوتاهی بود که از بند رهیده بود. به هر حال همچنان تحت نظر بود. با ایشان، دوستی به روال گذشته برقرار شد. در کوچهپسکوچههای محله دولت با ایشان قرار داشتم. مجله ایران فردا بستهشده بود و در خیابان همدیگر را میدیدیم. آقا هدی شهر و محلات تهران را با روایت تاریخیاش میشناخت.
در این دوره همچنان از آینده بیمناک بود و نسبت به تهدید نیروها و آزادی عمل روندهای اجتماعی تباهکننده نسل جدید معترض. میگفت در سایه هر سرکوبی، آینده برای جریانهای بیانگیزه و بیهدف و دنبالکننده منافع و انگیزههای شخصی است.
این تماسها زیر سایه کنترل شدیدی که آقا هدی احساس میکرد ادامه نیافت، اما یک جمله و یک اقدام از آن به یادگار ماند که برایم بسیار ارزشمند است. نکته اول ارتباط آقا هدی با راننده تاکسی برای ترک سیگار بود. این ارتباط درواقع اولیه، حرکتی شد که بعدها آن را در اجرای پروژه توانمندسازی در مناطق حاشیه شهر زاهدان ارتقا بخشید.
نکته دوم این بود که اعتقاد داشت ارتباط سرمایه است. تأکید داشت در غیاب فشار روی نشستها و فعالیتها و فقدان امکانات، تنها راه حفظ انگیزه برای ایفای مسئولیت اجتماعی حفظ ارتباط است. دقیقاً گفتند ارتباط سرمایه است و ما جز این سرمایهای (فیزیکی) نداریم.
سؤال آخر، ادعایی بزرگ، بی آلودگی با هستی وداعگفتن
دیدار آقا هدی بر مزارش هرچند یادآوری فقدانش را دردناک میکند، اما نگاهی به سروده پرمعنای مزارش مرا با سؤالی بزرگی روبهرو کرده است که در دل این سروده نهفته است.
هدی عزیز میگوید: خوش از جهان رفتن، بیآلودگی با هستی وداعگفتن، سبکبار نقلمکان کردن و بیرونزدن و پرگرفتن
مدعای بزرگ هدی، بیآلودگی با هستی وداعگفتن است. آنچه هدی سروده است تنها یک شعر یا زمزه درونی نیست. یک تصمیم است که در آن اراده اخلاقی مهمی نهفته است... هدی عزیز در این سروده به طورشفاف هم از اراده خود میگوید و هم اعلام موضعی شفاف در برابر زیست همراه با آلودگی روزمره افراد جامعه دارد.
آقا هدی البته در زندگی سیاسی و اجتماعیش حقیقتاً با هستی، بیآلودگی وداع گفت اما به هر حال بیآلودگی با هستی وداعگفتن ادعایی بزرگی است. این ادعا تنها با داشتن قرار جاودانه با خداوند امکانپذیر است و آقا هدی به این قرار رسیده بود و در زمره پروژهداران بود.