در این وانفسایی که نبود عنصر «منش» در روابط سیاسی ،اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بیش از هر چیز دیگری احساس میشود و به چشم میخورد وجود اشخاصی چون هدی صابر که خود نمونه بارز یک انسان اخلاق مدار،ارزشمدار و با منش بود میتوانست کمک بزرگی برای نسل جوان علاقهمند،دغدغه دار و اهل بار برداشتن از روی زمین باشد.
هدی صابر در پی اعتراض به قتل هاله سحابی در مراسم پدرش دست به اعتصاب غذای تر زد و در پی وخامت حال به بهداری زندان اوین برده شد و مورد ضرب و شتم مأموران قرار گرفت.صدمات وارده به حدی بود که نهایتاً صابر را به درجه والای شهادت رساند تا با شهادت خود خرداد کیفیکشان را به تعبیر خود کیفیتر کند.
غم از دست دادن هدی صابر در پی از دست دادن مهندس سحابی و هاله عزیز شوک بزرگی بر پیکر آزادی خواهان و خانواده ملی مذهبی وارد کرد تا هر آنچه زمان بیشتری از آن حوادث تلخ میگذرد جای خالیشان بیشازپیش احساس شود.
آنچه در ادامه خواهید خواند جملاتی است از بزرگان ملی مذهبی،دوستان و هم نوردان هدی صابر که در یادنامه چهلم و سالگرد این شهید به رشته تحریر درآمده و بهاختصار برای شما عزیزان گردآوریشده است.
همسر شهید
- اولین دستگیری ایشان به خاطر مقالهای بود که در مورد موتلفه نوشته بودند. در این سالها به نتیجه رسیده بود که باید کار آموزشی کرد و هرچند که به دانشجوها علاقه داشت ولی میگفت آنها آمادگی لازم را ندارند.
- ایشان روی ساده زیستی تأکید بسیاری داشتند و اینکه آدم وابستگی صرف به کسی نداشته باشد را مهم میدانستند. منش مردانگی ایشان چه در ورزش و چه در اقتصاد و چه در سیاست بسیار شاخص بود. سرشناسان درون زندان در طبقه بالای بند ۳۵۰ بودند و مسئولان هم به ایشان توصیه کرده بودند که بروند بالا ولی آقای صابر در طبقه پایین که امکاناتش کمتر بود ماندند. میتوان گفت که ایشان روی همین ساده زیستی و همراه بودن با جوانها و توده مردم جانشان را گذاشتند.
- میخواستند پایین بمانند چون احساس میکردند بچههای پایین که گمناماند در یک کنجی قرارگرفتهاند و فراموش شدهاند. به ما میگفت که بچههای پایین میگویند همه ژنرالها رفتهاند بالا، تو هم میخواهی بروی بالا؟ و در ادامه میگفت من اینها را تنها نمیگذارم. هدی خودش را موظف میدانست کنار اینها بماند و از آنها حمایت و مراقبت کند. هدی در آنجا یک سری کلاسهایی مثل اقتصاد و ... گذاشته بود.هر کلاسش حدود ۳۰ نفر بود.با آنها خیلی اخت شده بود.
- من فکر میکنم اگر آقای صابر بودند خیلی بیشتر میشد از ایشان استفاده کرد. چون فکر و ذهن و سازماندهی ایشان به مسائل فکری، فکر نمیکنم جایگزینی داشته باشد.این را نه به لحاظ اینکه ایشان همسر من بودند میگویم بلکه به خاطر شناخت تنگاتنگی که از ایشان داشتم فکر میکنم جای خالی ایشان بهسادگی پر نشود.
- برای جلسات و کلاسهای حسینیه من فکر میکنم پنج شش روز راجع به آن کار میکردند. شبها مینشستند اینجا کار میکردند.خواب بسیار کمی داشتند و بیشتر مشغول مطالعه و فعالیت بودند. زمان ساعت ایشان همیشه بیست دقیقه جلوتر بود. برای اینکه وقتشناس باشند و خلف وعده نکنند.
- متشرع بودن، وقتشناسی و نظم از ویژگیهای شاخص ایشان بود. برای دقیقهبهدقیقه زندگیشان برنامه داشتند.
خواهر شهید
- هدی کار رسمی خود را در اواخر سال ۵۸ یا اوایل سال ۵۹ با گروه اقتصاد صدا و سیما آغاز کرد که متناسب با علایق و توانمندیهای او بود و در آنجا هدی وارد کارهای پژوهشی اقتصادی جدیای شد. در صدا و سیما پروژه های پژوهشی در نهایت تبدیل به برنامه تلویزیونی میشد و هدی بسیار جدی در این پژوهشها شرکت داشت و متن برنامهها را هم بسیار دقیق خودش مینوشت و به همین دلیل تهیهکنندگان و کارگردانان بخش اقتصاد صدا و سیما بسیار علاقمند به همکاری با هدی بودند.
- از جمله ویژگیهای هدی این بود که به وجه منش آدمها بسیار توجه داشت. من فکر میکنم هدی در ارتباط با پدر و مادرم هم بیشتر از منش آنها متأثر بوده است. در ارتباط با بزرگانی چون تختی، مصدق، حنیفنژاد و... اگر دقت کنیم میبینیم که هدی بیشتر تحت تأثیر منش آنها بوده است و حتی در ارتباط با کسانی که شاید وجد توجه به ملیت و و مذهب را در هدی تقویت میکردند، من مطمئنم که منش آنها هدی را تحت تأثیر قرار میداده است.
- هدی بسیار منظم بود و در این مسئله با کسی شوخی نداشت. به همه احترام میگذاشت اما توافقاتش جدی بود و از جمله چیزهایی که هدی را خیلی اذیت میکرد، همین مسئله بود که وقتی سر مسئلهای با کسی توافقی میکرد، آن کس سر توافقش نماند. هدی همیشه سعی میکرد این مسئله را خودش رعایت کند و از دیگران هم این توقع را داشت.
- هدی ذهن اقتصادی قویای داشت. او امکانات و شرایط بسیاری در اختیار داشت که میتوانست خود را در موقعیتهای اجتماعی و اقتصادی بالایی قرار دهد، اما او پرهیز جدیای داشت و برایش مهم بود که درآمد از کجا حاصل شود.
حسین شاهحسینی
- صابر انسان آزاده و اندیشمند و مبارزی خدمتگزار مردم بود که در میان تودههای مردم زندگی میکرد. او از مردم عادی بود. دلباخته و عاشق مردم بود. در تمام طول زندگی خود جدا از مردم نبود و آخر هم در راه مردم فوت شد.
- او متعهد بود."روشنفکر مسئول" بود. او در اسلامیتش آنچنان تلاش میکرد که در هر جنبهای و در هرلحظهای که در کنار هم بودیم، در بدو امر اشخاص را واجب میکرد به اینکه در اول وقت نمازشان را بخوانند."مسلمان عامل" بود نه مسلمان جدا از مردم.
- هدی صابر انسانی آزاده و روشنفکری مسئول بود. ما روشنفکران زیادی داریم ولی او بود که احساس مسئولیت میکرد و به من میگفت : شاهحسینی ما مسئول هستیم.گفتم چه مسئولیتی؟ گفت: در قبال مردم. از این آب از این خاک، از این محیط، از این فضا استفاده میکنیم. باید دین خود را ادا کنیم. بفهمیم که آب ما، نان ما، خانه ما چگونه است و در فضای مدرسه و فرهنگ مملکت ما چه میگذرد.ما مسئول نسل بعد هستیم و باید راه را برای آنها باز کنیم و آنان را راهنمایی کنیم.خودم را نمیخواهم نجات بدهم. نجات جاهل برای من اصل است.
- صابر با آیات قرآن آشنای کامل داشت و اعتقاد کامل داشت که مردم و خاصه تودهها را باید به حقوق حقهشان آشنا کرد که این اسلام بتواند برای آنها کارساز باشد و آنها در مقابل ظلم و ستم بایستند. او با ظلم و ستم سر ناسازگاری داشت و بههیچوجه من الوجوه آشتی نمیکرد.
- بازهم میگویم هدی انسانی بود که میتواند روشش،راهش،نیتش به ما و به این نسل جوان آموزش بدهد که ای نسل جوان تو در این مملکت هستی.تو متولدشدهی این مملکتی.مال این مملکتی.احساس مسئولیت داشته باش.در تمام شرایط احساس مسئولیت بکن و کوشش کن که آسایش همگانی و عدالت اجتماعی را برای همه فراهم کنی.در مقابل ظلم بایست و از مظلوم حمایت کن.فقط به این فکر نباش که خودت را نجات بدهی.باید احساس مسئولیت کنی که جامعهات را نجات دهی و برای این هدف هزینه بده.
- خدا بیامرزد مرحوم آیتالله طالقانی را.صابر شاگرد مکتب طالقانی بود.همان حرفهایی را که مرحوم طالقانی در طول زندگیاش به ما آموزش میداد عیناً و عملاً همانها را به ما نشان داد.او از مکتب دکتر شریعتی بهرهها برد و نظریهپرداز بسیار ارزشمندی بود.
محمد ملکی :
- هدی میتوانست وزنه سنگینی برای آینده مملکت باشد.
- روز ۱۰ اسفند به مرخصی آمدم. حالم اصلاً خوب نبود. حدود ساعت ۱۱ شب نزدیک خانه رسیدیم. دیدم هدی آنجا ایستاده.گفت خیالم راحت شد شما را دیدم. هرچه اصرار کردم خانه نیامد.گفت فقط میخواستم ببینم شما امشب آزاد میشوید.
- هدی صفات ویژهای داشت؛خیلی به پیشکسوتها در اصطلاح خودش احترام میگذاشت. بزرگترها را دوست میداشت و همیشه پیش از آغاز صحبتش در جلسات این مسئله را رعایت میکرد. در پایان صحبت هم باز به سراغ بزرگترها میآمد و تشکر میکرد.
حبیبالله پیمان :
- هدی نمونهای بارز از تجمیع تئوری و عمل اجتماعی بود
- عدهای زمانی که میخواهند کار فرهنگی کنند از بستر اجتماعی جدا میشوند. امروز هم افرادی در دانشگاهها آخرین دستاوردهای غرب را ترجمه میکنند. درحالیکه هیچ بستر عمل اجتماعیای ندارند و دستاوردهایشان تأثیری در تغییر بینش فعالان اجتماعی ندارد. افرادی هم که درصحنه عمل هستند فرصتی برای پرداختن به بنیادهای تاریخی و ریشههای فکری و هستی شناختی ندارند. شرط تغییر شرایط شناخت آن است. هدی متوجه این مسئله شد. سعی کرد بدون آنکه خود را از بستر مسئولیتهای عملی اجتماعی جدا کند به بهانه کار علمی فرهنگی از آنچه که عامل بیداری و احساس مسئولیت انسانی میشود غفلت نکند.
- آموزش قرآنی هدی تلنگری به دغدغههای وجودی انسان است.در نگاهی که به جهان،ریشه خود در هستی و هم نوعان ،خود را زنده و حساس نگه میدارد. او نمیتواند آرام باشد اما در همان حال سعی میکند توجه خود و شما را به ریشههای وجودی انسان و تاریخ ببرد. یکی از طریق قرآن بود که [تلاش میکرد] ارتباط وجودی انسان را با این ریشهها که بنیان اصلی آن خداست برقرار کند. در کنار آن تاریخ را شروع کرد که تحولات امروز را به تحولات دیروز و اعماق تاریخ پیوند دهد.
لطفالله میثمی :
- دغدغه اصلی آقای صابر به نظر من نشأتگرفته از دغدغه حنیف نژاد بود که میگفت " انسان باید هم درد دین داشته باشد و هم درد توده ". به بلوچستان میرود تا کار کند و همزمان در تهران کلاس قرآن برگزار میکرد. من یکبار از حنیف نژاد پرسیدم کادر یعنی چه ؟ گفت کادر یعنی کسی که ایمان تاریخی دارد و میداند که در تاریخ حق بر باطل غلبه میکند. آقای صابر به نظر من " یک کادر همهجانبه " بود.کادر بامعنایی که حنیف نژاد از آن مستفاد میکرد. الگویش هم همان حنیف نژاد بود. او هم در توسعه کار میکرد، هم در اقتصاد، هم ورزش و پهلوانی، هم استراتژی و هم دین.
- مدل او در منش هم بنیانگذاران مجاهدین بود.آنها حتی برای مهندس سحابی هم از نظر منش ارزشمند بودند. هدی میگفت که آنها به آنچه اعتقاد داشتند عمل کردند و با شهادتشان هم گویی مهر تأیید بر اندیشهشان نهادند. تحلیل ما این بود که احزاب شعار میدهند ولی عمل نمیکنند. صابر به این نقد داشت و ویژگی بارز منشی ایشان هم این بود که خودش به ایدههایش "عمل " میکرد.
- محور بینشی هدی کار روی خدا بود. دیدگاههای جدیدی که در دانشگاه بود میگفت که خدا خلق کرد و دیگر کاری ندارد.این همان دیدگاه یهود بود که میگویند، یدالله مغلوله. هدی در حسینیه ارشاد بیشتر کار قرآنیاش آن بود که بگوید " خدای منتشر و همراه " نیز وجود دارد و در ریز زندگی خدا را دخالت بدهد.
- ایشان در مورد شخصیتهایی چون تختی کار کردهاند که شخصیتی ملی هستند و این شخصیت را عمیقتر شناساندهاند.کار ایشان در جهت تقویت منش پهلوانی بود و تأثیر داشت.کتاب سه همپیمان عشق هم که ملهم از منش مجاهدین بود. اینها دانشجو بودند و میتوانند الگوی نسل جوان باشند و این کتاب میتواند در دانشجویان تأثیر جدی بگذارد.
- کلاسهای قرآنش هم روی فعالان دانشجو تأثیر داشت.کار تاریخ ایشان هم که با کار قرآن انجام شد یادآور سخن طالقانی بود که " کتاب تاریخ و طبیعت " را در کنار کتاب قرآن میبیند.
- صابر انسانی پرانرژی بود. خیلی خوب مسائل را طبقهبندی میکرد که کسی در این حوزه مانند او ندیدم. قدرت بالایی در آموزش داشت و به مثالهای ساده اشاره میکرد و کار آموزشی میکرد.
حسین رفیعی :
- هدی صابر با همه نقادانه برخورد میکرد و با همهکس نقد تند داشت. حتی با مهندس سحابی. حسن این نقدهای تند تأثیرگذاری آنهاست. نقد اگر تیز نباشد تأثیرگذار نیست.
- فقدان او اثر منفی دارد.او " بولدوزری " بود که راه باز میکرد.
تقی رحمانی :
- او به خانواده ملی مذهبی نگاهی منشی داشت؛ انسانهای بااخلاقی که منافع ملی را بر هر چیزی ترجیح میدهند.گفتمانی که سحابی هم بر آن تأکید داشت. اول ایران بعد گروهم، بعد خودم. اعتقاد هدی به ایران، منش مصدقی بود.
- من زودتر از هدی به جامعه مدنی رسیدم، اما او به جامعه مدنی رفت و در آن کار کرد؛ تجربه زاهدان او را میتوان کتاب کرد.
- ویژگی دیگر هدی، مذهبی بودن او بود. متشرع و بسیار سختگیر اما از دل این تشرع اخلاق بیرون میآمد. او حتی به بازجویش هم دروغ نمیگفت. با بازجو از موضع فرمانده برابر صحبت میکرد.
- امکان نداشت در زندگی اجتماعی کمفروشی کند. این ویژگیهای او در کنار پشتکار ارادهگرایانهی اندیشه معطوف به " تغییر" قرار میگرفت. برخلاف هدی من اعتقاد نداشتم که همهی مسائل را میتوان دستهبندیشده، منظم و ارادهگرایانه پیش برد. او بیشتر از پنج ساعت نمیخوابید.گاه به شوخی به او میگفتم تو در خواب هم بیداری چون با کوچکترین صدا از خواب میپرید. همیشه مضطرب بود که امروز خیلی بد و سیاه بود.
- هدی به شکل افراطی به توسعهی درونزا اعتقاد داشت. این نگاه درونزا و اولویت به درون، سبب شد در نامه خود به دو نفر شکایت کند؛ سحابی و کاتوزیان که یکی را پدر ملی مذهبیها و دیگری را پدر حقوق میدانست.
- هدی ویژگیهای خاصی داشت.سبک تفسیری هدی، سبک طالقانی و مهندس سحابی بود. این سبک تفسیری نه سنتی است نه مبانی فلسفی مدرن دارد. بیشتر تجربی است که با دستمایههای علمی همراه است. برداشت هدی از تاریخ برداشتی بسیار سازمانی و مدون بود.
- هدی میگفت منش بر مشی غلبه دارد. منش حنیف نژاد که اسطورهی هدی بود بر مشی او غلبه داشت.
- هدی معتقد بود بزرگترین ضعف تاریخ ایران، فقدان آموزش است. این حرف او کاملاً صحیح است. شاید برخی مسائلی را که در آموزش مطرح میکرد ازنظر بعضی درست نبود اما روش او صحیح بود. انرژی پایانناپذیر او سبب شده بود خانوادهی زندانی سیاسیای نماند که هدی به او سر نزده باشد.
- ما بهعنوان بازمانده از هدی چه در خود داریم که از آن به محصول برسیم و حتی یک قدم هم از آن جلوتر برویم. من اعتقاد دارم هدی برخی جاها از گذشتههای خود، یکی دو قدم هم جلوتر آمد و به نظر من زندهتر از سحابی قرآن را تفسیر میکرد. نقد و تحلیل او قویتر از مهندس بود و بهشدت هم تحت تأثیر مهندس سحابی بود.
- وقتی آدم را بغل میکرد، سخت میفشرد یا محکم روی شانهات میزد یا سرت را تکان میداد و گاهی دعوا میکرد و میبوسید. میگفت من تو را دوست دارم اما بازهم انتقاد میکنم. همهی اینها بیانگر عشق هدی بود. او که بسیار آرمانگرا بود؛ همپیمان هم تاکتیک هم وحدت هم سازمان هم تشکیلات همگروه ... همه را در کنار هم میخواست.
- با آن اراده و آرمان میتوانست صبح در تبریز باشد شب در اهواز. خیلی جاها اشتباه میکرد اما سماجت او در دست انجام دادن کارها همیشه وجود داشت. رابطهی عاطفی عجیبی در بند ۳۵۰ برقرار کرده بود.ویژگی دلدادگی به مردم در او وجود داشت. این متشرع سختگیر با بهاییها هم در بند، گرم میگرفت.
- از شخصیتسازی کاذب بهشدت فراری بود. او باید بهتر از این مطرح میشد. میگفت زمانی که بچهها زود مطرح میشوند، میسوزند. از نظر هدی شهرت مهم نبود. تأثیر او در بچهها و بالا بردن فهم و درک آنها را بههیچوجه نمیتوان انکار کرد.
- ویژگی هدی تاریخ او نبود. ویژگی هدی باب بگشا هم نبود. ویژگی او " منش " او بود و آنچه هدی را در ذهن ما هدی میکند، منش اوست.
- هدی شهید شد. ماه خرداد و شهادت را دوست داشت. این روزها شهادت و شکستن دیوار ظلم شکل دیگری دارد. اعتصاب غذای او نوعی شهادت بود. مرگ هاله، هدی را داغان کرد؛ باید دست به عملی میزد...
- مرگ هاله، هدی و مهندس سحابی به جریان ملی مذهبی عمقی داده اما درون آن خالی است. شما باید آن را پر کنید. نه اینکه ملی مذهبی شوید؛ بازماندگانی باشید که در جامعه با همان منش هدی زندگی میکنند. منشی که بازرگان، حنیف نژاد،شریعتی و ... داشت. منشی که از آن مسئولیت و اخلاق کار بیرون میآمد.
- هدی به شریعتی انتقاد داشت اما میگفت او منشی داشت که صداقت او بود. در مذهب هدی چه گوارا و صمد بهرنگی هم به بهشت میرفتند. در تفکر هدی انسانهایی که سر قرار میروند و دنیا را عوض میکنند بهشتی هستند حال یا دیندارند یا نه. تفکری که در طالقانی بود. در میثمی هم هست. چه چیزی میتوانیم از هدی در زندگیمان جاری کنیم که در زندگیمان تبلور پیدا کند؟
رضا علیجانی :
- هدی فعال سیاسی، پژوهشگر و نویسنده، فعال مدنی و اجتماعی، قرآنپژوه، پژوهشگر تاریخ (بهویژه تاریخ معاصر و تاریخ جنبش دانشجویی)، پژوهشگر ورزشی و فردی تشکیلاتی (سازمانگر و سازمانگرا) بود. اما درمجموع میتوان او را تجسم یک «تثلیث مسیحایی» دانست:
تئوری ـ مبارزه ـ تشکیلات
هم فکر و سر؛ هم پا و عمل؛ هم ارتباط و انسجام و کار جمعی.
- من صابر را فرد «منش و جمعبندی» میدانم. این خلاصه دغدغههای اوست. توجهش به منش برخاسته از علل و دلایلی چند است. ازجمله مطالعات و تربیت مذهبی و اخلاقی، روحیه حساس و عاطفی خود وی، علاقهاش به بنیانگذاران اولیه مجاهدین و درک و دریافتی که از آنها خاص خودش داشت، تجربه عملی مبارزه سیاسی بهعلاوه مطالعات تاریخی که از معبر آن دریافته بود کمبود و نقصان در این حوزه چه لطماتی به مبارزه و دست آوردهایش قبل، در پروسه و بعد از پیروزی زده و میزند.
- هدی فردی بهشدت منظم و سختگیر (اولازهمه به خودش) مؤدب، راستگو، دقیق و پیگیر برقرار و توافق، خوشحافظه، مصر و ایستاده بر دانستهها و داشتههایش، باهمت و سختکوش و خستگیناپذیر، ارادهگرا، اهل جمعبندی مستمر، احترامگذار به همه بهویژه مسنترها و به قول خودش معنونین و صاحبان کسوت، حساس بر رعایت جزئیات، فرمها و تشریفات مربوطه در هر کار و عمل، اهل صلهرحم و داد و دهش و ... بود.